نتایح جستجو

  1. K

    مناسبت ?تاریخ تولد اعضای کافه نویسندگان?

    منم آذر ماهم ۲۴ آذر
  2. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    بعد از صحبت‌های لازم، مثل این‌که نوع سوالات چه شکلی هست و زمان چه‌قدره، شروع به پخش دفترچه سوالات دسته اول کرد. با استرس زیر ل*ب آیه الکرسی خوندم و دفترچه رو باز کردم؛ سوال یک تا بیست از کتاب پیام‌های آسمان (دینی) بود. تندتند با اطلاعاتی که داشتم شروع کردم به جواب دادن، تا وقت کم نیارم. بعد از...
  3. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    آروم‌آروم به طرف در سمت راننده نزدیک شدم و با تمام توانم دو دستی محکم به شیشه کوبیدم. حسین بدبخت با صدایی که ایجاد کرده بودم از خواب پرید و با ترس به اطرافش نگاه کرد. با دیدن قیافه متعجبش که داشت دنبال فاجعه می‌گشت، قهقهه زدم. حسین تازه چشمش به من افتاد. شیشه ماشین رو داد پایین و گفت: -‌ عه...
  4. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    حسین: امروز یک‌ام بود و در حال جمع کردن وسایل بودیم تا ظهر راه بیفتیم به سوی مشهد. ازدواج با کوثر یه زمانی رویای دست‌نیافتنی بود، اما الان داشتم باهاش می‌رفتم مشهد. خیلی هیجان‌انگیز بود! از طریق یکی از دوستان، دکتری پیدا کرده بودم توی کانادا که می‌تونست کوثر رو عمل کنه؛ دیشب باهاش ارتباط گرفتم...
  5. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    کوثر: امروز دومین روز بود که توی راه مشهد بودیم و قرار شده بود برای استراحت توی شهر گرمسار چادر بزنیم. شب شده بود. صدای جیرجیرک‌ها توی کلِ پارکی که بودیم به گوش می‌رسید. نفری چند سیخ جوجه‌کباب خوردیم و درحال پیدا کردنِ جای خواب بودیم. از خوابیدن توی چادر خوشم نمی‌اومد، برای همین همون اول رو به...
  6. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    به گفته بابام و حسین امروز تا شب به مشهد می‌رسیدیم. روی صندلی جلو کنار حسین نشسته و باهاش سرسنگین بودم ، اون هم می‌دونست چه اشتباهی کرده و مثل بچه‌هایی که کار بدی کرده‌ان خیلی شرمنده و مظلوم شده بود؛ ولی بهش رحم نکردم و نبخشیدمش؛ چون واقعاً من رو ترسونده بود. با اخم به روبه‌رو نگاه می‌کردم که...
  7. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    ده روز گذشت. امروز آخرین روزی بود که مشهد بودیم و تصمیم گرفته بودیم به جاهای دیدنی اون، مثل باغ وحش و کوه‌سنگی بریم. با حسین تو یکی از پارک‌های اطراف، روی چمن نشسته بودیم و منتظر بقیه بودیم؛ حسین سرش رو گذاشته بود روی پام و خوابش برده بود. درحال بازی کردن با موهای لَختش بودم که یه فکر شیطانی به...
  8. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    «به نام خالق عشق...» ____ نام اثر: کاخ عشق به قلم: کوثر بیات و حسین حسینی ژانر: عاشقانه سطح اثر : فاقد تگ ویراستار: @Araliya *** دیباچه: بیا در میان این شب، در میان این جمع، کاخ عشق را بسازیم. بی‌هراس، بی‌تردید، با احساس و با شوق. بیا نگذاریم آتش عشق در دل‌مان خاکستر شود. بیا بی‌توجه به هرکس و...
  9. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    حسین: امروز کوثر عمل داشت و در حال حاضر شدن بود. بعد از برگشتن از مشهد، دوستم ویزیت دکتر و ویزا رو برای ما ردیف کرد و حدودا بعد از یک هفته معاینه، امروز توی کانادا وقت عمل بود. دونفره اومده بودیم و این استرسم رو بیشتر می‌کرد، چون کسی نبود که آرومم کنه. بالاخره کوثر رو در حالی که روی ویلچر نشسته...
  10. K

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    سلام درخواست جلد دارم داستان دلبر و دلدار @Sana.mid @نازلـی
  11. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    عشق که باشد فرهاد برای شیرینش کوه می‌کند، عشق که باشد عاشق جان می‌دهد برای لیلی‌اش... . می‌خواهم تا ابد رنگ عشق را در چشمانت ببینم. من با عشق تو زنده‌ام! تو هم سوگند یاد کن هرگز دستانم را رها نکنی، همیشه عاشقم باشی.
  12. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    بیا تا در محضر خداوند سوگند یاد کنیم تا آخرین نفس، پای به پای هم، دیوانه‌وار عاشق هم باشیم. نکند روزی حس تو به من تغییر کند و مرا به دره هولناک مرگ رها کنی؟ من بی تو دنیا را ویران می‌کنم، بی تو نمی‌توانم زنده بمانم، احساسی ندارم؛ پس با من بمان تا لحظه آخر، تا ابد! بگذار خوشبختی را با دست‌های تو،...
  13. K

    اتمام یافته داستان کوتاه دلبر و دلدار | کوثر بیات و حسین حسینی

    دوهفته‌ای بود که کوثر توی آی‌سی‌یو بود و هیچ‌گونه واکنشی نشون نمی‌داد. خیلی دلم براش تنگ شده بود؛ برای صداش،چشم‌هاش، لبخندهاش، اذیت کردن‌هاش، شیطنت‌هاش، درد و دل کردن‌هامون و عاشقی‌مون. این دو هفته همه‌اش با اشک و آه و التماس به خدا گذشت. تمام مدت از خدا خواستم که کوثر رو از من نگیره؛ گفتم اگه...
  14. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    دیوانه بازی‌هایمان شادی زندگی است، قهر کردن‌ها نمک زندگی. لوس شدن برای تو شیرین است، ناز کشیدنت قصه‌ی دلبری! قبل از تو همه‌کس و همه چیز هیچ بودند، اصلاً قبل از تویی به گمان من وجود ندارد؛ فقط با تو بودن وجود دارد و بس. من متفاوت دوستت دارم، هیچ چیز را بی تو نمی‌خواهم، هیچ‌کس را بیشتر از تو دوست...
  15. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    عشق مقدس است! عشق باید پاک باشد، آن‌قدر پاک که برای اولین‌بار دلت را به کسی بسپاری و آن را تا ابد در قلب و ذهنت محک بزنی. دنیا بی عشق مانند، ماکارونی بی ته دیگ است. دنیا بی عشق مانند، انسان بی قلب است. دنیا بی عشق مانند، دریای طوفانی است. دنیا بی عشق مانند، ماهی بدون آب است. دنیا بی عشق مانند،...
  16. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    عاشق که شوی، زندگی را فقط در چشمان معشوق می‌بینی. عاشق که شوی، حتی اگر سال‌ها هم بگذرد وقتی دلدار را می‌بینی قلبت در سینه بی قراری می‌کند. فال عشق را همیشه باید به نیکی گرفت، عاشق بودن هدیه خداوند است . عاشق بودن یعنی، نیت فال حافظم تو باشی. عاشق بودن یعنی، سرنوشت ما به هم گره خورده باشد. عاشق...
  17. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    نمی‌دانم چرا وقتی پیام می‌دهی، ناخودآگاه لبخند می‌زنم. نمی‌دانم چرا وقتی صدایت را می‌شنوم، بهترین موسیقی دنیا به نظرم می‌رسد‌. نمی‌دانم چرا وقتی نامت را می‌شنوم، ناخودآگاه قلبم می‌لرزد. من به دستای تو محتاجم برای لم*س خوشبختی، به آغوشت محتاجم برای آسوده بودن . بند بند وجودم به لرزه در می‌آید، اگر...
  18. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    هرروز عاشق‌تر می‌شوم، هرروز دلباخته‌تر می‌شوم و چه زیباست این عشق! می‌خواهم با هم بنوازیم موسیقی عشق را، با هم رقم بزنیم خاطرات را، می‌خواهم روزی به جای شب بخیر در فضای مجازی، ببینم که کنارم می‌خوابی... تو حال خوب منی، تو صنم شادی منی. راستی می‌دانی امروز که قلم به دست گرفتم؛ تا عشق‌مان را توصیف...
  19. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    عشقم قسم به نگاه اول، قسم به اولین دوست دارمی که گفتم، قسم به تمام اولین‌های عاشقانه‌هایمان، تا ابد با تو خواهم ماند و تا ابد دوستت خواهم داشت. هرگز دستانت را رها نمی‌کنم! می‌دانی چرا؟ چون من به عشق تو زنده‌ام، قلبم سرشار از خوشی می‌شود وقتی لبخندت را می‌بینم، می‌خواهم عشق تو را در کوچه پس...
  20. K

    اتمام یافته دلنوشته کاخ عشق | به قلم کوثر بیات و حسین حسینی

    یقین دارم من و تو هرگز جدا از هم کامل نمی‌شویم. من و تو به ما بودن مشهوریم، به کنار هم بودن وابسته‌ایم، ما از همان زوج‌هایی هستیم، که وقتی در جمعی صحبتی از آن‌ها می‌شود ناگهان یکی با تعجب می‌پرسد: - آن‌ها هنوز با هم هستند؟ هنوز عاشق هم هستند؟
عقب
بالا پایین