نتایح جستجو

  1. A

    رمان ترجمه رمان اصل یادگیری | Ali_Master

    فصل پنجم: شروعی نو (پارت پنجم)
  2. A

    رمان ترجمه رمان اصل یادگیری | Ali_Master

    فصل پنجم: شروعی نو (پارت ششم)
  3. A

    رمان ترجمه رمان اصل یادگیری | Ali_Master

    فصل پنجم: شروعی نو (پارت هفتم/نهایی)
  4. A

    رمان ترجمه رمان اصل یادگیری | Ali_Master

    فصل ششم: تمرکز کن و دوباره شروع کن(پارت اول)
  5. A

    رمان ترجمه رمان اصل یادگیری | Ali_Master

    فصل ششم: تمرکز کن و دوباره شروع کن(پارت دوم) - سال اولی هستی، نه؟ زوریان بالاخره نتوانست جلوی کنجکاوی خود را بگیرد و از پسرک پرسید. این هم از نقشه‌اش برای ساکت ماندن و ترساندن و وادار کردن پسرک به فرار از کوپه‌اش. <خب، هرچه بادا باد... .> -آره. پسرک با او موافقت کرد. -چطور فهمیدی؟ زوریان گفت...
  6. A

    رمان ترجمه رمان اصل یادگیری | Ali_Master

    فصل ششم: تمرکز کن و دوباره شروع کن(پارت سوم) - پس حدس می‌زنم که افراد زیادی برای کار به اینجا نمیان. زوریان گفت: - دلیلش چیه؟ نباید مردم برای کار کردن تو همچین جایی دست و پا بشکنند؟ کتابخونه خیلی معروفیه ناسلامتی! کتابدار خرناسی از خود سر داد و زوریان می‌توانست قسم بخورد که خیلی واضح استهزاء و...
  7. A

    رمان ترجمه رمان اصل یادگیری | Ali_Master

    فصل ششم: تمرکز کن و دوباره شروع کن(پارت چهارم) مشکل این ایده آن بود که او در نهایت فقط حدس می‌زد و اصلاً هیچ ایده‌ای هم نداشت که آیا حدسش درست است یا نه. زوریان می‌توانست خودش و همچنین کل شهر را از طریق این ترک فعل‌ش به هلاکت برساند، آن هم با تکیه بر پسری که، اگر رک و پوست کنده بگوییم، چندان...
  8. A

    رمان ترجمه رمان اصل یادگیری | Ali_Master

    فصل ششم: تمرکز کن و دوباره شروع کن(پارت پنجم) زوریان گفت: - به من گفته شد که می‌تونید در ترجمه یه متنی بهم کمک کنید. من یه نوشته بسیار ناقص از شکل آوایی یه زبون ناشناخته دارم، و امیدوار بودم که حداقل بتونید بهم بگید این چه زبونیه. متاسفانه هیچ شباهتی به هیچ زبونی که تا به حال با آن مواجه شدم...
  9. A

    رمان ترجمه رمان اصل یادگیری | Ali_Master

    فصل ششم: تمرکز کن و دوباره شروع کن(پارت ششم) اگرچه، احترام او لحظه به لحظه به این… ریستارت‌ها بیشتر می‌شد. این دومین بار بود که می‌مٌرد و این سومین باری بود که این ماه را پشت سر می‌گذاشت. به نظر می‌رسید که او بسیار مستعد مٌردن شده است. مگر زک چیزی در مورد اینکه او همیشه در آن رگبار اولیه...
  10. A

    رمان ترجمه رمان اصل یادگیری | Ali_Master

    فصل ششم: تمرکز کن و دوباره شروع کن(پارت هفتم/نهایی) او واقعاً باید می‌دانست که این‌کار به این آسانی‌ها هم نخواهد بود. لحظه‌ای که سعی کرد رد زک را بزند، به یادش آمد که چرا در اولین ریستارت خود این کار را انجام نداده بود. زک نه تنها وارث خاندان اشرافی نووِدا بود؛ بلکه تنها عضو زنده آن خانواده هم...
عقب
بالا پایین