نام مجموعه:
ماهی
به قلم:
مهدیه بحرینی
سبک:
نیمایی
غزل
تک بیت
دوبیتی
موضوع:
اجتماعی، عاشقانه
مقدمه:
ای ماهتاب نازنین
بر من بتابان روی خود
من در زمین گم می شوم
بی ماهتاب روی تو
تا به یک ثانیه ی بیشترت با یاران شاد شوی
زود یلدا آمد
چشم عالم همه دنبال همین بودن هاست
شب یلدا زیباست
من به دنبال دقایق به تو عاشق شده ام
شعف من بهر دقایق باشد
که به شب وصل شده تا که بدارم من دوست،
همه ات را ای دوست
ترس من از بر شب های دگر می باشد
که به کوتاهی عمر یک گل
دوستی هم کوتاست!
نه، این...
اقرار کن به عشق
دردیست گفتنی
شاید شنیدنی
یا لم*س کردنیست
من درد عشق را
دیدم و گفتهام
آنرا شنیدهام
آوای درد را
در گوش قلب تو
بارها سروده ام
دردیست در دلم
دردیست ماندنی..!
دود در چشمان است
تو در آن سوی همان برج بلند
که از این زاویه چون خورشیدی
پشت ابری از مه پنهان است
بشناسی همه را در این شهر
شهر ما گمشده است
لیک من ماندم و تو، تنهاییم
شهر ما نا پیداست
مردم از شهر فراری
من و تو عاشق این شهر و دیاریم
بمانیم؟ نمانیم؟ چه کنیم ما در این شهر؟
شهر متروک و مخوف است ولی...
از گریه لبریزم
از غمت سرشارم
دوست دارم که بدانی اما
تو نمی دانی دوستت دارم
تو نمی دانی و من بیمارم
تو نمیدانی، شب بیدارم
تو نمی دانی و من دلگیرم
تو نمی دانی اما هر شبف
من ز غم می میرم...
دوست دارم که بیای و بمانی، نروی
این خیالم باقیست
تا بیایی، نروی
تا بمانی، نروی
گر بیایی و بمانی چه شود این دل...
شب همینجاست، به ما نزدیک است
درد اینجاست، شبم تاریک است
بی تو ای ماه دلم بی نور است
پر ز ترک های عمیق و دل من رنجور است
من به چشمان خودم می بینم
شهر بی یار چقدر تاریک است
ماه بی خورشیدش می میرد
من بدون تو در این شهر چه باید بکنم؟
گر نباشی نفسم می گیرد
لحظه ها دلگیر است
ثانیه در پی هم می گذرد
هر...