- May
- 13,949
- 20,889
- 238
- وضعیت پروفایل
- خودت شاید نمیدانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
اصل اول: شرّ و درد و رنج بودن عالم هستی و مایهی اندوه دانستن هر آنچه انسانها به آن دل میبندند و از آن به زندگی تعبیر میکنند.
اصل دوم: تنها راه نجات از رنج و شرّ عالم و اندوه زندگی، پیوستن به «نیروانا» است که میتوان آن را نوعی عدم و رها شدن از قید وجود دانست.
با توجه به مطالب فوق باید گفت: درست است که بر اساس تعریفی که میگوید: «دین الهی مجموعهی عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتی اجرایی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده است...»،[11] آیین بودیسم یک دین به معنای واقعی نیست، ولی چون طرفداران آن تلقی دین از آن را دارند و میخواهند با ایمان به آن به رستگاری برسند، میتوان انتقادهای کلی زیر را بر آیین بودا وارد دانست.
1. انکار مباحث نظری و اعتقادی
در آیین بودیسم بر خلاف ادیان ابراهیمی که از دو بخش عمدهی نظری اعتقادی، و عملی تکلیفی تشکیل شدهاند، خبری از مباحث نظری و اعتقادی نیست و هر کس که میخواهد پیرو این آیین شود، باید بدون هر گونه استدلالی، حقیقت رنج، یعنی شر بودن زندگی را بپذیرد و همچنین به اصل «سامسارا» (تناسخ)، یعنی تکرار ازلی تولد و مرگ و جابهجا شدن یک روح از جسمی به جسم دیگر، ایمان داشته باشد تا بتواند با عمل به هشت راه بودا خود را از چرخهی «سامسارا» رهایی بخشد.[12]
بودیسم در مباحث اعتقادی و نظری کمهمت و بیرونق است و مبادی لاهوت و فلسفهی فوقالطبیعه و امثال آن و مباحث عقلانی نزد بودا وزنی ندارد. وی گفته است:
من در باب قدمت عالم و ازلیت جهان توضیحی ندادم و همچنین در باب محدودیت و تناهی وجود تفسیری نکردم و... .[13]
با این همه، این ادعا که نمیخواهد در امور نظری و اعتقادی سخنی بگوید، در عمل به فراموشی سپرده شده و در دام نوعی ماتریالیسم گرفتار میآید و با ابدی و ازلی دانستن ماده و عالم به انکار صانع میپردازد; گویا آنگاه که لازم است به سؤال مهم از کجا آمدهایم و به کجا خواهیم رفت پاسخ دهد، میگوید: من در مباحث نظری کاری ندارم،[14] ولی آن گاه که نوبت به انکار صانع عالم و معاد میرسد، وعدهی خود را از یاد میبرد و به انکار مبدأ و معاد میپردازد. به همین دلیل میتوان گفت: بودیسم تبیین روشنی برای مباحث عقیدتی ندارد و گرفتار تناقض است و چون مبادی نظری گویا و روشنی ندارد، در مرحلهی عمل هم چندان موفق نیست و برنامههای عملیاش نیز بیشتر به توصیههای اخلاقی مبهم و نارسا میماند که هر کس برداشت متناسب با میل خود را میتواند از آن داشته باشد; به همین دلیل، در طول تاریخ که دین بودا در نواحی خارج از هند گسترش مییافت، در برخورد با اساطیر و معتقدات محلی با آنها تطبیق مییافت و تغییر میکرد
اصل دوم: تنها راه نجات از رنج و شرّ عالم و اندوه زندگی، پیوستن به «نیروانا» است که میتوان آن را نوعی عدم و رها شدن از قید وجود دانست.
با توجه به مطالب فوق باید گفت: درست است که بر اساس تعریفی که میگوید: «دین الهی مجموعهی عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتی اجرایی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده است...»،[11] آیین بودیسم یک دین به معنای واقعی نیست، ولی چون طرفداران آن تلقی دین از آن را دارند و میخواهند با ایمان به آن به رستگاری برسند، میتوان انتقادهای کلی زیر را بر آیین بودا وارد دانست.
1. انکار مباحث نظری و اعتقادی
در آیین بودیسم بر خلاف ادیان ابراهیمی که از دو بخش عمدهی نظری اعتقادی، و عملی تکلیفی تشکیل شدهاند، خبری از مباحث نظری و اعتقادی نیست و هر کس که میخواهد پیرو این آیین شود، باید بدون هر گونه استدلالی، حقیقت رنج، یعنی شر بودن زندگی را بپذیرد و همچنین به اصل «سامسارا» (تناسخ)، یعنی تکرار ازلی تولد و مرگ و جابهجا شدن یک روح از جسمی به جسم دیگر، ایمان داشته باشد تا بتواند با عمل به هشت راه بودا خود را از چرخهی «سامسارا» رهایی بخشد.[12]
بودیسم در مباحث اعتقادی و نظری کمهمت و بیرونق است و مبادی لاهوت و فلسفهی فوقالطبیعه و امثال آن و مباحث عقلانی نزد بودا وزنی ندارد. وی گفته است:
من در باب قدمت عالم و ازلیت جهان توضیحی ندادم و همچنین در باب محدودیت و تناهی وجود تفسیری نکردم و... .[13]
با این همه، این ادعا که نمیخواهد در امور نظری و اعتقادی سخنی بگوید، در عمل به فراموشی سپرده شده و در دام نوعی ماتریالیسم گرفتار میآید و با ابدی و ازلی دانستن ماده و عالم به انکار صانع میپردازد; گویا آنگاه که لازم است به سؤال مهم از کجا آمدهایم و به کجا خواهیم رفت پاسخ دهد، میگوید: من در مباحث نظری کاری ندارم،[14] ولی آن گاه که نوبت به انکار صانع عالم و معاد میرسد، وعدهی خود را از یاد میبرد و به انکار مبدأ و معاد میپردازد. به همین دلیل میتوان گفت: بودیسم تبیین روشنی برای مباحث عقیدتی ندارد و گرفتار تناقض است و چون مبادی نظری گویا و روشنی ندارد، در مرحلهی عمل هم چندان موفق نیست و برنامههای عملیاش نیز بیشتر به توصیههای اخلاقی مبهم و نارسا میماند که هر کس برداشت متناسب با میل خود را میتواند از آن داشته باشد; به همین دلیل، در طول تاریخ که دین بودا در نواحی خارج از هند گسترش مییافت، در برخورد با اساطیر و معتقدات محلی با آنها تطبیق مییافت و تغییر میکرد
آخرین ویرایش توسط مدیر: