انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

متون و دلنوشته [ احمدرضا احمدی ]

Kallinu

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,951
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
امروز صبرم تمام شد
توانستم دو گل را
از بوته های شمعدانی جدا کنم
دو گل را از بوته های شمعدانی جدا کردم
در لابلای صفحات کتاب گذاشتم
تا برای پیری ام اندوخته باشد
این صفحات کتاب با عقاید کهنه و پوسیده
در پیری به من کمکی نخواهد کرد
در پیری فقط امیدم به این دو گل شمعدانی است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوستان ام می خواهند مرا بر سر عقل بیاورند
که از عشق فریاد نزنم
که نام تو را آهسته هجا کنم
دوستان من!
گوش کنید!
حریق سر تا پای مرا گرفته است،
شما حرف از تسلی می زنید.
من این حریق را باید تا قبرستان ببرم
دوستان من!
دعا کنید دوباره متولد شوم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به تو گفته بوديم:
گاهي براي ادامه ي روز هاي تو
سکوت کرديم
هر جا باران باريد
ما در کنارت ايستاده ايم
و براي مرگ و تاريکي که به دنبال تو بودند
گلي پرتاب کرديم
که تو را از ياد ببرند...
به تو گفته بوديم:
درختان در تنهايي مي رويند
و در باد نابود مي شوند
اکنون پيري ما را احاطه کرده است
و مرگ آماده است هر لحظه ما را تصرف کند
يک بار ديگر براي هميشه نامت را به ما بگو
بگو هنوز باران مي بارد
و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داري
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به یاد تو هستم
کاش
خداحافظی نمی‌کردی و می‌رفتی
من عمری خداحافظی تو را
به یاد داشتم...
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
مرا نظاره می‌کند
که چرا من
هنوز جهان را ترک نکرده‌ام
من که قلب فرسوده دارم
من که باید با قلب فرسوده
کم کم تو را فراموش کنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همانگونه که گفته بودم
تمام شب را خيره به در بودم
گيسوان تو در شب کوتاهي جمله هاي من
آنقدر به آسمان نزديک بود
که به خانه آمدم
در دسته هاي گل ياس پنهان بودم
مي دانم
جواني بود
شهر هاي ايام عشق
در وهم خانه مي ساختند
همسايه ها بخار مي شدند
به آسمان مي رفتند
با باران به خانه باز مي آمدند
آيا از عشق بود که به خانه باز آمدند
نمي دانم
من همانگونه ساکت و خاموش
در شب خنک و شفاف
فقط آسمان را ديده بودم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

بالا