تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر اشعاری در مورد انسانیت

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان


تو نیکی می کــن و در دجلــه انـداز

کــه ایــزد در بیــابــانت دهــد بـاز

شعری کوتاه در مورد انسانیت
خیــر کـــن بــا خـلق، بهـر ایزدت

یــا بـــرایِ راحــتجــان خـودت

تــا هـمــاره دوســت بینی در نظــر

در دلت نـایــد ز کین نـاخوش صور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وندرین ایام

زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم !

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای جنگل را بیابان میکنند

دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرُست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبت ها صبور

صحبت از مرگ محبت،مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیت است …

شعر از فریدون مشیری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بعد از این هرگز نمیرنجم ز کج رفتارها

ل*ب فرو میبندم از تفسیرِ این کردارها

بیشه هایِ خالی و خاموش گاهی میشوند

در غیابِ شیرها ، جولانگهِ کفتارها

از ازل در گوشه ای تنها بِه از دیدارِ خلق

میگریزم تا ابد از شرّ این دیدارها

حد و مرز عشق را دانستم اما با جنون؛

بی محابا رد شدم از مرزِ آن هشدارها

توبهٔ گرگ است میدانم، پشیمان نیست او

چون که در این راه من هم توبه کردم بارها

گفتمش آن راز را، اما هویدا کرد و رفت

محرمی دیگر نمیبینم، به جز دیوارها

م*ست باید بود و لایعقل، در این دنیای پست

چون که دائم میرسد، بر عاقلان آزارها

رتبه هر کس در این عالم، به انسان بودن است

کشته شد انسانیت ، با دستِ بی مقدارها

کافر مطلق بخوانیدم، اگر این است دین

آبروی شرع را بُردید، ای دین دارها.

شعر از مهران اسدپور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا