تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

همگانی [اعلام نتایج دلنوشته مناسبتی ویژه شهادت سردار سلیمانی]

  • شروع کننده موضوع Blue berry
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 305
  • پاسخ ها 3

کدام یک از دلنوشته های زیر را دوست دا

  • دلنوشته شماره ۱

  • دلنوشته شماره ۲

  • دلنوشته شماره ۳

  • دلنوشته شماره ۴

  • دلنوشته شماره ۵

  • دلنوشته شماره ۶


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.
وضعیت
موضوع بسته شده است.
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,438
218
میان ستاره‌ای

《بسم رب العالمین》


سلام خدمت تمام کاربران انجمن کافه نویسندگان!


8178_085104e9892cd06b6bda17d35a79a263.gif


به مناسبت فرا رسیدن سالروز?شهادت سردار سلیمانی? با چالشی مناسبتی، همراهتون هستیم. فقط کافیه یک دلنوشته و یا یک داستانک به مناسبت این شهید بزرگوار بنویسید!
مشاهده پیوست 14283

این تاپیک نظرسنجی برای چالش دلنوشته‌ مناسبتی ویژه ?شهادت سردار سلیمانی? است.
33675_6a5eb06fd44fea66098ee87b53b1543e.jpg

مشاهده پیوست 14277
لطفا آثار نویسندگان رو با دقت مطالعه و در نظرسنجی شرکت کنید.

5085_d378292e6565e71a684fb166bc2f3e1a.gif




?موفق باشید?

?مدیر بخش ادبیات?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,438
218
میان ستاره‌ای
?دلنوشته شماره ۱:

ای سردار دلها
بزرگ مرد دوران
نیستی و نمی دانی بی تو
چه بر سر این دل های بی قرار آمده
اسمان هنوز هم ، بغضی فرو مانده به دل دارد و به جای اشک باران تگرگ اندوه می بارد .
انگار دست های تو نه ، دست های زمین را بریده اند که این چنین باد در غم نبود تو
جانسوز ترین مرثیه اش را می خواند.



?دلنوشته شماره ۲:

کمی مانده بود تا شکوفه ها از لا به لای دستان غول سرما خمیازه کشان سر بر آورند...
کمی مانده بود تا خورشید رنگ خود را بازیابد و سپیدی لباس زمستانی خود را از تن به در کند.
آن‌گاه که ده روزی مانده بود تا سالی دیگر رخت خود را بر تن زمین کند، او به جمع زمینیان پیوست!
آن روز ها مادر نوزاد می‌دانست که پاره ی تنش روزی می‌شود پاره ای از اعماق نور چشم جهانیان؟
روز ها گذشت، اما دست گرفتن های او از مظلومان نگذشت، رشادت های او در خط دفاع نگذشت؛ یعنی او خود اجازه نداد تا بگذرد و بازیچه ی دست راحت خیالی و آسایش گذرا شود...
چرخ یکی از سال ها که از نقطه ی آغاز، خود را شروع به دوران دادن کرد، بهار سقوط کرد، تابستان با گرمایش حرف رفتن را پیش آورد، شاید او هم از آن چه که پیش رو بود هراس داشت، پاییز هم آمد و رخت خود را چند صباحی بر این گردونه ی زندگی انداخت و رفت تا که زمستان آمد.
آن روز خورشید چشم فروبست تا نبیند سردار مظلومان و یاوران خود را تنها گذاشت، ابر ها ساز باریدن کوک کردند و امان از دل داغدار آن یتیمی که او برایش پدر بود امان از دل هایی که رود خون شد برای خونی که داد...
زمستان رنگ باخت و چرخ زندگی دنیا برای لحظه ای ایستاد، طاقت شنیدن این خبر و دیدن این چرخ بی او تمام نشود، بسیار غریب است! نیست؟!




?دلنوشته شماره ۳:

به نام یاری‌گر بی‌منت°^
سردار دل‌ها سلام.
یک سالی است که دیگر در کنارمان نیستی، یک سالی است که سرباز ولایتی از ما کم شده که عجیب نبودت در دل‌ها احساس می‌شود.
چه‌طور نبودت را توصیف کنم؟ دیده‌ای یک ماشین را که با همه‌ی قطعاتش می‌تواند حرکت کند! مثال قطعه‌ای بودی که با نبودت ماشین زندگیمان در جایی در بین این بیماری و مرگ‌و‌میر توقف کرده‌ است.
کِه بودی که بعد از شهادتت، بعد از قطع شدن دستانت، دست دادن از میان مردم رفت!
کِه بودی که هرگز دنبال نام و عنوان نبودی! هرگز به فکر استراحت نبودی! خاطره‌ای خواندم از شما مرد بزرگ، متحیر شدم! وسط اقامه‌ی نمازتان کودکی گلی را به سویتان گرفت و شما در میان نمازت گل را گرفتی و هرگز به خاطرت رسوخ نکرد که شاید نمازت باطل شده است. شاید فکر کردی این نماز نزد پروردگار محبوب‌تر است که بلافاصله بعد از نمازت یتیمی را که به تو گل داده بود را غرق بو*سه کردی.
که بودی تو؟!
حیرانم کردی...حیران از این‌که از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند سرباز قاسم سلیمانی، بدون نام و عنوان!
شما سردار دلهایی
کسی که مرد عمل بود
نه مرد شعار و ادعا
بند جلال و جمال الهی بودی
نه بند ثروت دنیوی
مقامت در این دنیا برایت ارزش نداشت زیرا می‌دانستی درجه‌ای خواهی گرفت نزد سالار شهیدان و خدای عزوجل.
نمی‌دانم تو چندمین بودی از ۳۱۳ تن!
نمی‌دانم کِه بودی که عزیز شمرده‌اند تورا
نمی‌دانم... .
فقط می‌دانم که یقیناً سردار دلهایی.
بی‌شک راهت ادامه دارد...
سرباز ولایت حاج قاسم سلیمانی



?دلنوشته شماره ۴:

به نام الله پاسدار خون شهیدان
تنهاترین سردار، من تا آخر در کنارت ایستاده‎‌ام تا خونت در رگ زمانه، همچنان بجوشد. مانند گل‎‌های سرخی که هر کدام نشانه‎‌ی یک شهید است.
ای قهرمان بی‎‌ادعای دوران‎‌ها، دست خدا همیشه همراه توست. ای مدافع اسلام، از هر قطره‎‌ی خونت، هزاران سلیمانی به وجود می‎‌آید.
ای سلیمانی، بدان که راهت پایان ندارد، بلکه ادامه خواهد داشت.....




?دلنوشته شماره ۵:

می‏‎جنگد، خالصانه.
برای مردمانش، کشورش، رهبرش.
بی هیچ باکی قدم به میدان جنگ می گذارد و به امید اینکه خدایش همانندی کوه پشت و پناهش است.
آری!
راجع به خود او می‏‎گویم :
سردار دل ها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی.
سرداری که با شهید شدن اش چراغ دل هایمان خاموش و بی نور شد.
بودن او دل خوشی یک ملت بود و نبودن اش خوشحالی دشمنان.
ولی... .
ولی این بار قوی تر پیش می‏‎آییم.
سردار دل هایمان آسمانی شدنت مبارک




?دلنوشته شماره ۶:

چه اهمیتی داشت که لایه اوزون به چه رنگ باشد، وقتی که همه چیز به رنگ غم درآمده بود! گفته بودند که کوه‌ها همانند میخی برای زمین هستند تا متلاشی نشود، کوه‌ها که بر جای خود بودند پس چرا زمین اینگونه بر سر ما فرو ریخته؟
عدد سیزده نحس بود؟ اگر نه، پس چرا از سیزده دی به بعد تنها پیشه‌ی دل ما غصه خو*ردن است؟
ساعت یک و بیست دقیقه‌ی بامداد بود که صدایی آمد. صدایی که مسبب شد کمان آرش بر زمین افتد؛ رستم لقب تهمتن را از خود جدا سازد؛ پیشبند چرمین آهنگریِ کاوه ناله سر دهد؛
کوروش و داریوش دیگر بزرگ نباشند؛ سورنا و آریه زانو بزنند؛ اسفندیار چشمانی که نقش چشمه‌ی خون را ایفا می‌کردند را از هم فاصله بدهد؛ و اما سهراب خود‌، نوش دارو را بر زمین کوبد تا بمیرد و این غم دیوانه کننده را در قلب خویش خفه کند.
آسمان در این آشفته حالی، فریاد خود را به بلندای بادگیرها رساند:《در تبار ما رسم است رو به آسمان مردن...!》
امان از دل آسمان!
آسمان چه دیده بود که این‌چنین غم خویش را برای ما حسرت دیده‌ها بازگو می‌کرد؟
خدا در چه حالی بود؟ خالق جوانمرد ایرانیان چه می‌کرد؟
افسوس که دیگر صاحب آن چشم مهربان نیست؛ افسوس!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,438
218
میان ستاره‌ای
با توجه به نتیجه نظرسنجی، از ۱۷ رای داده شده ۹ رای به دلنوشته شماره ۶ تعلق گرفت.
???
و برنده این چالش دل نگار عزیز:
@حورا
???
نشان ادبی چالش به ایشون تقدیم میشه
?
@نازلی عزیز لطفا نشان ایشون رو بدین



|با تشکر مدیریت بخش ادبیات|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا