اطلاعیه اعلام نتایج [ نمایش احساس با متن ]

[نازلــی]

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

هوالمحبوب

سلام به دوستان گرانقدر کافه نویسندگان

با توجه به تاپیک :

فراخوان اعلام آمادگی | یک عکس یک دلنوشته - انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان هوالمحبوب سلام به دوستان گرانقدر کافه نویسندگان همانطور که از عنوان چالش پیداست،در هر مرحله یک عکس انتخاب خواهد شد شما عزیزان با توجه به اون تصویر متنی رو که نوشتید برای @نازلی بصورت پیام خصوصی و با عنوان : [یک عکس یک دلنوشته] ارسال میکنید و بنده دلنوشته...

www.forum.cafewriters.xyz

و دوستانی که اعلام آمادگی کردند :

@Atryssa.RA
@•°•°•<shadab>•°•°•
@milike
@paradox

اولین چالش یک عکس یک دلنوشته رو شروع میکنیم
دوستان لطفا دلنوشته تون رو با عنوان : یک عکس یک دلنوشته برای @آیه بصورت خصوصی ارسال کنید

شروع : 28 مرداد 99
پایان : 5 شهریور 99

+ یک هفته فرصت دارید

تصویر :

_ با تشکر؛ کادر مدیریت انجمن کافه نویسندگان _​

 

[نازلــی]

@Atryssa.RA
@paradox
@milike

دوستان تا دو روز دیگه بیشتر فرصت ندارید
لطفا دلنوشته هاتون رو بفرستید

 

[نازلــی]

@milike
@Hanieh_M

منتظر دلنوشته هاتون هستم :rose:
لطفا تا فردا بفرستید

 

[نازلــی]

هوالمحبوب

با سلام

فرصت ارسال آثار به اتمام رسید
لطفا به همخوانی دلنوشته با عکس توجه داشته باشید و این مورد رو در رای خودتون لحاظ کنید.

_ به دو دلنوشته میتونید رای بدید _
☆ شرکت کنندگان فقط حق دارند لینک تاپیک رو تبلیغ کنند ☆

تصویر:

[ دلنوشته ۱ ]

آغوشت چه دارد که قلب طغیان گر مواجم را آرام، بغض یخ‌زده درون گلویم را آب،آسمان چشمانم را ابر باران زا میکند
قهوه تلخ و داغ بغلت چقدر گرم و دلنشین است اما ای کاش دست هایت غل و زنجیر می‌شد دور تنم که اسیرم بکنی من اسیر تو شدن را دوست دارم.
شاهزاده کوچولو درونم نمی خواهد در غروب آفتاب زندگی کند؛ میخواهد به اندازه ی یک غروب در بغلت زندگی کند.
قرص آرام‌بخش زندگیم بگذار در آغوشت باشم.


[ دلنوشته ۲ ]

آب اقیانوس و دریا‌ها را می‌بینی ؟!
به نظرت چند قطره می‌شوند؟
به اندازه ی چکه چکه‌ی تمام اب‌ دریا و اقیانوس ها
دوستت دارم...
بند بند وجودم اغو*ش تو را میخواهد.
شعله‌ای در قلبم روشن کرده‌ای که هیچ وقت خاموش نمیشود، زیرا تمام عاشقانه های دنیا در چشم‌های تو خلاصه می‌شوند.
دوست داشتن اگر این است من...
من، تو را ستایش وارانه می‌پرستم.

[ دلنوشته ۳ ]

در کودکی معلممان گفت آیا چیزی وجود دارد که شما را اذیت کند و باز شما به سمت آن بروید؟
آن روز چیزی از این جمله نفهمیدم و با بیخیالی گفتم نه!
اما حال معنای این جمله را با تمام وجودم درک میکنم ،چون خودش زخم میزند ،خودش مرا می رنجاند.
و اما من باز هم مانند پروانه ای که
در ظلمات شب به سمت روشنایی هر چند اندک پرواز میکند،
به آغوشش پناه میبرم
آغوشش مرهم است بر دردهایم
حتی اگر اندک باشد
حتی اگر تلخی کند
من حاضرم تا ابد در این آغو*ش بمانم
آغوشی که زندان است اما برای من زندانی
زیباترین و دوست داشتنی ترین زندان دنیاست!

[ دلنوشته ۴ ]

آتش عشق تو...
شعله ور کرد روحم را
دست نوازش بر توده های ابر می‎نشیند و
من چه خالصانه می پرستم تو را
نگاهت دنیای من
و دستانت شعله ایست که اگر نباشد می سوزم
در سرمای خشک ساحلِ زمین...

​

 

[نازلــی]

برنده سری اول از چالش : نمایش احساس با متن

@•°•°•<shadab>•°•°•

+ممنون از کاربرانی که در نظر سنجی شرکت کردند و
از شرکت کنندگان دیگر ​