به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

شعر ترجمه‌ی شعرهایی از شاده علی

Zanakordistani

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/11/21
ارسال ها
59
امتیاز واکنش
11
امتیاز
33
▪ ترجمه‌ی چند شعر از شاده علی (شادە عەلی)


(۱)
شکوفه‌ها هم میوه شدند،
و من هنوز،
به رد تمام جاده‌ها خیره‌ مانده‌ام،
آه... تو کجایی؟!



(۲)
چشمانت
همچون کبوترهای نو پرواز
گرداگرد مناره‌ی مساجد،
عاشقانه تماشاگر من‌اند.



(۳)
تا که هستیم مابینمان کینه پایدار است،
ولی می‌خواهم این کینه و نفرت را پایان دهم.
و از تو تشکر کنم،
که فراموش کردی!!!



(۴)
می‌خواهم بگویمت: تنهایم مگذار!
وقتی کنارمی از هر درد و رنجی دورم!
بگذار رویایم رنگ واقعیت بگیرد،
آخر چگونه می‌توانم دلم را از تو بستانم،
تویی که قلب و جان منی!


(۵)
چشم‌هایت چهار فصل سال را به من خیا*نت می‌کردند!
همان چشم‌هایی که شب و روز را بر من سیاه کرده بودند!
دوازده ماه سال را،
فکر و خیالت، از نا و پایم انداخته،
غروب‌های چهارشنبه هم
که به زیارت اهل قبور می‌روم،
تسلی دلم نمی‌شد...
حتا تمام خیا*نت‌هایت را لیست کرده و به گردن آویخته‌ام!
اما باز نمی‌توانم به فراموشی بسپارمت!



شعر: #شاده_علی
ترجمه: #زانا_کوردستانی
مشاهده پیوست 297151
 

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 2) دیدن جزئیات

عقب
بالا