میدونم تا ابد این حرف به دستت نمیرسه ولی میگم به خاطر خودم
من برات گریه کردم
خودتم خوب میدونی که جزو محالاته که من برا چیزی یا کسی یا اتفاقی گریه کنم
من تمام اون چهل روزو فقط به فکر تو بودم
من هنوزم باور نمیکنم
میدونی باور خیلی چیزا سخته
تو و اون اتفاق باورنکردنی ترین اتفاق زندگی من بودین
من هنوزم غبطه میخورم به اینکه چرا نتونستم باهات خداحافظی کنم
ای کاش میزاشتن
تو هنوز خونه جدید ما نیومدی
خونه جدید خودت نرفتی
عید نوروز بی تو سوت و کوره
اون باغ لعنتی بعد تو گرد مرگ روش ریختن انگار
بیا دوباره بزار همه چیز به روال سابق برگرده
به هرچی بگی قسم من دیگه نمیتونم برم به اون باغ
نمیتونم اونجا باشم وقتی که آخرین روزای تو اونجا بوده
نمیتونم اونجا باشم وقتی اون روز تو همون باغ به بابام گفتی یکی از واحدای خونه جدیدم برا تو نمیزارم از ما دور بمونی
کجایی ببینی چقدر دور افتادیم
نه تنها من دل خیلیا تنگته
خیلیا هنوز سیاهشونو بعد دو سال درنیاوردن
خیلیا هنوز چشمه اشکشون خشک نشده
رفتن تو بدترین نوع رفتن بود عمو