تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

همگانی *~*خاطرات ترسناک کاربران*~*

Darling

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
12/4/20
ارسال ها
369
امتیاز واکنش
1,162
امتیاز
103
محل سکونت
Neverland
موضوع از عنوان تاپیک مشخصه,
اتفاقات ترسناکی که براتون افتاده رو اینجا تعریف کنید×~×
 
آخرین ویرایش:

parastoo

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
18/4/20
ارسال ها
177
امتیاز واکنش
555
امتیاز
103
محل سکونت
Krj
با دوستان رفتیم مشهد قرار بود یه مدت تو یه حسینیه باشیم رفتیم تو حیاط که بریم دستشویی یه قبر تو حیاط بود و مثل اینکه قبر کسی بود که مسجد وقف کرده .خلاصه هر وقت به عکس اقای شهلا خدا بیامرز نگاه میکردیم لبخند میزد گاهی هم از کارهای تینجری ما عصبانی میشد اخم میکرد .و همه میترسیدن .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان

با دوستان رفتیم مشهد قرار بود یه مدت تو یه حسینیه باشیم رفتیم تو حیاط که بریم دستشویی یه قبر تو حیاط بود و مثل اینکه قبر کسی بود که مسجد وقف کرده .خلاصه هر وقت به عکس اقای شهلا خدا بیامرز نگاه میکردیم لبخند میزد گاهی هم از کارهای تینجری ما عصبانی میشد اخم میکرد .و همه میترسیدن .


اون شب که رفتیم شهرستان.
تو یه اتاق بزرگ با دختر فامیل تنها خوابیدیم و بعد تو خواب حرف زد ?من از ترس از روی تو غلت زدم اونطرف ?
 
آخرین ویرایش:

crocodile

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
14/4/20
ارسال ها
861
امتیاز واکنش
2,282
امتیاز
103
سن
19
محل سکونت
Cemetery
یکی دیگه از اتفاقات ترسناکم این بود که تو خیابون پر جمعیت با مخ بر زمین سقوط کردم
خدایا بهش فکر می کنم برگ ریزان میشه Banghead. GifFaceplame. GifS1906. GifS2084. GifS2109. Gif
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Alien

برترین منتقد سال ۱۴۰۲
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
25/4/20
ارسال ها
1,345
امتیاز واکنش
10,886
امتیاز
168
پسرخاله دو سه ساله ام جلو چشمای خودم از پله ها پرت شد پایین حدودا پنج تا پله، من تا یک هفته کابوسشو می دیدم کله ام هم هنوز از شدت ضربه ای که خودم نثار خودم کردم درد می کنه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

parastoo

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
18/4/20
ارسال ها
177
امتیاز واکنش
555
امتیاز
103
محل سکونت
Krj
اون شب که رفتیم شهرستان.
تو یه اتاق بزرگ با دختر فامیل تنها خوابیدیم و بعد تو خواب حرف زد ?من از ترس از روی تو غلت زدم اونطرف ?
اره راست میگی اصلا یادم بهش نبود .ترسناک ترین خاطرمون همین بود که میگی .تا صبح خوابمون نبرد از ترس.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان
اره راست میگی اصلا یادم بهش نبود .ترسناک ترین خاطرمون همین بود که میگی .تا صبح خوابمون نبرد از ترس.


اون شب توی حموم شیر آب خود ب خود باز شد صدای آب میومد بعدش هم خودش بسته شد ?


تترسناک‌تر وقتی که مجبور شدم اصفهان باهاتون بیام تو اونجا که پر از سوسک و مار و عنکبوت چندش بود ?
زانو هام سست شده بود
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
@parastoo

بچه بودیم
با علیرضا تو اتاق...
داشتین حرفای ترسناک می زدین!
علیرضا گفت و هم اینکه داره نزدیک میشه الان صدای پا میاد که
یکی تو حیاط اومد. برق هم خاموش بود من از ترس پاشدم فرار کنم
زدم به بخاری
با لوله و همچی از جا در اومد ?????
آخ چقدر من مظلوم بودم از بچگی
 
آخرین ویرایش:

crocodile

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
14/4/20
ارسال ها
861
امتیاز واکنش
2,282
امتیاز
103
سن
19
محل سکونت
Cemetery
سیب زمینی پشندی فقط 4 سالم بود S2109. GifS2109. Gif


یه بارم رفتم دست شویی یهو درش از او طرف قفل شد حالا من در به درم خونه تنها بودم :confused:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Essence

مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
عضویت
11/4/20
ارسال ها
1,207
امتیاز واکنش
4,126
امتیاز
133
ی بار خواب دیدم پنجره اتاقم بازه خب، بعد باد زد ی چیزی از جلوی میز توالت افتاد، نمیدونم دقیقا چی بود ولی هرچی بود افتادSisi3. Gif
بعد من ترسیدم، پاشدم رفتم سمت در، دیدم باد زد درم بسته شد، بازم نمیشد لاناتیSisi3. Gif
بعد حس کردم یکی پشت سرمه، اصن داغ شده بودم داشتم منفجر میشدم از شدت ترسSisi3. Gifیاد سینمایی مقصد نهایی افتادم
بعد از خواب ک بیدار شدم، باد زد همون چیز از جلو میز توالت افتادSisi3. Gif
منم با کله رفتم سمت در، وسط هال غش کردم، البته هوشیار غش کردمSisi3. Gif
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Essence

مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
عضویت
11/4/20
ارسال ها
1,207
امتیاز واکنش
4,126
امتیاز
133
ی بارم یجا خوابیده بودم، بیرون شهر بود تو ی ویلای کوچیک و بی در و پیکر و ایناSisi3. Gif
گرم خواب بودم، حس کردم ی چی رو دستم داره راه میره... منم پرتش کردم اونور
چشامو باز کردم خدا روز بد نیاره واستون ی سوسک اندازه کلاغ با بالهای باز شده برای بی پروا پرواز کردن کنارم بودSisi3. Gif
ینی جیغ زدما، جیغ8. Gif
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Essence

مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
عضویت
11/4/20
ارسال ها
1,207
امتیاز واکنش
4,126
امتیاز
133
یادش بخیر... اولین باری ک فیلم حلقه رو دیدم هفت هشت سالم بود خب
بعد من از بچگی توی اتاقم تنها میخوابیدم Sisi3. Gif
تا یکی دو هفته همش فک میکردم الان اون روحه از مانیتور کامپیوترم میاد بیرون50.gif
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Ti_TaN

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
18/4/20
ارسال ها
758
امتیاز واکنش
1,330
امتیاز
103
وقتی پنج سالم بود انگشتم لای در اهنی گیر کرد قطع شد البته قطع کامل که نه نصف شد از وسط به یک پوسته بند بود .
وحشتناک ترین صحنه نبود ولی خیلی تعجب اور بود دریای خون از انگشتم میومد بیرون داداشم دادم میزد انگشتتو بگیر نیافته .
خیلی درد داشت و شوک بر انگیز بود برام که اگر انگشتمو ولم میکردم می افتاد زمین ?
هنوز هم جای بخیه هاش هست و انگشت حلقه دست چپم خیلی متفاوت با انگشتای دیگه ام ?
ولی خاطر جالب و شیرینی شد برام ??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Celine*

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
عضویت
11/4/20
ارسال ها
1,131
امتیاز واکنش
3,326
امتیاز
133
وضعیت پروفایل
ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و خونم از حلق، به جوش آمد و نابود شدم!
دیشب نه شب قبلش، خواب دیدم که رفتم تو یه اتاق گوشیم رو بردارم، بعد به در و دیوار نگاه کردم دیدم اوووه سه‌تا مارمولک تو اتاق هست! بنده خیلی از مارمولک می‌ترسم، یعنی اگه بهم بگن یا یه مارمولک به سرعت جت، از کنارت رد شه یا میمیری، من مرگ رو انتخاب می‌کنم!
سریع رفتم گوشیم رو برداشتم خواستم برگردم، دیدم مارمولکه مثل عنکبوت تار انداخته اومد پایین، و دماغش چسبیده به دماغم... تو خواب جیغ زدم بیدار شدم، یهو چشمم به گل کاغذ دیواری افتاد، مارمولک دیدمش جیغ زدم???و وقتی داییم لامپ رو روشن کرد دیدم نبابا گله?‍♀️?
 
آخرین ویرایش:

Ailiwn.Gh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
18/5/20
ارسال ها
57
امتیاز واکنش
248
امتیاز
53
ی شب یکی از دخترای فامیل اومد خونمون شب اونجا خوابید 7165.gif
منم هی میگفتم جن جن جن درموردش حرف میزدم بعد یکدفعه لامپ خاموش شد ینی سوخت S1956. Gif
منم تندی از اتاق پریدم بیرون فقط میگفتم یچیز خوردمS2105. Gif
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

N.DARDAN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
عضویت
9/4/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
4,952
امتیاز
118
اوایل زدن سایت بود@-@
من وارد پنل مدیریتی شدم#.#
داشتم نگاه می کردن و البته فضولی می کردم که چی به چیه?
دستم رفت روی یه (بی بی کد) و نمی دونم چی شد?
همزمان نوتیف گوشیم پیام @Hosein رو اورد بالا که داد می زد نگاااااااااااار?
.
.
.
خیلی ترسناک بود خلاصه?
شما هنوز عصبانیتای این بشرو ندید از فیلم اره هم بدتره?
ینی هر وقت پیام می ده من قبلش یه یا ابلفضل می گم??
من هنوزم نفهمیدم چیکار کردم دقیقا ،حسینم نفهمید و کلا اون روز یه گند دیگه زده بودم ربطی به این موضوع نداشت
62.gif
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Hediye

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/6/20
ارسال ها
53
امتیاز واکنش
79
امتیاز
18
یه بار خونه مامان بزرگم اینا رفتم حمام Sisi3. Gif
و حولمو یادم رفت ببرم Frustrat. Gif
و از شیشه مات حمام دیدم یکی اومد یه چی گذاشت پشت در Hanghe. Gif
منم خوشحال خوشحال حوله رو پوشیدمو رفتم بیرون 50.gif
.
.
.
حالا میگین نکته ترسناکش چیه
.
.
. اینه که اون روز کسی خونه مامان بزرگم اینا نبود و هرچیم پرسیدم گفتن هیچ کس نیومده خونه تو اون مدتی که من حمام بودم ??

.

. خلاصه دیگه نرفتم خونشون ?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8