جسم: جانی در من نمانده، تمام قوای من رو به پایان است...!
روح: اما هنوز زود است برای مرگ، این را بفهم که روح تو به کمال نرسیده!
جسم: تو باید این را بفهمی، من دیگر نمیتوانم...کشش ندارم... میخواهم تمامش کنم و وارد تونل سیاه مرگ شوم.
روح: نه، هردوی ما درد کشیدیم. درد تو فیزیکی است درست؛ اما تو حق پس کشیدن نداری!
جسم: اخرهای عمر من است. امیدوارم بعد از من، سرگردان نمانی... .
روح: مرگ را زود انتخاب کردی و بعد از تو، من سرگردانم.
جسم: و اما هیچ وقت درک نکردی که من دیگر تاب و تحمل زخم را ندارم... .