تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

دلنوشته دلنوشته برکه‌ی خشک | TARA کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع RIWAN
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 280
  • پاسخ ها 5
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Jun
3,719
2,015
193
نام دلنگار: DIN.DIN
نام دلنوشته: برکه‌ی خشک
ژانر: تراژدی
مقدمه: من، برکه‌ی خشکی هستم که کنار این درخت بیمار خفته!
هیچ‌کس مرا نمی‌بیند مگر آن‌که برای شستن دست‌هایش... !
می‌گویند این برکه اینجا چه می‌خواهد؟ آن‌ها نمی‌دانند که من سالیان سال، از زباله‌های آدمیان تغذیه کردم تا شدم سیل!
 
آخرین ویرایش:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,581
3,013
167
19
مشـهد
67152_c750db7349582d6798c1c157bbd79814.png

نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ دلنوشته در انجمن کافه نویسندگان


شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

همچنین شما می‌توانید پس از گذشت ۶ پست درخواست کاور تبلیغاتی دهید.

درخواست کاور تبلیغاتی

پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای دلنوشته

همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه

58705_ad05f9f7e9b0261da9d2dad1014c7c49.gif


کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Jun
3,719
2,015
193
من هیچوقت دلم برای خانه‌مان تنگ نشد.
دیوار کاه گلی را بیشتر از خانه‌ی سرد دوست داشتم.
سفره‌ای اگر باز میشد و کسی لبخند می‌زد، باز هم صدای شلاق گوشم را پر می‌کرد.
پرنده‌ای اگر شکار میشد، یاد خون تو هیچ‌وقت فراموشم نمیشد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Jun
3,719
2,015
193
راه برو!
صدایت می‌کنند؟
آه، از این ور
نوشته کوچه بی‌رحمی، پلاک درد
مدیونی در آن کوچه ایستاده!
تسبیحش را می‌چرخاند
صدای الله اکبر می‌آید؟
برکه‌های شمال خشک شدند
ماهی‌ها را دیروز در یک رستوران دیدم
زباله‌ها راه می‌روند

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Jun
3,719
2,015
193
صدای خنده‌هایشان می‌آید.
من هم در کنار درخت پیر به انتظار نشسته‌ام!
منتظر صنوبر پاییزه هستم، صنوبر جان می‌آید.
می‌دانم... اون من را تنها نمی‌گذارد!
راستی گفته بودم وزنش زیاد است؟
له شدم... مثل همان روزها، شلاق پدر بر تنم فرود می‌آمد، و من مسکوت...
هیش!
باز هم می‌خندد
هیچکس اشک‌هایم را نمی‌بیند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Jun
3,719
2,015
193
تمام رویا‌ها همان لحظه‌ای که سیل آمد از ذهنم گریختند!
تمام شدند، رویای پاکیزه بودن جنگل‌ها و رودخانه‌ها را باید کجا می‌بردم؟
گور که ندارم... خدا حتی مرا لایق گور ندانست
کاش آدم‌ها کمی از خاک خانه‌ی بی بی برایم می‌آوردند، آخر می‌دانی چیست؟
او می‌گفت، برکه‌ها را دوست دارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا