- Mar
- 819
- 108
- 119
- وضعیت پروفایل
- ما بد نیستیم ولیکن، دوران با ما بدی کرد.
بسم النور
تو را ندیدم
به قلم: آمین
دیپاچه:
تو را ندیدم،
که در سردی بهار دستهایت را به پرندگان هدیه کنی.
تو را ندیدم،
که به باغ خاکستری، با نغمههایت، رنگ ببخشی.
آه، که تو را ندیدم،
و سراغت را از بوتههای گندم گرفتم
که مبادا تو را بلعیده باشند
و باد خرمن موهایت را آتش زده باشد!
اما
تو را ندیدم و نیافتم!
و نگاهم را به دانههای برفی دوختم
که آرام قفسی سرد دربر دلم ساختند... .
تو را ندیدم
به قلم: آمین
دیپاچه:
تو را ندیدم،
که در سردی بهار دستهایت را به پرندگان هدیه کنی.
تو را ندیدم،
که به باغ خاکستری، با نغمههایت، رنگ ببخشی.
آه، که تو را ندیدم،
و سراغت را از بوتههای گندم گرفتم
که مبادا تو را بلعیده باشند
و باد خرمن موهایت را آتش زده باشد!
اما
تو را ندیدم و نیافتم!
و نگاهم را به دانههای برفی دوختم
که آرام قفسی سرد دربر دلم ساختند... .
آخرین ویرایش توسط مدیر: