- Apr
- 2
- 0
- 3
«به نام خدا»
نام اثر: لبخند
نویسنده: پارمیدا رشیدی
ژانر: عاشقانه
دیباچه:
زیبا میخندید جوری که هر بار نگاهش میکردم ته هر لبخندش دلم جا میماند.
زیبا میخندید به چشمانم پروانهای رها بود.
نگاهش که میکردم جز روحی آزاد و رها چیزی نمی دیدم دل را به دریا زدم،
نزدیکش شدم؛
پا به دنیای عجیب لبخندش گذاشتم تاریک بود
و ظلماتی عمیق که هر چه نزدیکتر میشدم بیشتر غرقم میکرد.
غم بود؟!
آری... غم بود که در انتهای لبخندهایش جولان میداد، جادوگر بود... .
هیچوقت نفهمیدم راز تناقض زیبای لبخندش را
ته ان تاریکی فاختهای پرشکسته با صدای بیجانش ناله میکرد... .
نزدیکش شدم بالهایش را ببندم، پرید... با همان بالهای شکستهاش پرید!
و من ماندم و یک دنیا ابهام که رهایم نمیکنند... .
نام اثر: لبخند
نویسنده: پارمیدا رشیدی
ژانر: عاشقانه
دیباچه:
زیبا میخندید جوری که هر بار نگاهش میکردم ته هر لبخندش دلم جا میماند.
زیبا میخندید به چشمانم پروانهای رها بود.
نگاهش که میکردم جز روحی آزاد و رها چیزی نمی دیدم دل را به دریا زدم،
نزدیکش شدم؛
پا به دنیای عجیب لبخندش گذاشتم تاریک بود
و ظلماتی عمیق که هر چه نزدیکتر میشدم بیشتر غرقم میکرد.
غم بود؟!
آری... غم بود که در انتهای لبخندهایش جولان میداد، جادوگر بود... .
هیچوقت نفهمیدم راز تناقض زیبای لبخندش را
ته ان تاریکی فاختهای پرشکسته با صدای بیجانش ناله میکرد... .
نزدیکش شدم بالهایش را ببندم، پرید... با همان بالهای شکستهاش پرید!
و من ماندم و یک دنیا ابهام که رهایم نمیکنند... .
آخرین ویرایش توسط مدیر: