- Feb
- 11
- 56
- 13
نام رمان: خسوفِـ آسمانمـ
ژانر: تراژدی، عاشقانه
بافت:
ادبی
زاویه دید:
دانای کل
نام نویسنده: بیتا باباحاجی (بیتاب)
ناظر: @Helios
خلاصه:
خسوف تنها شباهتیست که میتوان به تو نسبت داد. در خسوف آسمان نه شب است نه روز... نه گرمای خورشید شبنمهای صبحگاهی را بو*سه باران میکند، و نه نسیم خنک شب پردهها را به رق*ص وادار. حالم همچون خروسیست که نمیداند با صدایش ندای صبح را بدهد؛ یا به انتظار صبح در طول شب ساکت شود. اما در آخر میان این عشق و نفرت، یکی از آنها پیشی میگیرد و من افسارم را به دوگانگیام میبازم! آسانترین راه رفتن به رختخواب است تا زمان اتمام خسوف بخوابم، به این امید که با بیدار شدنم دیگر خبری از خسوف نباشد. ایدهای برای اینکه خورشید بر ماه چیره میشود یا برعکس ندارم. اما تا به حال خواب راه حل خوبی نبوده؛ چه فایدهست که بخوابم و خواب تو را ببینم. و هر بار که بر میخیزم، هنوز خسوف ادامه دارد!
(بخشی از نوشتههای دفتر انیران برای یزدان)
(دفترِ چرکـنویس احسـاسـات)
ژانر: تراژدی، عاشقانه
بافت:
ادبی
زاویه دید:
دانای کل
نام نویسنده: بیتا باباحاجی (بیتاب)
ناظر: @Helios
خلاصه:
خسوف تنها شباهتیست که میتوان به تو نسبت داد. در خسوف آسمان نه شب است نه روز... نه گرمای خورشید شبنمهای صبحگاهی را بو*سه باران میکند، و نه نسیم خنک شب پردهها را به رق*ص وادار. حالم همچون خروسیست که نمیداند با صدایش ندای صبح را بدهد؛ یا به انتظار صبح در طول شب ساکت شود. اما در آخر میان این عشق و نفرت، یکی از آنها پیشی میگیرد و من افسارم را به دوگانگیام میبازم! آسانترین راه رفتن به رختخواب است تا زمان اتمام خسوف بخوابم، به این امید که با بیدار شدنم دیگر خبری از خسوف نباشد. ایدهای برای اینکه خورشید بر ماه چیره میشود یا برعکس ندارم. اما تا به حال خواب راه حل خوبی نبوده؛ چه فایدهست که بخوابم و خواب تو را ببینم. و هر بار که بر میخیزم، هنوز خسوف ادامه دارد!
(بخشی از نوشتههای دفتر انیران برای یزدان)
(دفترِ چرکـنویس احسـاسـات)
آخرین ویرایش: