تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

روایت زندگی حضرت ابراهیم (ع)

May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
حضرت ابراهیم علیه السلام پسر تارخ از نوادگان حضرت نوح علیه السلام و از پیامبران بزرگ الهی است. پیامبران هر سه دین توحیدی جهان، یعنی اسلام، مسیحیت و یهودیت، از فرزندان ابراهیم به شمار می‌آیند.

ابراهیم بر طبق روایات، 3000 سال پس از آفرینش آدم یا 1263 سال پس از نوح، به دنیا آمد. محققان، سرزمین بابل یا شوش یا حران را زادگاه ابراهیم می‌دانند.


نمرود، پادشاه زمان حضرت ابراهیم، بر اساس پیشگویی کاهنان و ستاره شناسان که از به دنیا آمدن کودکی که تاج و تخت او را در هم می‌کوبد خبر داده بودند، دستور داده بود از زنان باردار مراقبت بسیار به عمل آید. از این رو مادر حضرت ابراهیم، امیله، به هنگام درد زایمان رو به صحرا نهاد و فرزند خود، ابراهیم، را در غاری در بالای کوهی به دنیا آورد و تا سال‌ها او را در همان مکان مخفی نگه داشت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
ابراهیم خلیل الله سال ها پیش در جنوب بین النهرین حکومتی به نام بابل به دنیا آمد.در آن زمان پادشاهی به نام نمرود در آن سرزمین حکومت می کرد.مردم بابل خدای یکتا و بزرگ را نمی شناختند و مشغول پرستش بت های سنگی بودند.تا این که حضرت ابراهیم (ع) به دنیا آمد پس از مرگ پدر و مادرش،سرپرستی حضرت ابراهیم (ع) را عمویش ، آذر بت تراش بر عهده گرفت.



او که خود مردی بت ساز بود از کودکی ساختن و پرستش بت ها را به آن حضرت آموزش می داد و این برای حضرت ابراهیم سوال بزرگی بود که چگونه می توان بتی را پرستش کرد که ساخته ی دست انسان است.حضرت ابراهیم (ع) که به خدای یکتا اعتقاد داشت روزی که مشغول ذکر گفتن در دشتی بود ، حضرت جبرائیل بر او نازل شد و ایشان به پیامبری برگزیده شدند.چندی بعد در شبی که اهالی شهر برای انجام مراسمی به خارج از شهر رفته بودند،حضرت ابراهیم (ع) به بهانه ی بیماری در شهر ماند و به امر خدا وارد بت خانه شد و همه ی بت ها را در هم شکست و تبری را که با خود داشت بر دوش بت بزرگ گذاشت سپس خارج شداز آن جایی که خدمتکار بتکده ایشان را دیده بود،شکستن بت ها را به هارپاگ - وزیر نمرود - گزارش داد و به این ترتیب ابراهیم (ع) را نزد نمرود بردند.علت شکستن بت ها و اهانت به خدایان را سوال کردند.ایشان فرمودند: که کار بت بزرگ است؛نمرود در جواب گفت: بت ها قادر به حرکت نیستند و توانایی انجام کاری را ندارند. در این جا بود که حضرت ابراهیم (ع) گفتند: چگونه خدایانی رامی پرستید که قادر به انجام هیچ کاری نیستند. نمرود که از این پاسخ عصبانی شده بود دستور داد تا آن حضرت را به درون آتشی به بلندی افلاک در میدان شهر بیندازند،تا درسی برای عبرت دیگران باشد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
در آن شب در میان انبوه مردم حضرت ابراهیم (ع) را توسط منجنیقی در آتش انداختند ولی به اذن خداوند آتش بر وی سرد شد و هیزم ها به گلستان تبدیل شدند. او بانگ برآورد: خداوند بزرگ و بکتا خالق دنیا و مخلوقات می باشد،نه می زاید و نه زاده ی کسی است او بی نیاز و یکتاست و همتا و مانندی ندارد و اوست که جان می بخشد و جان می ستاند ...



به دستور نمرود ابراهیم را به زندان می آورند و در آن جا دو زندانی محکوم به مرگ را نمرود یکی را کشت و دیگری را آزاد کرد و گفت: من هستم که می توانم جان دهم و جان بستانم و فردا هم با خدای تو خواهم جنگید.



فردای آن روز نمرود به بالای برج بابل رفت و اظهار قدرتمندی کردو آماده ی جنگ شد، تیری در کمان گذاشت و رها کرد.همه جا در سکوت بود که ناگهان مگسی از سوراخ بینی وی وارد مغز او شد و به دستور خدا زنده ماند و شروع به خو*ردن مغز نمرود کرد. کمی بعد، نمرود که خود را خدای بزرگ بابل می دانست از شدت درد جان به جان آفریت تسلیم کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
پس از گذشت سال ها از ازدواج حضرت ابراهیم (ع) با ساره چون بچه دار نشدند حضرت ابراهیم (ع) به اصرار ساره با حاجر که کنیزشان بود ازدواج کرد و از وی صاحب فرزند پسری به نام اسماعیل شد. ساره از حسادت به علاقه ی بیشتر ابراهیم (ع) به حاجر ، حاجر فرزندش را از خانه بیرون کرد.از طرف خداوند وحی بر حضرت ابراهیم (ع) نازل شد که آن ها را به منطقه ی بیابانی ای بین دو کوه صفا و مروه برده و رها سازد و آن حضرت نیز این کار را کرد. پس از تمام شدن ذخیره ی آب حاجر، اسماعیل که از تشنگی بی قراری می کرد؛مادر به دنبال آب بر قله ی دو کوه صفا و مروه سراب آب می دید و برای آوردن آب هفت مرتبه مسافت بین دو کوه را طی کرد. در آن لحظه به اذن خدا توانا و مهربان از ضربه ی پای اسماعیل (ع) بر زمین چشمه ای جوشید و خروشان شد.

re278.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
وى ابراهيم‌ فرزند تارخ‌ فرزند ناحور فرزند ساروغ‌ است‌: چنانچه‌ در تورات‌ آمده‌ است‌ نسب‌ وى به‌سام‌ فرزند نوح‌ نبى مى‌رسد .قرآن‌ كريم‌ نام‌ پدر ايشان‌ را «آزر» ذكر مى‌كند . اين‌ موضوع‌ بحث‌ وجدل‌ هايى را ميان‌ مفسرين‌ برانگيخته‌ است‌.



از زجاج‌ در كتاب‌ مجمع‌ البيان‌ چنين‌ آمده‌ است‌ :«ميان‌ علماى انساب‌ اختلافى نيست‌ بر آن‌ كه‌ نام‌ پدر ابراهيم‌ «تارخ‌» بوده‌ است‌ . آن‌ چه‌ در قرآن‌ آمده‌‌ دلالت‌ بر اين‌ دارد كه‌ نام‌ وى «آزر» است‌ . گفته‌ شده‌ كه‌ لفظ‌ «آزر» در اصطلاح‌ (آن‌ دوره و ‌در نزد قوم‌ ابراهيم‌) بر بدگويى دلالت‌ دارد ؛ انگار ابراهيم‌ به‌ پدرش‌ چنين‌ گفته‌ باشد : «اى خطاكار !» در اين‌ صورت‌ حكم‌ اعرابى آن‌ رفع‌ است‌؛ و جايز است‌ كه‌ وصفى نيز باشد براى پدر ؛ انگار كه‌ به‌پدر خطا كارش‌ اين‌ وصف‌ را گفته‌ باشد» . سعيد بن‌ مسيّب‌ و مجاهد بر اين‌ باورند كه‌ «آزر» نام‌ بتى ‌بوده‌ است‌.



اين‌ انصراف‌ به‌ معناى آن‌ است‌ كه‌ آزر را هم‌ تراز بت‌ ها قرار داده‌ است‌ تا آن‌ را خداى ديگرى بشمارد . (طبرسى‌) در كتاب‌ مجمع‌ البيان‌ در مورد اين‌ مسأله‌ چنين‌ اظهار نظر مى‌كند :«آنچه‌ را كه‌ زجاج‌ گفته‌ است‌ نظريّه‌ آن‌ عده‌ را كه‌ مى‌گويند آزر پدر بزرگ‌ مادرى ابراهيم‌ و ياعموى او بوده‌ است‌ قوّت‌ مى‌بخشد . زيرا دليل‌ وى بر اين‌ مسأله‌ كه‌ مى‌گويد نياكان‌ پيامبر (ص‌) تا آدم‌(ع‌) همه‌ يكتا پرست‌ بوده‌اند صحه‌ مى‌گذارد.»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
نتيجه‌ اين‌ باور كافر بودن‌ آزر پدربزرگ‌ مادرى ابراهيم‌ (ع‌) است‌.



از آن‌ جا كه‌ نسب‌ ابراهيم‌ به‌ اومتصل‌ است‌ ، در اين‌ جا اين‌ سؤالى مطرح‌ مى‌شود كه‌ اگر كفر نسبى از جانب‌ پدر براى مقام‌ نبوّت‌قبيح‌ و مذموم‌ است‌ چرا قباحت‌ از جانب‌ نسب‌ مادرى وارد نباشد ؛ زيرا ملاك‌ قبح‌ يكى است‌ كه‌ همانا رسيدن‌ نسب‌ پيامبر به‌ كفّار است‌ كما اين‌ كه‌ اطلاق‌ لقب‌ پدر بر عمو در آيه‌ زير بر اساس‌تغليب‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ : «... ، گفتند : خداى تو و خداى پدرانت‌ ابراهيم‌ و اسماعيل‌ و اسحاق‌ ،خداوند يكتا را مى‌پرستيم‌ و ما در برابر او تسليم‌ هستيم»[1] و امّا اطلاق‌ لقب‌ پدر بر غير پدر وپدر بزرگ‌ ، جز در حال‌ هاى مجازى در قرآن‌ استعمال‌ نشده‌ است‌ . از اين‌ رو شاهدى بر برداشت‌ مذكور در سياق‌ قرآنى وجود ندارد .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا