تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

قصه قصه‌های مجید سوزوکی | حمیده‌ح _ طنز

مدیر آزمایشی تالار نظارت رمان+گوینده آزمایشی
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
شاعر انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
320
2,383
103
عنوان قصه: قصه‌های مجید سوزوکی
نویسنده: حمیده‌ح
ژانر: طنز
سبک: کمدی
ناظر: @ژولیت
مقدمه
با احترام به ساحت مقدس هوشنگ مرادی کرمانی و مسعود ده‌نمکی باید بگویم، مجید شخص خارق‌العاده و غیرعادی نیست؛ بلکه هر یک از شما می‌توانید یک مجید سوزوکی بالقوه باشید! بستگی دارد که ذهن مبارک خود را در راستای کدام اهداف والای انسانی و یا زبانم لال غیر انسانی پیش ببرید. بنابراین می‌توانید پس از خواندن قصه‌های این مجموعه با یافتن وجه اشتراک خود با مجید سوزوکی و البته با حسن‌نیت، جمله‌ی پرکاربرد: (( اَی دهانت سرویس را نثار نویسنده نمایید!)).
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر آزمایشی تالار رمان+ناظر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
نویسنده رسمی
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
676
2,266
103
negar_1709225793138-png.294901

نویسنده‌ی عزیز؛
ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار آثار خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ اثر، قوانین تایپ قصه را مطالعه فرمایید:
[قوانین جامع تایپ قصه]

برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ اثر، به این تاپیک مراجعه کنید:
[اتاق پرسش و پاسخ ]

برای سفارش جلد رقصه، بعد از تایپ 5 قصه در این تاپیک درخواست دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد]

بعد از تایپ 5 قصه ابتدایی از اثر، با توجه به شرایط نوشته شده در تاپیک، درخواست تگ دهید:
[درخواست تگ قصه]

برای سنجیدن سطح کیفیت و بهتر شدن اثر، در تالار نقد، درخواست نقد مورد نظرتان را دهید:
[تالار نقد]

پس از پایان یافتن اثر، در این تاپیک با توجه به شرایط نوشته شده، پایان اثرتان را اعلام کنید:
[اعلام پایان تایپ قصه]

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تاپیک زیر شوید:
[درخواست انتقال به متروکه و بازگردانی]

برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی نوشتن و نویسندگی، به تالارآموزشی سر بزنید:
[تالارآموزشی]


با آرزوی موفقیت شما

کادر مدیریت تالار رمان انجمن کافه نویسندگان
 
مدیر آزمایشی تالار نظارت رمان+گوینده آزمایشی
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
شاعر انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
320
2,383
103
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود...
قصه‌‌ی‌ما از آنجا شروع شد که شخصی به نام مجید سوزوکی تصمیم گرفت جهان را تغییر دهد. البته او می‌دانست که چنین تحولی به سادگی امکان‌پذیر نخواهد بود. بنابراین در ابتدا به سراغ شهردار محترم شهرستان گلابی‌آباد رفت تا طرح‌های اولیه‌اش را که زاییده‌ی اوهام و افکار معیوبش بودند با ایشان در میان بگذارد‌. لابد مستحضر هستید که تمام شهرداری‌ها بر خلاف طرح‌های نیمه‌کاره‌‌ای که گاها از خود بروز می‌دهند؛ همواره با آغو*ش باز از تمام سوزوکی‌ها استقبال می‌کنند! اما مجید قصه‌‌ی ما پس از یک سال و اندی آمد و شد و برخورداری از عنایات مسئولین خَدوم این نهاد، به این نتیجه رسید که بهترین کاری که می‌تواند انجام دهد؛ این است که خود را به ارتفاعات رشته کوه‌های آلپ برساند و به جمع آوری بطری‌های انرژی زا و سایر زباله‌های قشر بی‌مبالات جامعه بپردازد. البته این اقدام خداپسندانه سوزوکی از نگاه تیزبین اهالی تحول دور نمانده و در عرض چند ساعت تصاویر وی در حال پاکسازی جهان در شبکه‌های مجازی دست به دست شد. به این ترتیب در تمام محافل ادبی و غیر ادبی سخن از بزرگ مردی به نام مجید سوزوکی بود! در این اوضاع و احوال سوزوکی ضمن ابراز غرور و سرفرازی، به قول سینا از شبکه‌های معاند با خود گفت:
-اصلا من چرا اینجا نشستم!
سپس صفحه‌ای شخصی در شبکه‌های مجازی ایجاد کرده و تمام فعالیت‌های روزمره‌ را به استثنای اوقات سپری شده در سرویس بهداشتی، در پیج خود به اشتراک گذاشت. به این ترتیب مجید سوزوکی در اندک زمانی به یکی از سرشناس‌ترین چهره‌های شبکه مجازی تبدیل شده و توانست دنیا را تغییر دهد.
 
مدیر آزمایشی تالار نظارت رمان+گوینده آزمایشی
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
شاعر انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
320
2,383
103
روزی روزگاری، مجید سوزوکی خسته از کار روزانه، پس از تعویض تعدادی لنت خودرو پراید، مدل زیر ۸۵ و نیز یک عدد دیسک صفحه،در حالیکه هنوز علت روغن‌ریزی را کشف نکرده بود، به منزل بازگشت. نمایشگر موبایل ایشان از پس تکه‌های منهدم گلس گوشی ساعت ۲۳را نشان می‌داد. مجید سوزوکی پس از ورود به منزل پس از زیارت همسر برومند و سنگین وزن خود، پارمیدا جان که با شلواری گشاد مردانه که اتفاقا متعلق به خودش بود، بسیار دلسرد شده و مستقیما به آشپزخانه مراجعه کرد تا لاقل بتواند به شام لذیذی که انتظارش را می‌کشید، دلخوش کند. اما پس از n امین شکست عشقی متوالی و در مواجه با تعدادی تخم مرغ آب پز، توان هر گونه خویشتنداری را از کف داده و تمامی تخم‌مرغ‌ها را نقش بر زمین کرد!
پارمیدا پس از مشاهده‌ی این صحنه‌ی دردناک جاروبرقی را خاموش کرده و شلوار مجید سوزوکی را از تن خارج کرد! البته وی همزمان با بستن چمدانش شلوار خود را به پا نمود! در نهایت پس از اینکه مجید سوزوکی را برای همیشه ترک می‌کرد با تمام قوا کلمه‌ی ( بی‌لیاقت) را نثار روح پاک مجید کرده و مجددا با تمام قوا در را بهم کوبید. مجید سوزوکی که متوجه شد نهایتا ناچار است بدون شام کفه‌ی مرگش را بگذارد، متکایی زیر سرش گذاشت و تلویزیون را روشن کرد و با خود گفت: گور بابای پارمیدا! ببینیم تو مملکت چه خبر است!
اما پس از رویت قیمت سکه و محاسبه تعداد ۲۵۰ عدد سکه بهار آزادی مهریه همسرش، از قراری هر کدام چهل میلیون تومان، برای بازگرداندن پارمیدا، از جا برخاست و ضمن تکرار مداوم جمله‌ی ( چیز خورم) گفت: گور بابای خودم! گل بریزیم تو مملکت!
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 3) View details

بالا