■ درباره فیلم "هاتاری!"
Hatari! (1962)
اگر سینما رو در درجه اول هنر یا صنعتی برای سرگرمی تعریف کنیم، بنظرم هاوارد هاکس جزو سردمداران احترام به مخاطب و سرگرم کردن آنهاست.
اگر سینما رو تجربه کردن چیزهایی بدونیم که در واقعیت امکان یا فرصت تجربشو نداریم یا بعبارت دیگه، سینما رو تجربه نزیستههامون بدونیم، باز هم هاکس استاد خلق تجربههای جدید به بهترین و باورپذیرترین شکل ممکن برای همه مخاطبهاست.
اگر هر قصه یا جهان سینمایی رو پیش از خلق شدن، حاصل زیست شخصی و تجربه خالقش بدونیم و قبول داشته باشیم که یک قصه و شخصیتها و فضاش زمانی به باور، درک، لم*س و تجربه ما بدل میشن که حاصل زیست اصیل و علاقه شخصی خالقش باشن، باز هم هاکس در این مورد جزو بهترینهاست چون سوژههایی رو انتخاب میکنه و ازشون فیلم میسازه که حاصل علاقه و زیست شخصی خودش هستن و اونها رو بخوبی میشناسه و پیش از مخاطب خودش ازشون لذ*ت میبره (شکار، پرواز، اتومبیلرانی و ...).
"هاتاری!" یک تجربه لذ*تبخش، مفرح، سرخوش و متفاوت دیگه از هاوارد هاکسه. رفتن به دل طبیعت آفریقا همراه با آدمهایی که کارشون شکار حیوانات برای باغوحشهاست. آدمهایی گوشت و پوستدار که هرکدوم قصه و داستان خودشون رو دارن، عاشق میشن، دعوا میکنن، آسیب جدی میبینن و حتی میمیرن، میگن میخندن میرقصن گریه میکنن (در کل زندگی میکنن) و در کار مشترکشون، خیلی جدی باهم همکاری میکنن. این فیلم علیرغم مشکلات کوچیکی که داره (برای مثال برخی لحظات اضافی که کارکردی در پیشبرد قصه ندارن و کمی زمان فیلم رو طولانی کردن مثل ماجرای شترمرغها یا مثلا دختری که برای عکاسی میاد اما برخلاف را*بطه عالیش با فیلها، چیزی از عکاسیش نمیبینیم)، بخوبی یک تجربه نکرده رو برای ما میسازه، تجربه از را*بطه انسانها با حیوانات و را*بطه انسانی آدمها با هم.
همه اونهایی که دنبال حرف بزرگ یا پیام خاص یا محتوای سنگین یا فرم عجیب و غریب میگردن، نه تنها این فیلم بلکه کلا فیلمهای هاکس رو نگاه نکنن. فیلمهای هاکس برای چیز جدیدی رو تجربه کردن، لذ*ت بردن، سرخوش شدن و پختهتر شدنه چه تجربه شکار در دل آفریقا باشه یا وسترنهای حالخوبکنش در دل غرب وحشی یا تجربه پرواز یا ... .
Hatari! (1962)
اگر سینما رو در درجه اول هنر یا صنعتی برای سرگرمی تعریف کنیم، بنظرم هاوارد هاکس جزو سردمداران احترام به مخاطب و سرگرم کردن آنهاست.
اگر سینما رو تجربه کردن چیزهایی بدونیم که در واقعیت امکان یا فرصت تجربشو نداریم یا بعبارت دیگه، سینما رو تجربه نزیستههامون بدونیم، باز هم هاکس استاد خلق تجربههای جدید به بهترین و باورپذیرترین شکل ممکن برای همه مخاطبهاست.
اگر هر قصه یا جهان سینمایی رو پیش از خلق شدن، حاصل زیست شخصی و تجربه خالقش بدونیم و قبول داشته باشیم که یک قصه و شخصیتها و فضاش زمانی به باور، درک، لم*س و تجربه ما بدل میشن که حاصل زیست اصیل و علاقه شخصی خالقش باشن، باز هم هاکس در این مورد جزو بهترینهاست چون سوژههایی رو انتخاب میکنه و ازشون فیلم میسازه که حاصل علاقه و زیست شخصی خودش هستن و اونها رو بخوبی میشناسه و پیش از مخاطب خودش ازشون لذ*ت میبره (شکار، پرواز، اتومبیلرانی و ...).
"هاتاری!" یک تجربه لذ*تبخش، مفرح، سرخوش و متفاوت دیگه از هاوارد هاکسه. رفتن به دل طبیعت آفریقا همراه با آدمهایی که کارشون شکار حیوانات برای باغوحشهاست. آدمهایی گوشت و پوستدار که هرکدوم قصه و داستان خودشون رو دارن، عاشق میشن، دعوا میکنن، آسیب جدی میبینن و حتی میمیرن، میگن میخندن میرقصن گریه میکنن (در کل زندگی میکنن) و در کار مشترکشون، خیلی جدی باهم همکاری میکنن. این فیلم علیرغم مشکلات کوچیکی که داره (برای مثال برخی لحظات اضافی که کارکردی در پیشبرد قصه ندارن و کمی زمان فیلم رو طولانی کردن مثل ماجرای شترمرغها یا مثلا دختری که برای عکاسی میاد اما برخلاف را*بطه عالیش با فیلها، چیزی از عکاسیش نمیبینیم)، بخوبی یک تجربه نکرده رو برای ما میسازه، تجربه از را*بطه انسانها با حیوانات و را*بطه انسانی آدمها با هم.
همه اونهایی که دنبال حرف بزرگ یا پیام خاص یا محتوای سنگین یا فرم عجیب و غریب میگردن، نه تنها این فیلم بلکه کلا فیلمهای هاکس رو نگاه نکنن. فیلمهای هاکس برای چیز جدیدی رو تجربه کردن، لذ*ت بردن، سرخوش شدن و پختهتر شدنه چه تجربه شکار در دل آفریقا باشه یا وسترنهای حالخوبکنش در دل غرب وحشی یا تجربه پرواز یا ... .
آخرین ویرایش توسط مدیر: