تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

هنری مقایسه هنر انتزاعی با هنرفیگوراتیو

مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,864
218
تردیدهایی درباره مفهوم، ریشه و لزوم هنر انتزاعی سوالاتی کلیدی را درباره هنر مدرن مطرح می کند.
پاسخ به آنها می تواند حتی حالا که نقاشی معاصر شامل عناصری از انتزاع و سمبل است بعیدتر به نظر برسد.
همیشه اینطور نبوده: طی سال ها وقتی سبک انتزاعی اکسپرسیونیسم پیشرفت کرد،
هنرمندان پیشرفته ای به دلایلی که مربوط به اواخر دهه 1930 بود سبک فیگوراتیو را متوقف کردند.
ما در ادامه تمام موضوعات مربوط به این بحث را بررسی کرده ایم: انتزاع، سمبل
( نقطه مقابل انتزاع در دوره ای طولانی از قرن بیستمی ها)؛ و مفهوم “ارائه و نمایش”
که منتقدان از دهه 1970 از آن بیشتر استفاده کردند و این موضوع را که هنر انتزاعی و هنر فیگوراتیو آنقدر که به نظر می آیند، متفاوت نیستند تایید می کند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,864
218
• هنر انتزاعی
اگر انتزاع را روند بیان الهام از شکل، رنگ و ساختار اشیا در نظر بگیریم می توان تمام هنر را تقریبا هنر انتزاعی گفت.
هنرمندان از دوران ماقبل تاریخ از جهان اطرافشان به “ذهنیات خود” مشغول شده اند.
اما تا اوایل قرن بیستم، خود انتزاع به عنوان یک مقصود کشف نشد.
هنر انتزاعی به اتکا بر را*بطه های شکل برای نشان دادن مفهوم به جای به کارگیری
درونمایه های قابل تشخیص برای نشان دادن موضوعات و محتوای خاص گرایش دارد.
از تصور مبتنی بر منظره، نیمه فیگوراتیو، قابل درک و ساده کانیندسکی گرفته تا آثار تک رنگ، مبهم و اسرار آمیز ماله ویچ.

هنرفیگوراتیو
تقلید یا نمایش واقع گرایانه از همان ابتدای دوران یکی از اهداف هنر تجسمی بوده است؛ باستانیان آن را وانمود می نامیدند.
طی چند دوره هنرمندان در تکاپوی ایجاد تاثیری از یک خیال با تصاویری بودند که به نظر می آید واقعیت، فضای 3 بعدی از دید بیننده را گسترش می دهند.
در دورانی دیگر آنها در تکاپو برای پیش رفتن در مسیری واقع گرایانه تحت تاثیر واقعیت های اجتماعی بودند.
در قرن بیستم، نقطه مقابل ذهنیت بهترین اندیشه در وسیع ترین مفهوم با عنوان
“سمبل” بود، اگرچه برخی از طرفداران انتزاع اکسپرسیونیست هر حضور باقیمانده از
سمبل ( مثل آنچه در آثار میرو یا آثار اولیه روتکو دیده شد) را برای به وجود آوردن فیگوراتیو در نظر می گرفتند مهم نبود چقدر انتزاعی است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,864
218
در اواسط دهه 1940 در تلاشش برای به نمایش در آوردن آنچه او به عنوان مقابله اولیه
انسانی با طبیعت می دید، به سمت کنار گذاشتن کامل سمبل از تصاویر نیمه انتزاعی خودش پیش رفت.
راه حلی که برای روتکو و نیومن هم به همین صورت بود، تصور کردن بوم نقاشی مثل
زمینه ای پر شده از قسمت های مسطح رنگی که به هیچ نوع شکلی را تشکیل نمی دادند
نمونه مهم: دنیای کریستینا (1948) اثر اندرو وایت

این نقاشی همسایه او را در مین نشان می دهد که اگرچه فلج اطفال شده دارای ویژگی است که هنرمند به عنوان روحی بلندپرواز به آن معتقد است.
این نقاشی در دوره ای مختص انتزاع کشیده شد اما وایت به سبکی کاملا دقیق و
پر جزئیات از واقع-گرایی فیگوراتیو متعهد شد و تا جایی ادامه داد که یکی از محبوب ترین نقاشان آمریکایی قرن بیستم شد.
با این حال، باید خاطرنشان شد اگرچه دنیای کریستینا خیلی واقع گرایانه است
به موضوعی یکسان از تعالی روح مربوط است که بسیاری از اکسپرسیونیستهای انتزاعی را تحت تاثیر قرار داده است.
انتزاع و سمبل آن طور که به نظر می رسند نقطه مقابل همدیگر نیستند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,864
218
تک رنگ بر خلاف درک سنتی از نقاشی چه یک پنجره چه یک آینه، پیش می رود:
روزنه ای که از طریق آن ما دنیا یا سطحی دیگر را می بینیم که در آن انواع خودمان ( فیزیکی، روانی، فرهنگی و…) به ما نشان داده می شود.
حضور هانس هافمن در پاریس در این دوران اولیه پیشرفت ها در ارائه ایده هایی درباره
انتزاع به ایالات متحده مهم بود در حالی که دیگران مثل آرشیل گورکی و جان گراهام نیز نقش مهمی ایفا کردند.

هنر سمبیلک
اگرچه عکاسی اغلب برای نامرئی شدن سمبل ها در نقاشی مدرن مقصر شناخته
شده است؛ دلیل واقعی این موضوع بیشتر مربوط به تمایلات تجربی، خودبیانی و پیشگامی هنرمندان است.
امپرسیونیست ها اولین کسانی بودند که امکانی را فراهم کردند تا در راستای تاکیدی
جدید بر سطح تاثیرات، سمبل کم اهمیت شود.
شاید قابل توجه باشد که اصطلاح “امپرسیونیسم” ابتدا به عنوان شکل و مکتبی انتقادی
به این هنرمندان نسبت داده می شد چون نقاشی های آنها فقط تصورشان را از اشکال واقعی و بدون دقت خاصی به این اشکال نشان می داد.
اگرچه سمبل، حضور مسلط دوران گذشته را در قرن بیستم نداشت برای دو سبک اهمیت ویژه ای داشت، واقع گرایی اجتماعی و اکسپرسیونیسم.
واقع گرایان اجتماعی در تلاش هایشان برای ثبت صحیح زندگی اجتماعی معاصر،
سمبل را در آثارشان وارد کردند و اکپرسیونیست ها سمبل انسان را در مرکز یک سبک وقف شده برای بزرگداشت آرزوها و نگرانی های انسان قرار دادند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,864
218
زمان انتزاع اکسپرسیونیسم
• هنر انتزاعی
اگرچه انتزاع اکسپرسیونیست از مفهوم بیشتر از فرم صحبت می کند؛ انتزاع برای اهداف آنها اصل بود.
روتکو، نیومن و استیل همگی آگاهانه در تکاپوی برداشتن هر درونمایه ای هستند که پیوندها را منقل می کنند.
در عوض آنها شکل انتزاع خالص و رنگ بامفهوم را برای ارتباط با بیننده به سریع ترین روش ممکن به کار گرفتند.
به هر حال، منتقدان نسبت به اهمیت انتزاع آگاه تر هستند.
برای هارولد روزنبرگ، نقاشی انتزاعی محصولی از مواجه هستی گرایانه با بوم نقاشی بود؛
نشانه انتزاع، فریاد و نعره در طبیعت دست نخورده است و برای کلمنت گرینبرگ،
انتزاع برای هدف تمام هنرمندان مدرن گرا به منظور رها کردن هنر از هر آنچه به آن نامربوط بود اصل بود.

نمونه کار جکسون پولاک به عنوان اثری ویژه و بحث انگیز و معیار مفهوم انتزاع و سمبل در انتزاع اکسپرسیونیم به خاطر می رسد.
به ویژه از زمانی که سمبل ها دوباره در آخرین کار او دیده شدند و به نظر می رسید هنرمند از تلاش برای گسترش انتزاع خود ناامید شده است.
برای بعضی ها از جمله کلمنت گرینبرگ، انتزاع برای موفقیت پولاک اصل بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
4,685
22,864
218
هنرفیگوراتیو
اگرچه افول انتزاع اکسپرسیونیسم باعث برگشت فوری به فیگوراتیو نشد برخی از
هنرمندان در دهه 1960شروع به کشف این مسیر کردند.
فیلیپ گاستون به ویژه، به دلیل برگشت به سبک فیگوراتیو در اواخر دهه 1960 وقتی
احساس کرد انتزاع او پاسخگویی به آشوب اجتماعی و سیاسی دوران را سخت می کند مشهور است.
و کسانی دیگر که باید از آنها نام برد از جمله الکس کاتز و فیلیپ پرلشتاین که
“واقع گرایان بینشی نو” نامیده می شدند و “فوق واقع گراها” مثل چاک کلوز و ریچارد استس ( اگرچه کارهایشان بیشتر شامل عکس بوده است تا سمبل ).
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا