تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد شورا نقد اولیه رمان بزرگ‌زاده متواری|penlady

  • شروع کننده موضوع ساعت دار
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 99
  • پاسخ ها 6
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
با سلام و عرض وقت بخیر



نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.

منتقد اثر شما:
@ژولیت

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!


* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.


* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.


با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.

تاپیک جامع شکایات



به امید موفقیت روز افزون شما

تیم مدیریت تالار نقد
 
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
به نام خدا
رمان: بزرگ‌زاده‌ی متواری
نویسنده: ماها کیازاده (pen lady)
خلاصه:
عشق شاهدخت به او لحظه به لحظه بیشتر می‌شد، دلداده‌تر می‌شد؛ اما زندگی ورق جدیدش را نمایان کرد و فاصله‌ای طولانی بین آن‌ها انداخت. سرانجام زمانی که شعله‌های عشق‌ پدرام قصر را می‌سوزاند، زمانی که کلمه‌ی متواری کنار اسم شاهدخت قرار گرفت زمانی که عشقی جدیدی در قلب کوچک قُل شاهدخت شکوفه زد او... .

سخنی از نویسنده: این رمان زاده‌ی تخیل منه و هیچ یک از اتفاقات، اشخاص و مکان‌ها واقعی نیست.
برای خواندن جلد دوم حتما جلد اول رو مطالعه کنید. ممنون که با نگاه گرمتون رمانم رو نورانی می‌کنید.



https://forum.cafewriters.xyz/threads/رمان-بزرگ‌زاده-متواری-pen-lady.35559/
 
آخرین ویرایش:
مدیر آزمایشی تالار رمان+ناظر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
نویسنده رسمی
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
676
2,266
103
⭕نقد داستان بزرگ‌زاده متواری

⭕عنوان رمان

عنوان رمان "بزرگ زاده متواری " نامی بود که در وهله اول این حس را در مخاطب ترغیب می‌کرد که داستان هر چه است مربوط به زمان گذشته است و اتفاقات پر کشمکش و هیجانی را در پیش‌رو دارد. همچنین در طول داستان دلیل انتخاب نویسنده را به وضوح بیان می‌کرد. عنوان به نسبت خوب و کلیشه‌ای بودن آن کمتر حس‌می‌شد. جذابیت آن در نگاه اول برای ترغیب خواننده، خوب دیده می‌شود.

⭕ژانر رمان
ژانر رمان عاشقانه و تاریخی و درام بیان شده بود که کاملا هماهنگ با ساختار داستان بود اتفاقات عاشقانه در همان سکانس اول داستان رخ داده و در طول داستان در جریان بود و ژانر تاریخی آن و اسامی و شخصیت‌های داستان و منصب‌های آن‌ها به خوبی گواه آن بود و درپایان ژانر درام(نگرانی، ترس و اضطراب و تنش‌های شدید) بود که در طول داستان اندکی ضعیف جلوه می‌داد. در طول داستان، اتفاقاهای مبتنی بر اینکه سبب هیجان‌ خواننده شود و اضطراب ایجاد کند، به ندرت بود. با این حال چون داستان هنوز نیمه‌تمام است، به طور قطع آن را ضعف داستان نمی‌توان شمرد، چرا که صحنه‌ها در مسیر خودش جذاب و روالی خوب را در پیش رو گرفته بود.
⭕خلاصه رمان
خلاصه رمان به تنهایی چکیده‌ای از آنچه قرار است نویسنده آن را بسط و گسترش دهد، بود و تعداد سطرها، برای توصیف خلاصه کافی بود. آنچه در نگاه اول خواننده را ترغیب به خواندن می‌کرد، سطر پایانی خلاصه بود که از اتفاقات مرموزی که قرار بود در طول داستان پیش بیاید سخن می‌گفت و از نظر جذابیت و گیرایی در حالت مناسب و مرتبط با عنوان داستان قرار داشت. همچنین نویسنده در کنار اطلاعات داستان باید "جلد اول" را قید کند که خواننده بداند داستان در جلد دیگری ادامه خواهد یافت.
⭕جلد رمان
جلد رمان به خوبی کاملا فضا و شخصیت‌های داستان را بیان می‌کرد. شاهدختی که دست در دست مردی در جنگل در حال فرار بود که به خوبی با کلیت داستان در ارتباط بود.
⭕مقدمه
داستان فاقد مقدمه است. نویسنده باید شرح کوچکی از احساسات و یا متنی که داستانش را به مخاطب معرفی نماید را آماده کند، حتی می‌تواند از متن، شعر کوچکی یا نوشته‌ای زیبا برای بیان چارچوب کلی داستانش نیز کمک بگیرد .

⭕ساختمان کلی رمان
۱‌. شروع رمان
شروع داستان از نجات گلرخ توسط آبتین آغاز شده بود و در آغاز آن مقدمه‌چینی اولیه دیده نمی‌شد. به عبارتی نویسنده از همان اتفاق مهم و کلیدی، داستان خود را آغاز کرده بود جایی که آبتین و گلرخ با هم روبه‌رو می‌شوند.
با این‌حال آنچه در چشم من داستان بزرگ‌زاده متواری را جالب و شگفت انگیز کرده بود، درواقع ترکیب هوشمندانه یک صحنه خیالی که بیشتر شبیه صحنه‌های تاریخی قدیمیِ داستان‌هایِ غربی در ترکیب با شخصیت‌های ایرانی بود که به نوع خودش ترکیبی بی‌نظیر و جالبی تلقی می‌شد . حال و هوای داستان مرا گاهی به دنیای کودکیم در کارتون‌های زیبایی از "رابین هود" و یا کارتون "پهلوانان" می‌برد. صحنه‌ها و مکان‌ها و توصیفاتی از جنگل و شیطنت‌های جسورانه شخصیت اول داستان این حس جالب را در وجود خواننده برمی‌انگیخت. اسامی انتخابی به نوع خودش جذاب بود. قلم نویسنده در طول داستان شیوا و روان و توصیفات بسیار زیبا و دلنشین بود و در نوع خودش جملات و توصیفات را ماهرانه به کار برده بود، خصوصاً توصیفاتی که مربوط به محوطه‌ی اطراف شخصیت‌ها و اتفاقاتی که بین آن‌ها می‌افتاد به زیبایی و با دقت نوشته شده بود و به خوبی در ذهن مخاطب قابل تجسم بود. مکان و آوا به خوبی توصیف شده بود اما در دو بخش نویسنده در توصیفاتش ضعیف عمل کرده بود:
۱. در توصیف زمان بسیار ضعیف عمل شده بود. داستان به شدت دارای پرش بود. نویسنده در طول داستان به اتفاقات و توصیفات در طول زمان نپرداخته بود. خط فکری عاشقانه داستان کمی گنگ و نامفهوم و سردرگم کننده بود." این‌که آبتین از چه زمانی عاشق شاهدخت شد؟"برای خواننده گنگ بود. درواقع کشمکش‌های ابتدایی و عاشقانه داستان سریع پیش رفته بودند و در یک نظر عاشق و شیدا شدن، کمی کلیشه‌ای به نظر می‌رسید و چقدر خوب است که نویسنده روال دلبستن هردو شخصیت را کماکان در طول داستان و در برخوردها و سکانس‌های مداوم توضیح می‌داد، این مسئله ضعف داستان به شمار می‌آید. نویسنده باید با توجه به مسائل مهم داستان روی زمان هم، در کنار مکان اشراف داشته باشد. غیب شدن ناگهانی آبتین و نیامدن ناگهانیش برای تدریس توجیهی نداشت. اتفاقاتی که در طول این ۶ سال بر سر شاهدخت و آبتین پیش آمده بود و قضایای شاهزاده پدرام بسیار عجولانه پرداخته شده بود و این‌ها مسائل مهم و کلیدی و چارچوب اصلی ساختار داستان بودند که باید روی آن مانور داده می‌شد. اتفاقات بین آن‌ها بسیار سریع و گنگ بود که در نهایت باعث بهم ریختگی و از هم گسیختگی داستان می‌شد.
۲. توصیفات ظاهری شخصیت‌ها کم و کوتاه بود و خواننده قادر به تصویر سازی و تجسم شخصیت‌ها نبود. شکل و شمایل، لباس ویژگی‌های ظاهری و بعضاً خوی و خصلت‌ها بیان نشده بود. مثلاً شخصیت شاهزاده سپهر و ماهرخ و ویژگی‌های خُلقی ندیمه گلرخ و حتی هنگامه، که اسمش در داستان بیان شده بود، به خوبی پرداخت نشده بود. احساسات(گلرخ و آبتین) دشمنی‌ها(شاهزاده پدرام، شاهزاده سپهر با آبتین) حسدها(ندیمه گلرخ) شفاف بیان نشده بود.

لحن ادبی داستان صمیمانه و محاوره‌ای بود که باعث می‌شد خواننده با شخصیت‌های داستان بیگانه نباشد و خود را درون رمان احساس کند و با اندکی طنز در لحن بیان کاراکترهای داستان، نویسنده، ماهرانه خشکی داستان را از بین می‌برد.

۲. میانه رمان
کل ساختار داستان در واقع جریان مربوط به فرار شاهدخت به همراه آبتین، از شاهزاده پدرام بود. عوض شدن پی‌درپی سکانس از نگاه شخصیت‌های داستان ضعف داستان به شمار می‌آید و کمی سبک نوشتار آن را به فیلم‌نامه نویسی نزدیک می‌کند. بهتر بود داستان یا فقط از دید گلرخ بیان می‌شد تا کمی مسئله احساسات آبتین را برای خواننده مرموز کند و با کلید دادن در طول داستان خواننده را ترغیب به خواندن کند یا در صورت صلاح‌دید نویسنده حداکثر از دو شخصیت اول(آبتین و گلرخ) دنبال می‌شد و باقی آن معماگونه و پر رمز و راز بیان می‌شد و در طول داستان با دادن کلید داستان را اسرار آمیز ادامه می‌داد. این‌که چه بر سر ماهرخ و سپهر و قصر آمده بود، را کلیدی بیان می‌کرد و بر رمز و راز و هیجانات فرار و تاخت و باخت آن، با القای توصیفات ترس اضطراب، وحشت، عشق، هیجان بیشتر مانور می‌داد و خواننده را در سفری پر رمز و راز خیالی با خود همراه می‌کرد.


⭕ارکان‌های پایانی

ایرادات نگارشی
گاهی اشتباه تایپی در متن به چشم می‌خورد که امری معمولی است اما در جاهای دیکر ایرادات نگارشی دیده می‌شد که نویسنده باید با کلمه‌ی صحیح اصلاح نماید.

❌مثلا کلمه "جزء" در متن داستان به اشتباه "جزوه" نوشته شده بود.(پارت ۷)

❌در جمله "پوفی کرد" معنای صحیح کلمه با استناد به لغت‌نامه دهخدا " پُفی کرد" در معنای دمیدن و فوت کرد صحیح می‌باشد.(پارت ۵)

❌ واژه "بذله‌گویی" که به اشتباه "بزله‌گویی" نوشته شده بود .(پارت ۱۴)


⭕سخن منتقد
خط فکری داستان و پیرنگ داستان، عشق یک رعیت‌زاده و شاهدخت به همدیگر بود که چه زیباست که شور احساسات را از لحاظ همتراز نبودن و هم‌طبقه نبودن آنها و وصف عشق را راجع به تابوها و ناممکن‌ها بیان می‌کرد. به شخصه قلم نویسنده برایم بسیار زیبا و قوی در چشم می‌آمد و قطعاً با رشد ایشان در نویسندگی شاهد آثاری زیبا و جذابی از ایشان خواهیم بود.

⭕توصیه‌های منتقد
نویسنده عزیز، آن‌چه یک‌رمان و یک داستان را زیبا و درخشان می‌کند این است که مخاطب با شخصیت داستان مانوس شود و همدردی و حس و حال آن را لم*س کند. چنان‌چه با سوگواری آن سوگواری و با شادی‌های آن هیجان‌زده شود. زیبایی و شیوایی نگارش شما در داستان بزرگ‌زاده متواری و توجه به توصیفات و انتخاب شایسته کلمات و همچنین به کار بردن جملات ادبی در کنار پیوند هنرمندانه از صحنه‌ی خیالی و اعجاب انگیز در ترکیب با شخصیت‌های ایرانی در طی نگارش داستان، گواه این است که شما استعداد بسیار ظریف و تحسین‌برانگیزی را در نگارش رمان دارید و قطعاً داستان‌های بعدی‌ شما زیباتر نگاشته خواهد شد و چه بسا با پیشرفت شما در نویسندگی و پرداخت به مسئله زمان و توصیف شخصیت‌ها و اتفاقات پررمز و راز کاراکترهای رمان‌تان، آثاری به غایت زیبا و ماندگاری را خلق خواهید کرد.
بنده از خواندن رمان شما لذ*ت بردم و امیدوارم نقد این حقیر هرگز سبب دلسردی شما نشود.
جانا❤ قلمتان مانا🌺

دوست شما ژولیت
 
برترین کتابخوان سال ۱۴۰۲
ویراستار انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
784
2,178
103
نپتون
⭕نقد داستان بزرگ‌زاده متواری

⭕عنوان رمان

عنوان رمان "بزرگ زاده متواری " نامی بود که در وهله اول این حس را در مخاطب ترغیب می‌کرد که داستان هر چه است مربوط به زمان گذشته است و اتفاقات پر کشمکش و هیجانی را در پیش‌رو دارد. همچنین در طول داستان دلیل انتخاب نویسنده را به وضوح بیان می‌کرد. عنوان به نسبت خوب و کلیشه‌ای بودن آن کمتر حس‌می‌شد. جذابیت آن در نگاه اول برای ترغیب خواننده، خوب دیده می‌شود.

⭕ژانر رمان
ژانر رمان عاشقانه و تاریخی و درام بیان شده بود که کاملا هماهنگ با ساختار داستان بود اتفاقات عاشقانه در همان سکانس اول داستان رخ داده و در طول داستان در جریان بود و ژانر تاریخی آن و اسامی و شخصیت‌های داستان و منصب‌های آن‌ها به خوبی گواه آن بود و درپایان ژانر درام(نگرانی، ترس و اضطراب و تنش‌های شدید) بود که در طول داستان اندکی ضعیف جلوه می‌داد. در طول داستان، اتفاقاهای مبتنی بر اینکه سبب هیجان‌ خواننده شود و اضطراب ایجاد کند، به ندرت بود. با این حال چون داستان هنوز نیمه‌تمام است، به طور قطع آن را ضعف داستان نمی‌توان شمرد، چرا که صحنه‌ها در مسیر خودش جذاب و روالی خوب را در پیش رو گرفته بود.
⭕خلاصه رمان
خلاصه رمان به تنهایی چکیده‌ای از آنچه قرار است نویسنده آن را بسط و گسترش دهد، بود و تعداد سطرها، برای توصیف خلاصه کافی بود. آنچه در نگاه اول خواننده را ترغیب به خواندن می‌کرد، سطر پایانی خلاصه بود که از اتفاقات مرموزی که قرار بود در طول داستان پیش بیاید سخن می‌گفت و از نظر جذابیت و گیرایی در حالت مناسب و مرتبط با عنوان داستان قرار داشت. همچنین نویسنده در کنار اطلاعات داستان باید "جلد اول" را قید کند که خواننده بداند داستان در جلد دیگری ادامه خواهد یافت.
⭕جلد رمان
جلد رمان به خوبی کاملا فضا و شخصیت‌های داستان را بیان می‌کرد. شاهدختی که دست در دست مردی در جنگل در حال فرار بود که به خوبی با کلیت داستان در ارتباط بود.
⭕مقدمه
داستان فاقد مقدمه است. نویسنده باید شرح کوچکی از احساسات و یا متنی که داستانش را به مخاطب معرفی نماید را آماده کند، حتی می‌تواند از متن، شعر کوچکی یا نوشته‌ای زیبا برای بیان چارچوب کلی داستانش نیز کمک بگیرد .

⭕ساختمان کلی رمان
۱‌. شروع رمان
شروع داستان از نجات گلرخ توسط آبتین آغاز شده بود و در آغاز آن مقدمه‌چینی اولیه دیده نمی‌شد. به عبارتی نویسنده از همان اتفاق مهم و کلیدی، داستان خود را آغاز کرده بود جایی که آبتین و گلرخ با هم روبه‌رو می‌شوند.
با این‌حال آنچه در چشم من داستان بزرگ‌زاده متواری را جالب و شگفت انگیز کرده بود، درواقع ترکیب هوشمندانه یک صحنه خیالی که بیشتر شبیه صحنه‌های تاریخی قدیمیِ داستان‌هایِ غربی در ترکیب با شخصیت‌های ایرانی بود که به نوع خودش ترکیبی بی‌نظیر و جالبی تلقی می‌شد . حال و هوای داستان مرا گاهی به دنیای کودکیم در کارتون‌های زیبایی از "رابین هود" و یا کارتون "پهلوانان" می‌برد. صحنه‌ها و مکان‌ها و توصیفاتی از جنگل و شیطنت‌های جسورانه شخصیت اول داستان این حس جالب را در وجود خواننده برمی‌انگیخت. اسامی انتخابی به نوع خودش جذاب بود. قلم نویسنده در طول داستان شیوا و روان و توصیفات بسیار زیبا و دلنشین بود و در نوع خودش جملات و توصیفات را ماهرانه به کار برده بود، خصوصاً توصیفاتی که مربوط به محوطه‌ی اطراف شخصیت‌ها و اتفاقاتی که بین آن‌ها می‌افتاد به زیبایی و با دقت نوشته شده بود و به خوبی در ذهن مخاطب قابل تجسم بود. مکان و آوا به خوبی توصیف شده بود اما در دو بخش نویسنده در توصیفاتش ضعیف عمل کرده بود:
۱. در توصیف زمان بسیار ضعیف عمل شده بود. داستان به شدت دارای پرش بود. نویسنده در طول داستان به اتفاقات و توصیفات در طول زمان نپرداخته بود. خط فکری عاشقانه داستان کمی گنگ و نامفهوم و سردرگم کننده بود." این‌که آبتین از چه زمانی عاشق شاهدخت شد؟"برای خواننده گنگ بود. درواقع کشمکش‌های ابتدایی و عاشقانه داستان سریع پیش رفته بودند و در یک نظر عاشق و شیدا شدن، کمی کلیشه‌ای به نظر می‌رسید و چقدر خوب است که نویسنده روال دلبستن هردو شخصیت را کماکان در طول داستان و در برخوردها و سکانس‌های مداوم توضیح می‌داد، این مسئله ضعف داستان به شمار می‌آید. نویسنده باید با توجه به مسائل مهم داستان روی زمان هم، در کنار مکان اشراف داشته باشد. غیب شدن ناگهانی آبتین و نیامدن ناگهانیش برای تدریس توجیهی نداشت. اتفاقاتی که در طول این ۶ سال بر سر شاهدخت و آبتین پیش آمده بود و قضایای شاهزاده پدرام بسیار عجولانه پرداخته شده بود و این‌ها مسائل مهم و کلیدی و چارچوب اصلی ساختار داستان بودند که باید روی آن مانور داده می‌شد. اتفاقات بین آن‌ها بسیار سریع و گنگ بود که در نهایت باعث بهم ریختگی و از هم گسیختگی داستان می‌شد.
۲. توصیفات ظاهری شخصیت‌ها کم و کوتاه بود و خواننده قادر به تصویر سازی و تجسم شخصیت‌ها نبود. شکل و شمایل، لباس ویژگی‌های ظاهری و بعضاً خوی و خصلت‌ها بیان نشده بود. مثلاً شخصیت شاهزاده سپهر و ماهرخ و ویژگی‌های خُلقی ندیمه گلرخ و حتی هنگامه، که اسمش در داستان بیان شده بود، به خوبی پرداخت نشده بود. احساسات(گلرخ و آبتین) دشمنی‌ها(شاهزاده پدرام، شاهزاده سپهر با آبتین) حسدها(ندیمه گلرخ) شفاف بیان نشده بود.

لحن ادبی داستان صمیمانه و محاوره‌ای بود که باعث می‌شد خواننده با شخصیت‌های داستان بیگانه نباشد و خود را درون رمان احساس کند و با اندکی طنز در لحن بیان کاراکترهای داستان، نویسنده، ماهرانه خشکی داستان را از بین می‌برد.

۲. میانه رمان
کل ساختار داستان در واقع جریان مربوط به فرار شاهدخت به همراه آبتین، از شاهزاده پدرام بود. عوض شدن پی‌درپی سکانس از نگاه شخصیت‌های داستان ضعف داستان به شمار می‌آید و کمی سبک نوشتار آن را به فیلم‌نامه نویسی نزدیک می‌کند. بهتر بود داستان یا فقط از دید گلرخ بیان می‌شد تا کمی مسئله احساسات آبتین را برای خواننده مرموز کند و با کلید دادن در طول داستان خواننده را ترغیب به خواندن کند یا در صورت صلاح‌دید نویسنده حداکثر از دو شخصیت اول(آبتین و گلرخ) دنبال می‌شد و باقی آن معماگونه و پر رمز و راز بیان می‌شد و در طول داستان با دادن کلید داستان را اسرار آمیز ادامه می‌داد. این‌که چه بر سر ماهرخ و سپهر و قصر آمده بود، را کلیدی بیان می‌کرد و بر رمز و راز و هیجانات فرار و تاخت و باخت آن، با القای توصیفات ترس اضطراب، وحشت، عشق، هیجان بیشتر مانور می‌داد و خواننده را در سفری پر رمز و راز خیالی با خود همراه می‌کرد.


⭕ارکان‌های پایانی

ایرادات نگارشی
گاهی اشتباه تایپی در متن به چشم می‌خورد که امری معمولی است اما در جاهای دیکر ایرادات نگارشی دیده می‌شد که نویسنده باید با کلمه‌ی صحیح اصلاح نماید.

❌مثلا کلمه "جزء" در متن داستان به اشتباه "جزوه" نوشته شده بود.(پارت ۷)

❌در جمله "پوفی کرد" معنای صحیح کلمه با استناد به لغت‌نامه دهخدا " پُفی کرد" در معنای دمیدن و فوت کرد صحیح می‌باشد.(پارت ۵)

❌ واژه "بذله‌گویی" که به اشتباه "بزله‌گویی" نوشته شده بود .(پارت ۱۴)


⭕سخن منتقد
خط فکری داستان و پیرنگ داستان، عشق یک رعیت‌زاده و شاهدخت به همدیگر بود که چه زیباست که شور احساسات را از لحاظ همتراز نبودن و هم‌طبقه نبودن آنها و وصف عشق را راجع به تابوها و ناممکن‌ها بیان می‌کرد. به شخصه قلم نویسنده برایم بسیار زیبا و قوی در چشم می‌آمد و قطعاً با رشد ایشان در نویسندگی شاهد آثاری زیبا و جذابی از ایشان خواهیم بود.

⭕توصیه‌های منتقد
نویسنده عزیز، آن‌چه یک‌رمان و یک داستان را زیبا و درخشان می‌کند این است که مخاطب با شخصیت داستان مانوس شود و همدردی و حس و حال آن را لم*س کند. چنان‌چه با سوگواری آن سوگواری و با شادی‌های آن هیجان‌زده شود. زیبایی و شیوایی نگارش شما در داستان بزرگ‌زاده متواری و توجه به توصیفات و انتخاب شایسته کلمات و همچنین به کار بردن جملات ادبی در کنار پیوند هنرمندانه از صحنه‌ی خیالی و اعجاب انگیز در ترکیب با شخصیت‌های ایرانی در طی نگارش داستان، گواه این است که شما استعداد بسیار ظریف و تحسین‌برانگیزی را در نگارش رمان دارید و قطعاً داستان‌های بعدی‌ شما زیباتر نگاشته خواهد شد و چه بسا با پیشرفت شما در نویسندگی و پرداخت به مسئله زمان و توصیف شخصیت‌ها و اتفاقات پررمز و راز کاراکترهای رمان‌تان، آثاری به غایت زیبا و ماندگاری را خلق خواهید کرد.
بنده از خواندن رمان شما لذ*ت بردم و امیدوارم نقد این حقیر هرگز سبب دلسردی شما نشود.
جانا❤ قلمتان مانا🌺

دوست شما ژولیت
عزیزم ممنون از وقتی که گذاشتی
ژولیت جان دلیل تاکیدم واسه خوندن جلد اول همینه عشق بین دو شخصیت ناگهانی نبود و از فصل اول شروع شده دوم اینکه توصیف شخصیت‌ها در فصل اول بیان شده و در فصل دوم تا حدودی تکرار میشه تا باعث دلزدگی نشه و سوم اینکه رفتن آبتین و باقی مسائلی که گفتی بهش پرداخته نشده در اصل مجهولات داستان هستن که در ادامه بهش پرداخته میشه
 
مدیر آزمایشی تالار رمان+ناظر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
نویسنده رسمی
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
676
2,266
103
عزیزم ممنون از وقتی که گذاشتی
ژولیت جان دلیل تاکیدم واسه خوندن جلد اول همینه عشق بین دو شخصیت ناگهانی نبود و از فصل اول شروع شده دوم اینکه توصیف شخصیت‌ها در فصل اول بیان شده و در فصل دوم تا حدودی تکرار میشه تا باعث دلزدگی نشه و سوم اینکه رفتن آبتین و باقی مسائلی که گفتی بهش پرداخته نشده در اصل مجهولات داستان هستن که در ادامه بهش پرداخته میشه
درسته چون من وظیفه‌ام نقد جلد دوم شما بود پس چاره جز خوندن جلد دوم نداشتم و جلد اول رمان شما رو هم واقعیت پیدا نکردم. پس محبت کنید تغییراتی رو تو بخش خلاصه ایجاد کنید که اگر کسی خواست از جلد دوم رمانتون ادامه بده به طور خلاصه بدون چه اتفاقی افتاده و همچنین می‌تونید لینک جلد اول رو روی امضا یا در بخش معرفی داستان با نام "بزرگ زاده متواری جلد اول" بگذارید.
پیروز باشید.
 
برترین کتابخوان سال ۱۴۰۲
ویراستار انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
784
2,178
103
نپتون
درسته چون من وظیفه‌ام نقد جلد دوم شما بود پس چاره جز خوندن جلد دوم نداشتم و جلد اول رمان شما رو هم واقعیت پیدا نکردم. پس محبت کنید تغییراتی رو تو بخش خلاصه ایجاد کنید که اگر کسی خواست از جلد دوم رمانتون ادامه بده به طور خلاصه بدون چه اتفاقی افتاده و همچنین می‌تونید لینک جلد اول رو روی امضا یا در بخش معرفی داستان با نام "بزرگ زاده متواری جلد اول" بگذارید.
پیروز باشید.
عزیزم جلد اول رو منتشر کردم از یه انجمن دیگه
 
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
عزیزم ممنون از وقتی که گذاشتی
ژولیت جان دلیل تاکیدم واسه خوندن جلد اول همینه عشق بین دو شخصیت ناگهانی نبود و از فصل اول شروع شده دوم اینکه توصیف شخصیت‌ها در فصل اول بیان شده و در فصل دوم تا حدودی تکرار میشه تا باعث دلزدگی نشه و سوم اینکه رفتن آبتین و باقی مسائلی که گفتی بهش پرداخته نشده در اصل مجهولات داستان هستن که در ادامه بهش پرداخته میشه
درود وقت بخیر
برای این دسته از رمان‌ها باید یه بخش حالت آنچه در جلدهای پیشین گذشت پیش از آغاز رمان بذارید و اتفاقات مهم جلد یک رو ذکر کنید تا منتقد بتونه درست و به نحوه احسن رمان شما رو نقد کنه
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا