با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!
* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.
* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بیتوجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.
با توجه به اینکه نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگدهی و سطحبندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
خلاصه:
مانا با شرکت در یک بازی معمایی و هیجانی با آندریاس پیپر آشنا میشود. او برخلاف مانا مردی نامعتقد است و خدای یکتا را نمیپرستد اما بااینحال، میان او و دخترک یک کشش عاطفی شکل میگیرد. در این میان هنگام گذر از یکی از مراحل سخت و پرپیچوخم بازی، مانا با یک قاتل و آدمکش حرفهای برخورد میکند که ارتباطی با بازی " قدرت ذهن " ندارد اما تأثیر بسزایی روی سرنوشت او میگذارد. رمان کاکادو
@نیکتوفیلیا رمان کاکادو
۱. عنوان رمان
نام رمان شما کاکادو بود، من با توجه به توضیحات شما در مقدمه متوجه معنای این اسم شدم که ظاهرا به کرکتر مانا نسبتش داده بودید. اندازهی عنوان و ارتباط آن با موضوع کاملا استاندارد بود و میتوان این نام را به عنوان یک اسم قابلقبول از شما پذیرفت.
۲. ژانر رمان
ژانرهای رمان شما به ترتیب جنایی، عاشقانه و معمایی بود. ژانرها تقریبا به درستی انتخاب شده بودند؛ اما چه بهتر میشود که باتوجه به بدنه ژانر معمایی را در اولویت اول دستهبندی قرار دهید و برای اولویت دوم و سوم عاشقانه و جنایی را برگزینید، تا انتخاب ژانر شما بینقصتر شود.
۳. خلاصه رمان
خلاصه اندازهی استانداردی داشت و باتوجه به ژانر معمایی اطلاعات و ابهامات متعادل و خوبی ایجاد کرده بود؛ اما باز هم جا داشت گرههای بیشتری در ذهن خواننده ایجاد کنید. با این حال خلاصهی نسبتا قویای داشتید.
۴. جلد رمان
جلد یک مرد با دستکش چرم و ترکیبی از رنگهای سیاه، سفید و قرمز بود. رنگها و تصویر پسزمینهای از ژانرها را در ذهن خواننده ایجاد میکردند، گرچه با بدنه ارتباط خاصی دیده نمیشد؛ اما جلد هم ارتباط نسبتاً خوبی با داستان داشت.
۵. مقدمه رمان
مقدمه توضیحاتی درباره پرنده کاکادو و ویژگیهای آن بود که بسی جذاب جلوه میکرد و معنی اسم را در ذهن خواننده روشنتر میساخت و همانطور که ذکر کردم من گمان میکنم درباره شخصیت مانا بود.
ساختمان کلی رمان
۱. شروع رمان
شروع ابهام خاص ژانر معمایی را داشت، اما کاش کمی از گنگ بودن درش بیاورید. این کار با توصیف بیشتر فضا و شخصیتها و احساسات صورت میگیرد و در عین اینکه اطلاعاتی به خواننده نمیدهید، شروعتان هم چندان سرد و خشک جلوه نمیکند. شاید اگر ارتباط مانا و آندر به عنوان یک ارتباط عاشقانه کمی باورپذیرتر و گرمتر باشد بتوان این ایراد را برطرف کرد.
۲. میانه رمان
میانه بازگشتی به گذشته و زمان آشنایی آندر و مانا بود. بازی و هدفش بیش از حد گنگ بودند؛ اما میتوان باتوجه به ژانر معمایی از این موضوع چشمپوشی کرد. بحثهایی که میان مانا و آندر رد و بدل میشد خوب بود و میتوان گفت میانه زیباییهای لازم خودش را داشت.
ارکان پایانی
۱. ایرادات نگارشی
چندان ایراد نگارشیای در طول رمان رویت نشد؛ اما برخی جملههایتان خیلی طولانی و ناخوانا بودند. این موضوع به دلیل تکرار فعل، تکرار اسم و تکراری ک حرف اضافه مشخص مثل از، به و با در جملات بود. پیشنهاد میکنم به این موضوع دقت کنید تا خواننده راحتتر بتواند رمان شما را بخواند.
۲. سخن منتقد
شناسنامهی رمان شما هوشمندانه بود و ایدهی خوب و ارتباط استاندارد ژانرها. فضاپردازی و حسآمیزی و جملهسازیتان کمی ضعف داشت و رمان کمی بیش از حد گیجکننده شده بود.
۳. توصیههای منتقد
پیشنهاد میکنم فضاپردازی، شخصیتپردازی و حسآمیزی بیشتری در رمان زیبایتان به خرج دهید تا مخاطب بتواند با آن ارتباط لازم را برقرار کند و جای گیج شدن کنجکاو شود.
جمله پایانی: هر قلمی زیبایی خاص و خیالپردازانه خود را دارد و نقد صرفا برای پیشرفت حرفهای شماست.
موفق باشید، قلمتان مانا.