تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد شورا نقد حرفه‌ای رمان زمهریر بهمن| فاطمه سادات و مهسا فرهادی

  • شروع کننده موضوع ساعت دار
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 96
  • پاسخ ها 4
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
با سلام و عرض وقت بخیر



نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.

منتقد اثر شما:
@Violet Winslet


* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!


* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.


* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.


با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.

تاپیک جامع شکایات



به امید موفقیت روز افزون شما

تیم مدیریت تالار نقد
 
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
رمان: زمهریر بهمن
نویسندگان: فاطمه‌ سادات‌ هاشمی نسب @@سادات.۸۲ ، مهسا فرهادی @@silent lady
ژانر: فانتزی، عاشقانه
ناظر: @@yasaman.Bahadory
خلاصه: وهم، کلمه‌ای آشنا که این روزها بر جهان سایه گسترانیده است. الهه‌ای یکه و تنها که در عرش کبریا بدون هم‌قطارانش آخرین تقلاهایش را می‌زند که جهان در تاریکی ابدی فرو نرود؛ الهه سایه‌ی شوم برزخ را در این حوالی حس می‌کند و به ناگاه شوم‌ترین موجود را برای حفظ جهان بر می‌گزیند، چه خواهد شد؟ چگونه می‌توانند دنیا را نجات دهند زمانی که نحسی سایه به سایه تعقیبشان می‌کند؟!
 
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
به نام خالق هفت‌تیر و قلم
زاویه دید: زاویه دید رمان شما سوم شخص یا دانای کل بود که گویا موجودی زنده (همان کسی که اول داستان با بهمن خدای زمستان ملاقات کرد) داستان را روایت‌ می‌کرد. ایراد و تعویض نا به جایی در زاویه دید ندیدم و خوب بود‌‌.
سیر: سیر شما گاهی کمی کند می‌شد و آن هم بخاطر تکرار بسیار بالای یک محتوا بود، به خصوص در آغاز رمان که داشتید اوضاع و احوال سرزمین جادو را توضیح می‌دادید. پیشنهاد می‌شود به یک بار بیان هر موضوع اکتفا کنید تا جذابیتش را برای خواننده از دست ندهد‌.
بافت: بافت شما مشکلات زیادی داشت. اول این‌که شما نتوانسته بودید زمان فعل‌های خود را درست جای‌گذاری کنید، یعنی بعضی جملات‌تان مضارع بود و برخی ماضی و این لطمه‌ی بسیار زیادی به رمان شما وارد می‌کرد. مثال:
دختر دوم پشت چشمی نازک کرد و با لحن کلافه‌ای گفت
برای دختر اول دست تکان می‌دهد و نامش را بلند صدا می‌زند:
این چند جمله در یک بند است که شما بعضی فعل‌ها را ماضی انتخاب کرده‌اید (کرد و گفت) و برخی را مضارع (می‌دهد و می‌زند) که درست نیست. فعل‌های رمان باید یک‌دست باشد.
دیگر نکته این‌که نثر رمان شما مونولوگ ادبی و دیالوگ محاوره بود؛ اما چندان رعایت نشده بود. به عنوان مثال:
اگر می‌گفت حرف آخره❌
در مونولوگ ادبی نباید از واژه یا فعل محاوره استفاده کنید.
اگر می‌گفت حرف آخر است✅
اون داشت تبدیل می‌شد❌
او داشت تبدیل می‌شد✅
درکل عملکرد شما در این بخش قوی و مطلوب نبود.
دیالوگ و مونولوگ:
در باب مونولوگ‌ها باید بگویم نکته‌ای وجود داشت که باعث خسته‌کننده شدن‌شان می‌شد و آن این بود که پیش می‌آمد محتوای جملات یک بند یکسان باشد و کمی اضافه‌گویی ایجاد می‌شد. مثلا در آغاز داستان چندین جمله داشتند به ما می‌گفتند الهه‌ها رفته‌اند و زمین در سرما فرو رفته است و خدایان غیب شده‌اند. همان‌طور که در بخش سیر گفتم این کار باعث می‌شود مطلب جذابیتش را برای خواننده از دست بدهد. اما دیالوگ‌ها، گفته‌های هر کرکتر مطابق با اخلاقیات و عقاید و شخصیتش بود؛ لیکن با تمام این‌ها چندان خاص و تاثیرگذار نبودند. جای بهتر شدن داشتند. درکل در این بخش عمل‌کرد متوسطی داشتید.
ایده: ایده کلیشه‌های زیادی داشت و نو نبود. به عنوان یک منتقد و حتی نویسنده‌ای که در این ژانر کار می‌کند همیشه از فانتزی‌نویس‌ها توقع طرح‌های بسیار خاص‌تری دارم چرا که این فضا مستقیما به تخیل و خلاقیت و نوآوری نگارنده برمی‌گردد. هر چه باشد فانتزی یعنی دور شدن از هر چهارچوب و واقعیت و چیزی که به وجود آمده است. محتوای داستان شما با بسیاری از داستان‌های مشابه یکسان بود؛ موجودات جادویی که از انسان‌ها می‌ترسند؛ اما برخی هم دلشان می‌خواهد به آن‌ها نزدیک شوند و صلح کنند. پنهان کردن ماهیت سحرآمیز، سرزمینی که بخاطر طلسمی در خطر نابودی افتاده و یک نفر قرار است نجاتش دهد (زمستان ابدی موضوع محور بسیاری از انیمیشن‌ها مثل فروزن یا ملکه‌ی برفی است)، خدایان فصل‌ها، انسان‌نماها، قدرت‌های جادویی و مشکلات‌شان، الهه‌های مختلف و من به عنوان خواننده فانتزی چنین ایده‌هایی را بسیار دیده‌ام. بنابراین شگفت‌زده‌ام نکرد و نمی‌توانم نمره‌ی بالایی به این بخش بدهم.
پیام: رمان شما بیشتر به هدف سرگرمی خواننده نوشته شده بود و نمی‌توان پیام خاصی در آن یافت؛ اما می‌شود این‌که زیباتر است موجودات از هر قشر و نژادی یک‌دیگر را بپذیرند به عنوان پیام در نظر گرفته شود.
باورپذیری: باتوجه به این‌که دنیای فانتزی چندان در کلمه‌ی باور نمی‌گنجد، باورپذیری رمان شما مطلوب بود و طبق قوانین جهان داستان پیش می‌رفت. به همین سبب عملکرد خوبی داشتید.
توصیفات:
توصیف لباس: این توصیف کم بود و گاها مستقیم. از همه مهم‌تر چندان در ذهن نمی‌ماندند و به قولی لباس‌ها خلاقانه توصیف نشده بودند. برای مثال:
کاپشن سفید رنگ پفدار کوتاهی بر تن دارد❌
پف کاپشن سفید رنگ کمی او را چاق نشان می‌دهد✅
این‌که پف سبب فربه‌ نشان دادن شخصیت شده باعث می‌شود لباس و ویژگی‌اش در ذهن خواننده بماند.
توصیف ظاهر: چندین بار توصیفی مثل آرایش غلیظ را تکرار کرده بودید و خواننده را خسته‌ می‌کرد. پیشنهاد می‌شود هیچ توصیفی را دو یا سه بار بیان نکنید‌. علاوه بر این استفاده از واژه‌هایی کلی مثل باشکوه یا زیبا در توصیفات خوب نیست.
برای مثال:
زنی زیبا با پوستی مطلقا سفید❌
پوستش آن‌قدر سفید است که گویا مجسمه‌ای گچی‌ست✅
مکان: جاده می‌توانست بهتر توصیف شود یا سکانس اول و سرزمین جادو. مثلا توصیف می‌کردید درختان باستانی چگونه‌اند یا درون قصر یخی دقیقا چه چیزهاییست. مکان‌ها چندان خاص نبودند و فضایی داشتند که در اکثر رمان‌های مشابه دیده می‌شد. (بیشه‌ی جادویی، قصر بزرگ خدای زمستان، جاده متروکه و...) علاوه بر این چنان خلاقانه توصیف نشده بودند که بشود آن‌ها را کامل تصور کرد. جاهایی هم اضافه‌گویی داشتید:
کاخ یخ‌زده هنوز هم مثل همیشه، از برف پوشیده شده است. با ورود به کاخ یخ‌زده، برف روی سرم می‌نشیند
اگر بنویسید با ورود به کاخ برف روی سرم می‌نشیند کافی‌ست و جملات پیشین زائد و مستقیم‌اند.
توصیف حالات و احساسات: در بخش احساسات و خصوصا صحنه‌ی درد الای می‌توانستید گرم‌تر توصیف کنید طوری که پیکر خواننده هم درد را احساس کند. حالات پتناسیل خلاقانه‌تر توصیف شدن را داشتند و عادی بودند. به عنوان مثال:
اخم‌هایش آن‌قدری غلیظ هستند که نمی‌داند چگونه باید آن‌ها را باز کند.❌
اخم‌هایش آن‌قدر در هم قفل شده‌اند که با آچار فرانسه هم باز نمی‌شوند.✅
این توصیفات بیشتر در ذهن می‌مانند.
فضاسازی: فضاسازی جالبی نداشتید. اسم شخصیت‌ها انگلیسی بود (دنیل، الای، آبراهام) اما غذاهایی ایرانی مثل قرمه‌سبزی در داستان وجود داشت و این باعث می‌شد فضا دچار دوگانگی شود که چندان خوشایند نیست و خواننده را گیج می‌کند. بهتر است از فضای یک‌دستی استفاده کنید.
شخصیت‌پردازی: شخصیت‌پردازی‌ها تا حد زیادی سطحی، کلیشه‌ای و صریح بودند. به عنوان مثال:
پسری سرد و آرام که جدیت درون نگاهش بدن را می‌لرزاند. اما می‌دانم که از درون فرد مهربانی‌ است
چنین شخصیت‌پردازی‌ای در رمان ضعف محسوب می‌شود و شما باید سردی و آرام بودن یا مهربانی درونی را در رفتارهای کرکتر و حین پیش‌برد داستان نشان دهید. همچنین برادر سختگیر و سرد و آرام و خواهری گرم و پر شیطنت که می‌خواهد دنیای بیرون و انسان‌ها را ببیند در داستان‌های فانتزی کلیشه‌ایست. علاوه بر تمام این‌ها شخصیت‌ها جز چند صفت جزئی عمق و خاصیتی نداشتند. برای خیلی از شخصیت‌های فرعی نیز اصلا توصیفی وجود نداشت. درکل شخصیت‌پردازی شما در سطح متوسط رو به پایینی قرار داشت.
کشمکش و تعلیق: کشمکش‌های قابل قبولی داشتید مثل دعوای الای با برادرش، پنهانی بیرون رفتن او، برگشتنش به ماهیت اصلی‌اش، آمدن پلیس‌ها، درگیری با انسان‌ها و... و حتی زمستان ابدی‌ و طلسمش که سرزمین را فرا گرفته بود. همچنین تعلیق‌ها خوب بودند و ذهن خواننده را درگیر می‌کردند برای مثال: آیا الای نجات پیدا می‌کند؟ ابراهام پس از فهمیدن ماجرا با او چه رفتاری می‌کند؟ زمستان ابدی ربطی به الای دارد؟ و درکل در این بخش عملکرد خوبی داشتید.
ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی زیادی داشتید. نظیر غلط‌های املایی:
صفت❌
سفت✅
وصعت❌
وسعت✅
غلطید❌
غلتید✅
مرض❌
مرز✅
و همچنین ایرادات جمله‌بندی و دستور:
چرا اِلای تا این اندازه به عنوان یک موجود جادویی بی‌احتیاط است!❌
چرا اِلای به عنوان یک موجود جادویی تا این اندازه بی‌احتیاط است!✅
پس از آن‌که دید واقعا او قصد آمدن ندارد،❌
پس از آن‌که دید او واقعا قصد آمدن ندارد،✅
تکرار کلمات:
در یک گوشه‌ پیرمردی زیر سقف شیروانی یک مغازه در خود مچاله شده❌
در گوشه‌ای، پیرمردی زیر سقف شیروانی یک مغازه در خود مچاله شده✅
لباس مشکی رنگ کوتاهش، پاهای بلند و شانه‌های سفید رنگش را در معرض نمایش گذاشته‌اند❌
لباس مشکی رنگ کوتاهش، پاهای بلند و شانه‌های سفیدش را در معرض نمایش گذاشته‌اند✅
بر روی سردرش چراغ‌های نورانی روشن است و کلمات لاتین بر روی آن نقش بسته‌اند.❌
بر سردرش چراغ‌های نورانی روشن است و کلمات لاتین روی آن نقش بسته‌اند.✅
تکرار فعل:
وصعت این جنگل میلیون‌ها مایل است و هیچ انسانی تا کنون انتهای این جنگل را به چشم ندیده است❌
وسعت این جنگل به میلیون‌ها مایل می‌رسد و هیچ انسانی تا کنون انتهایش را به چشم ندیده است✅
سخن و توصیه‌های منتقد: ایده‌ی رمان تکراری بود، پیشنهاد می‌شود ذهن خود را باز کنید و طرح منحصربه‌فردتر و نوتری برای داستان زیبای خود بچینید. کشمکش و تعلیق خوبی داشتید که خواننده را تا حدی به دنبال خود می‌کشید و همچنین زاویه دیدتان مطلوب بود. پیشنهاد می‌شود از اضافه‌گویی و تکرار یک محتوای یکسان بپرهیزید تا سیر متعادل شود. شخصیت‌ها را عمیق‌تر کنید و ویژگی‌های خاص‌تری به آن‌ها بدهید‌. پردازش کرکترها غیرمستقیم و از طریق رفتار و تصمیمات آن‌ها باشد. فعل‌هایتان را یکدست کنید (یا مضارع یا ماضی) و دوگانگی نثر را برطرف کنید. توصیفات‌تان را بیشتر و خلاقانه‌تر کنید و یک چیز را دو الی چند بار توصیف نکنید تا در ذهن بماند. ایرادات جمله‌بندی و تکرار کلمات و غلط املایی‌ها را صحیح کنید.
موفق باشید، قلمتان مانا.
@سادات.۸۲ @silent lady
 
برترین سرپرست سال ۱۴۰۲
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری
مدرس انجمن
تیم تگ
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
2,130
7,932
148
اردکان - یزد
وضعیت پروفایل
تخیل من جای پیچیده ای است، بگذارید آسوده در آن غرق شوم.
به نام خالق هفت‌تیر و قلم
زاویه دید: زاویه دید رمان شما سوم شخص یا دانای کل بود که گویا موجودی زنده (همان کسی که اول داستان با بهمن خدای زمستان ملاقات کرد) داستان را روایت‌ می‌کرد. ایراد و تعویض نا به جایی در زاویه دید ندیدم و خوب بود‌‌.
سیر: سیر شما گاهی کمی کند می‌شد و آن هم بخاطر تکرار بسیار بالای یک محتوا بود، به خصوص در آغاز رمان که داشتید اوضاع و احوال سرزمین جادو را توضیح می‌دادید. پیشنهاد می‌شود به یک بار بیان هر موضوع اکتفا کنید تا جذابیتش را برای خواننده از دست ندهد‌.
بافت: بافت شما مشکلات زیادی داشت. اول این‌که شما نتوانسته بودید زمان فعل‌های خود را درست جای‌گذاری کنید، یعنی بعضی جملات‌تان مضارع بود و برخی ماضی و این لطمه‌ی بسیار زیادی به رمان شما وارد می‌کرد. مثال:
دختر دوم پشت چشمی نازک کرد و با لحن کلافه‌ای گفت
برای دختر اول دست تکان می‌دهد و نامش را بلند صدا می‌زند:
این چند جمله در یک بند است که شما بعضی فعل‌ها را ماضی انتخاب کرده‌اید (کرد و گفت) و برخی را مضارع (می‌دهد و می‌زند) که درست نیست. فعل‌های رمان باید یک‌دست باشد.
دیگر نکته این‌که نثر رمان شما مونولوگ ادبی و دیالوگ محاوره بود؛ اما چندان رعایت نشده بود. به عنوان مثال:
اگر می‌گفت حرف آخره❌
در مونولوگ ادبی نباید از واژه یا فعل محاوره استفاده کنید.
اگر می‌گفت حرف آخر است✅
اون داشت تبدیل می‌شد❌
او داشت تبدیل می‌شد✅
درکل عملکرد شما در این بخش قوی و مطلوب نبود.
دیالوگ و مونولوگ:
در باب مونولوگ‌ها باید بگویم نکته‌ای وجود داشت که باعث خسته‌کننده شدن‌شان می‌شد و آن این بود که پیش می‌آمد محتوای جملات یک بند یکسان باشد و کمی اضافه‌گویی ایجاد می‌شد. مثلا در آغاز داستان چندین جمله داشتند به ما می‌گفتند الهه‌ها رفته‌اند و زمین در سرما فرو رفته است و خدایان غیب شده‌اند. همان‌طور که در بخش سیر گفتم این کار باعث می‌شود مطلب جذابیتش را برای خواننده از دست بدهد. اما دیالوگ‌ها، گفته‌های هر کرکتر مطابق با اخلاقیات و عقاید و شخصیتش بود؛ لیکن با تمام این‌ها چندان خاص و تاثیرگذار نبودند. جای بهتر شدن داشتند. درکل در این بخش عمل‌کرد متوسطی داشتید.
ایده: ایده کلیشه‌های زیادی داشت و نو نبود. به عنوان یک منتقد و حتی نویسنده‌ای که در این ژانر کار می‌کند همیشه از فانتزی‌نویس‌ها توقع طرح‌های بسیار خاص‌تری دارم چرا که این فضا مستقیما به تخیل و خلاقیت و نوآوری نگارنده برمی‌گردد. هر چه باشد فانتزی یعنی دور شدن از هر چهارچوب و واقعیت و چیزی که به وجود آمده است. محتوای داستان شما با بسیاری از داستان‌های مشابه یکسان بود؛ موجودات جادویی که از انسان‌ها می‌ترسند؛ اما برخی هم دلشان می‌خواهد به آن‌ها نزدیک شوند و صلح کنند. پنهان کردن ماهیت سحرآمیز، سرزمینی که بخاطر طلسمی در خطر نابودی افتاده و یک نفر قرار است نجاتش دهد (زمستان ابدی موضوع محور بسیاری از انیمیشن‌ها مثل فروزن یا ملکه‌ی برفی است)، خدایان فصل‌ها، انسان‌نماها، قدرت‌های جادویی و مشکلات‌شان، الهه‌های مختلف و من به عنوان خواننده فانتزی چنین ایده‌هایی را بسیار دیده‌ام. بنابراین شگفت‌زده‌ام نکرد و نمی‌توانم نمره‌ی بالایی به این بخش بدهم.
پیام: رمان شما بیشتر به هدف سرگرمی خواننده نوشته شده بود و نمی‌توان پیام خاصی در آن یافت؛ اما می‌شود این‌که زیباتر است موجودات از هر قشر و نژادی یک‌دیگر را بپذیرند به عنوان پیام در نظر گرفته شود.
باورپذیری: باتوجه به این‌که دنیای فانتزی چندان در کلمه‌ی باور نمی‌گنجد، باورپذیری رمان شما مطلوب بود و طبق قوانین جهان داستان پیش می‌رفت. به همین سبب عملکرد خوبی داشتید.
توصیفات:
توصیف لباس: این توصیف کم بود و گاها مستقیم. از همه مهم‌تر چندان در ذهن نمی‌ماندند و به قولی لباس‌ها خلاقانه توصیف نشده بودند. برای مثال:
کاپشن سفید رنگ پفدار کوتاهی بر تن دارد❌
پف کاپشن سفید رنگ کمی او را چاق نشان می‌دهد✅
این‌که پف سبب فربه‌ نشان دادن شخصیت شده باعث می‌شود لباس و ویژگی‌اش در ذهن خواننده بماند.
توصیف ظاهر: چندین بار توصیفی مثل آرایش غلیظ را تکرار کرده بودید و خواننده را خسته‌ می‌کرد. پیشنهاد می‌شود هیچ توصیفی را دو یا سه بار بیان نکنید‌. علاوه بر این استفاده از واژه‌هایی کلی مثل باشکوه یا زیبا در توصیفات خوب نیست.
برای مثال:
زنی زیبا با پوستی مطلقا سفید❌
پوستش آن‌قدر سفید است که گویا مجسمه‌ای گچی‌ست✅
مکان: جاده می‌توانست بهتر توصیف شود یا سکانس اول و سرزمین جادو. مثلا توصیف می‌کردید درختان باستانی چگونه‌اند یا درون قصر یخی دقیقا چه چیزهاییست. مکان‌ها چندان خاص نبودند و فضایی داشتند که در اکثر رمان‌های مشابه دیده می‌شد. (بیشه‌ی جادویی، قصر بزرگ خدای زمستان، جاده متروکه و...) علاوه بر این چنان خلاقانه توصیف نشده بودند که بشود آن‌ها را کامل تصور کرد. جاهایی هم اضافه‌گویی داشتید:
کاخ یخ‌زده هنوز هم مثل همیشه، از برف پوشیده شده است. با ورود به کاخ یخ‌زده، برف روی سرم می‌نشیند
اگر بنویسید با ورود به کاخ برف روی سرم می‌نشیند کافی‌ست و جملات پیشین زائد و مستقیم‌اند.
توصیف حالات و احساسات: در بخش احساسات و خصوصا صحنه‌ی درد الای می‌توانستید گرم‌تر توصیف کنید طوری که پیکر خواننده هم درد را احساس کند. حالات پتناسیل خلاقانه‌تر توصیف شدن را داشتند و عادی بودند. به عنوان مثال:
اخم‌هایش آن‌قدری غلیظ هستند که نمی‌داند چگونه باید آن‌ها را باز کند.❌
اخم‌هایش آن‌قدر در هم قفل شده‌اند که با آچار فرانسه هم باز نمی‌شوند.✅
این توصیفات بیشتر در ذهن می‌مانند.
فضاسازی: فضاسازی جالبی نداشتید. اسم شخصیت‌ها انگلیسی بود (دنیل، الای، آبراهام) اما غذاهایی ایرانی مثل قرمه‌سبزی در داستان وجود داشت و این باعث می‌شد فضا دچار دوگانگی شود که چندان خوشایند نیست و خواننده را گیج می‌کند. بهتر است از فضای یک‌دستی استفاده کنید.
شخصیت‌پردازی: شخصیت‌پردازی‌ها تا حد زیادی سطحی، کلیشه‌ای و صریح بودند. به عنوان مثال:
پسری سرد و آرام که جدیت درون نگاهش بدن را می‌لرزاند. اما می‌دانم که از درون فرد مهربانی‌ است
چنین شخصیت‌پردازی‌ای در رمان ضعف محسوب می‌شود و شما باید سردی و آرام بودن یا مهربانی درونی را در رفتارهای کرکتر و حین پیش‌برد داستان نشان دهید. همچنین برادر سختگیر و سرد و آرام و خواهری گرم و پر شیطنت که می‌خواهد دنیای بیرون و انسان‌ها را ببیند در داستان‌های فانتزی کلیشه‌ایست. علاوه بر تمام این‌ها شخصیت‌ها جز چند صفت جزئی عمق و خاصیتی نداشتند. برای خیلی از شخصیت‌های فرعی نیز اصلا توصیفی وجود نداشت. درکل شخصیت‌پردازی شما در سطح متوسط رو به پایینی قرار داشت.
کشمکش و تعلیق: کشمکش‌های قابل قبولی داشتید مثل دعوای الای با برادرش، پنهانی بیرون رفتن او، برگشتنش به ماهیت اصلی‌اش، آمدن پلیس‌ها، درگیری با انسان‌ها و... و حتی زمستان ابدی‌ و طلسمش که سرزمین را فرا گرفته بود. همچنین تعلیق‌ها خوب بودند و ذهن خواننده را درگیر می‌کردند برای مثال: آیا الای نجات پیدا می‌کند؟ ابراهام پس از فهمیدن ماجرا با او چه رفتاری می‌کند؟ زمستان ابدی ربطی به الای دارد؟ و درکل در این بخش عملکرد خوبی داشتید.
ایرادات نگارشی: ایرادات نگارشی زیادی داشتید. نظیر غلط‌های املایی:
صفت❌
سفت✅
وصعت❌
وسعت✅
غلطید❌
غلتید✅
مرض❌
مرز✅
و همچنین ایرادات جمله‌بندی و دستور:
چرا اِلای تا این اندازه به عنوان یک موجود جادویی بی‌احتیاط است!❌
چرا اِلای به عنوان یک موجود جادویی تا این اندازه بی‌احتیاط است!✅
پس از آن‌که دید واقعا او قصد آمدن ندارد،❌
پس از آن‌که دید او واقعا قصد آمدن ندارد،✅
تکرار کلمات:
در یک گوشه‌ پیرمردی زیر سقف شیروانی یک مغازه در خود مچاله شده❌
در گوشه‌ای، پیرمردی زیر سقف شیروانی یک مغازه در خود مچاله شده✅
لباس مشکی رنگ کوتاهش، پاهای بلند و شانه‌های سفید رنگش را در معرض نمایش گذاشته‌اند❌
لباس مشکی رنگ کوتاهش، پاهای بلند و شانه‌های سفیدش را در معرض نمایش گذاشته‌اند✅
بر روی سردرش چراغ‌های نورانی روشن است و کلمات لاتین بر روی آن نقش بسته‌اند.❌
بر سردرش چراغ‌های نورانی روشن است و کلمات لاتین روی آن نقش بسته‌اند.✅
تکرار فعل:
وصعت این جنگل میلیون‌ها مایل است و هیچ انسانی تا کنون انتهای این جنگل را به چشم ندیده است❌
وسعت این جنگل به میلیون‌ها مایل می‌رسد و هیچ انسانی تا کنون انتهایش را به چشم ندیده است✅
سخن و توصیه‌های منتقد: ایده‌ی رمان تکراری بود، پیشنهاد می‌شود ذهن خود را باز کنید و طرح منحصربه‌فردتر و نوتری برای داستان زیبای خود بچینید. کشمکش و تعلیق خوبی داشتید که خواننده را تا حدی به دنبال خود می‌کشید و همچنین زاویه دیدتان مطلوب بود. پیشنهاد می‌شود از اضافه‌گویی و تکرار یک محتوای یکسان بپرهیزید تا سیر متعادل شود. شخصیت‌ها را عمیق‌تر کنید و ویژگی‌های خاص‌تری به آن‌ها بدهید‌. پردازش کرکترها غیرمستقیم و از طریق رفتار و تصمیمات آن‌ها باشد. فعل‌هایتان را یکدست کنید (یا مضارع یا ماضی) و دوگانگی نثر را برطرف کنید. توصیفات‌تان را بیشتر و خلاقانه‌تر کنید و یک چیز را دو الی چند بار توصیف نکنید تا در ذهن بماند. ایرادات جمله‌بندی و تکرار کلمات و غلط املایی‌ها را صحیح کنید.
موفق باشید، قلمتان مانا.
@سادات.۸۲ @silent lady
مرسی لاو
خب خداروشکر که ایراد جدیدی پیدا نشد. انگار در نهایت باید همین هایی که از قبل بهشون بد بین بودم رو ویرایش کنم :( احساس می کنم قراره سر ویرایش این رمان پاره بشم.
دو گانگی فعل ها بخاطر اینکه من ماضی و مهسا مضارع می نویسه :| برای همین قاطی شده
اره خب این رمان برای مسابقه بود و از اونجایی که سرگرمی نوشتیم به نظرم ایدش خوبه البته که گاهی کلیشه ها هم جذاب می مونن.
در هر حال مرسی بابت نکته هایی که گفتی :)
 
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,666
7,318
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
مرسی لاو
خب خداروشکر که ایراد جدیدی پیدا نشد. انگار در نهایت باید همین هایی که از قبل بهشون بد بین بودم رو ویرایش کنم :( احساس می کنم قراره سر ویرایش این رمان پاره بشم.
دو گانگی فعل ها بخاطر اینکه من ماضی و مهسا مضارع می نویسه :| برای همین قاطی شده
اره خب این رمان برای مسابقه بود و از اونجایی که سرگرمی نوشتیم به نظرم ایدش خوبه البته که گاهی کلیشه ها هم جذاب می مونن.
در هر حال مرسی بابت نکته هایی که گفتی :)
خواهش میکنم
خسته نباشید و در ویرایش موفق باشید
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا