تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد شورا نقد شورای رمان افسون شرقی | غزاله طباطبایی کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
1610206815577.png
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
*نقد عنوان رمان:
افسون شرقی نامی جدید و جذاب هست که داخلش هیچ کلیشه ای برای رمان عاشقانه دیده نمیشود. همین باعث جذب خواننده میشود، نویسنده داخل خلاصه به اسم رمان اشاره کرده و به نظرم این فقط باعث میشه که خواننده از ابتدا متوجه ارتباط نام و متن رمان بشود. نام رمان مفهومی هست و شاید در ابتدای رمان مفهوم نام رو کاملا درک نکنیم اما در مفهوم رمان اسم معنایی بهتر میگیرد. در قسمت شرقی اسم رمان نشانه به اصالت رمان به ایران دارد که اشاره غیرمستقی

*جلد رمان:
تکست رمان سوالی است و گفتە شدە شخصیت رمان میتواند با این تاریکی مقابلە کند! انچنان داری جذابیت نیست کە برای تکست استفادە شود اما با موضوع رمان ارتباطە و مفهوم را میرساند. عکس رمان دختری بە پشت تصویر است با موهایی کە در اطراف او افشون شدە و با قسمت اول نام رمان در ارتباط است، لباسی بە رنگ سیاە کە نشانە ایی از مرموز بودن است. زمینع تا حدودی محو است و گنگی دارد اما کوە و طلوعی کە موهای دختر تابیدە نمیان است. آن دختر حتماً شخصیت رمانِ و بە طرف روشنایی میرود میشود این نتیجە را گرفت کە دختر داستان در حال پس زدن اتفاقات زندگی خود است. مبحث بعدی اینِ کە توانستە موضوع کلی رمان را دربر بگیرد کە در اینجا باید گفت تا حدودی! حالا بە موضوع جدید بودن و بدور از موارد غیرە باید گفت جدید نیست و در بعضی از رمان ها همچین عکسی دیدە شدە.
با دیدن جلد نوعی ژانر درام و روانشناسی را القا می کند و در ژانرها فاقد روانشناسی است. ژانر درام را از تنهایی و اشفتە بودن موها و بافت رنگ پی برد. ژانر عاشقانە را متاسفانە درهیچ جای جلد مشاهدە نمیشود برای عکس بهتر است تمامی. ژانرها را دربر بگیرد.

*ژانر رمان:
درام، عاشقانه یکی از پرطرفدارترین ژانر های رمان در حال حاضر هست و انتخاب ژانر با رمان به نسبت خوب البته بهتر بود از ژانر اجتماعی هم داخل توضیح ژانر رمان استفاده میشد، چون بیشتر قسمت رمان دارای تمی اجتماعی درام هست که عشق هم داخلش دیده میشه و برای ژانر غالب بهتر هست از ژانر اجتماعی استفاده شود.

*خلاصه رمان:
خلاصه کوتاه و گنگ هست، گنگ بودن خلاصه باعث جذب شدن مخاطب میشود اما این خلاصه بیش از حد دارای گنگی بود و همین باعث میشود که به عنوان یک خلاصه درست برای رمان درنظر نگیریمش. اول از همه بهتر هست از جملات سوالی درون خلاصه استفاده نشود چون خلاصه توضیحی هست که نویسنده راجع به رمان و داستان میدهد و با پرسش سوال از خواننده باعث گنگ و نامطمئن به نظر رسیدن اطلاعات خلاصه میشود.
سرنوشت...
تقدیر...
کدام تسلیم می‌شود؟
در این قسمت تقدیر و سرنوشت یه معنی میدهد و استفاده ازشون بی دلیل بوده اما با این حال خلاصه از نظر اندازه مناسب هست و اطلاعات زیادی از رمان هم لو نمیدهد.

*مقدمه رمان:
مقدمه رمان هیچ ربطی به خلاصه نداشت و از افسون و یا بازی تقدیر هیچ حرفی نزده، سعی کرده فضای عاشقانه و احساسی رمان رو برای مخاطب باز تر بکنه تا مخاطب متوجه فضای رمانتیک داستان شود. به نظر من مقدمه به جا و اندازه خوبی داشته و مفهومش را رسانده است.

*آغاز رمان:
آغاز رمان به شدت یهویی داخل اتاقی شروع میشود که پنجره ای بدون حفاظ دارد و البته دختر قصه ی ما گرفتار شده است و یک سری آدم قصد بدست آوردن چیز مهمی رو از او دارند این شروع داستان هیجانی و خوب بوده البته مقدمه چینی خاصی احتیاج نداشته و شروع عالی رو به ارمغان آورده گرچه که فکر میکنم بهتر میبود که فضای اتاق رو بیشتر توصیف میکرد با حس دختر تا خوانند قشنگ توسط شروع افسون شود.

*سیر:
سیر رمان عادی هست و هیچ کندی و تندی خاصی ندارد البته این به معنای این نیست که گاهی اوقات ساده بودن سیر میتونه خسته کننده باشه و برای رمانی که ژانر عاشقانه دارد بهتر هست سیر اتفاقات با محسابه به عمل بیاید تا مخاط از یه راست بودن موضوع زده نشود و تعلیق سیر رمان میتونه کمک بزرگی به نویسنده بکند.

*توصیف چهره:
تقریبا پنجاه درصد اول متن اون تیپ از توصیفات چهره که قابل قبوله رو نداشت ولی از یه جایی به بعد شروع کرده بودید کم کم شخصیت ها رو توصیف کرده بودید ولی خب خیلی دیر این اتفاق افتاده بود و میزان و شدتت کافی نبود و فرصت های زیادی برای توصیفات رو از دست داده بودید که امیدوارم در ادامه داستان توصیفات تکرار شونده در روند داستان رو فراموش نکنید و سعی کنید قبل دیالوگ ها و ما بین اونها یک ویژگی بلد هر شخصیت رو تکرار کنید. سعی کنید توصیفات تاثیرگذاری درون رمان بنویسید تا هر شخصیت مشخصه خاص خودش رو داشته باشه.

*توصیف مکان:
برای یه رمان عاشقانه و با توجه به داستان پویای شما توصیفات مکان در حد قابل قبول و کافیی قرار داشتن ولی باز هم توی متن جاهایی به چشم می خورد که می تونستید در حد یک یا دو جمله به صورتی که به روند متن لطمه نخوره توصیفات داشته باشید منظور من از توصیفات تدیریجی در روند دیالوگ و مونولوگ توصیفاتیه که ترمز و خسته کننده به حساب نیان و باعث نشن خواننده تند ازشون رد بشه و اصلا نخونه
مثال می زنم:
اتاق کوچک و قدیمی بود و یک میز کوچک چوبی در کنج اتاق کنار پشتی کهنه و رنگ و رو رفته ای قرار داشت... موبایل را از روی میز برداشتم و خارج شدم
***
با عجله و حواس پرت وارد اتاق کوچک قدیمی شدم و بدون اینکه کفش هایم را از پا بیرون کنم سمت میز چوبی کوچک جا خوش کرده در کنج اتاق گام برداشتم. با تکیه دادن دست لرزانم به پشتی رنگ و رو رفته کنارش به موبایل چنگ زدم و دوان دوان خارج شدم.
توصیفات نباید باعث بشن داستان رو استپ کنید و جملات تنها هدفشون دادن توصیفات به خورد خواننده باشن. توصیف مکان بایستی یه اطلاعات اجمالی از دنیای رمان به مخاطب بدهد و هرچقدر کامل تر باشد بهتر میشود.

*توصیف احساسات:
توصیف احساسات رمان به نسبت خوب اما خب دارای گنگی شدیدی شده بود و همین در بعضی قسمت ها باعث میشد که خواننده رو گیج بکند. اما یکی از عناصر قدرتمند داستان توصیف احساسات بود که نویسنده آن را به خوبی ادا کرده بود و سعی کرده بود کافه نویسندگان عاشقانه را با عواطفی قابل لم*س بسازد.

*توصیف حالات:
بعد از توصیف عواطف توصیف حالاتتون توی موقعیت خیلی بهتری نسبت به مکان و چهره قرار داشت و موقعیت کاراکتر ها و تمامی حرکات اونها رو به خوبی توصیف کرده بودید و قبل از دیلوگ ها و هنگام پیشبرد داستان کاراکتر رو روی هوا ول نکرده بودید و سعی شده بود به خوبی تصویر سازی برای خواننده صورت بگیره و توصیف حالات با ریتم منظمی در متن به چشم می خورد.

*تم و پیرنگ داستان:
تم اصلی داستان یک عاشقانه جالب با رگه های درام و اجتماعی هست، داستان شاید کمی تکراری باشد و حول محور ژانری به نسبت کلیشه ای اما نویسنده توانسته آن را به نسبت به خوبی به تحریر دربیاره. پیرنگ کلیس داستان بیشتر در صعود هست تا به نقطه ی اوج داستان برسد خیا*نت خواهرش و همه ی این اتفاقات پیرنگ داستان رو بهتر و قوی تر کرده اند.

*زاویه دید و بافت:
زاویه دید داستان برای شخصیت اول داستان یعنی آیرال هست که خب برای کافه نویسندگان عاشقانه زاویه دیدی نرمال و خوب هست و اینکه این زاویه دید تونسته عواطف رو بهتر نشون بده برای همین انتخاب خوبی بوده. بافت داستان به خوبی به عمل اومده و زندگی آیرال رو حول محور قرار میدهد و همین درام بودن داستان را نشون میدهد، البته با وجود بعضی از اتفاقات بافت جنایی داستان هم میشه دید.

*دیالوگ و منولوگ ها:
دیالوگ ها شاید بار خاصی رو نداشتن اما منولوگ های خوبی داخل رمان وجود داشت و همین ازنظر من برای مخاطب کافی هست و قلم نویسنده رو نشون میده که میتونه به نحوه احسن منولوگ رو بنویسه و البته بهتر هست روی دیالوگ نویسی هم تمرکزی باشد به هرحال دیالوگ ها هم قسمت مهمی از رمان هستند.

*باورپذیری:
اگر این ماجرا رو تند تند و بدون جزئیات برای یکی تعریف کنید ممکنه بگه خب اینکه برای تو فیلماست! اما سیر مناسب داستان و اضافه کردن جزئیات و طبیعی جلوه دادن تمامی حوادث تونسته به باور پذیری ماجرا اضافه کنه و فقط قسمتی که تم مافیایی میشه و سر و کله عمر پیدا میشه کمی با روند ملو و اتفاقات متداول ابتدای رمان فاصله داره ولی خب حتی همون قسمتام دور از ذهن و ناممکن نیست.

*اشکالات نگارشی:
بیشتر اشکالات بخاطر تلفظ بودش وگرنه اشکالی نداشت، علائم به خوبی رعایت شده بود.


*ایده:
خیا*نت کردن خواهر کاراکتر اصلی به همراه نامزدش کمی کلیشه ای هست اما در برابر اتفاقات جالب بعد از اون و به خصوص ورود عمر به داستان و تزریق هیجان و حتی پویایی زندگی آیلار و پر بودن داستان از اتفاقات تازه ایده شما رو جالب و نو کرده و تونسته متن جذابی از رمان بسازه، رمان ایده ای جدید رو نشون نمیداد اما خب کافه نویسندگان اجتماعی معمول از کلیشه های درست و یا نادرست اجتماع درست شده است پس برای همین این یک ایراد محسوب نمیشود.


با تشکر از منتقدان: @Matin-ms
@Alien
@Melika.87
قلمتان مانا @Marilyn Monroe
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا