تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد شورا نقد شورای رمان دو گوی نیلگون | جِیـران و Lucifer کاربران انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع Alien
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 133
  • پاسخ ها 2
وضعیت
موضوع بسته شده است.
برترین منتقد سال ۱۴۰۲
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,345
10,879
168
51839_45fd456b7e49602592b0fbe2461f9a99.png




با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @آراه

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
تیم مدیریت تالار نقد


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برترین منتقد سال ۱۴۰۲
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,345
10,879
168
95092_08cbe6654a1d6f434207d543cf8d4d37.png

اسم: دو گوی نیلگون
ژانر:جنایی، عاشقانه
نویسندگان:
@@مآه سآن
@@Lucifer

خلاصه:
گاه دو گوی لغزان قاضی می‌شوند تا حکم کنند، حکم ویرانی و تباهی یا شاید هم عشق و زندگی.
گاهی در اوج ظلمت نوری پدید می‌آید و چشمانی به سان نیل سرآغازی می‌شود برای تهی شدن از ذرات شیطانی بطن.
گاه می‌شود شی*طان هم مقید شود و با دستان خویش، خود را قل‌ و زنجیر کند برای یک دگرگونی عظیم، فقط یک تلنگر لازم است.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برترین منتقد سال ۱۴۰۲
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,345
10,879
168

«به نام جان بی جان ها»

ارکان‌های نقد حرفه‌ای شورا | رمان دو گوی نیلگون

ارکان‌های میانی
۱. زاویه‌دید:
رکن اول مورد بررسی زاویه‌ی دید هست در اثر زاویۀ دید، اول شخص بود نویسنده با استفاده از این زاویه به خوبی توانسته بود احساسات را به خواننده‌ها انتقال بدهد. در حین روایت داستان از این زاویه پرشی صورت نگرفته بود و تنها از زبان یک کارکتر بیان شده. آنچه که این نوع زاویه دید را جالب و چالش برانگیز می‌کند این است که تمام اتفاقات داستان از فیلتر راوی عبور کرده بود و به زبان منحصر از شخصیت «سلین» توصیف می‌شد.
هر چیزی که در داستان اتفاق افتاده بود از یک زاویه دید ارائه شده است بدون اینکه در طول روایت صدمه‌ای به کیفیت داستان بزند. بنابراین نویسنده به طور صحیح از زاویه دید در داستان خود استفاده کرده است.

۲. سیر داستان:
سیر داستان مناسب بود و تعادل به خوبی حفظ شده بود. نویسنده به خوبی توانسته بود تا سیر داستان را نه خیلی تند و نه خیلی کند بنویسد و از این که مخاطب دلزده و خسته شود جلوگیری کند. داستان در مورد زندگی دختری بود که برای پیدا کردن مدرکی برای اثبات بی‌گناهی پدرش به عمارتی می‌رود که پدر او در انجا راننده‌ی جهانگیر بود و سلین فکر ‌می‌کند که انها برای پدرش پاپوش دوخته‌اند و به این ترتیب فکر می‌کند انها افرادی هستند که فقط به فکر منابع شخصی خود و هرکاری برای بدست اوردن ان چیزی که می‌خواهند می‌کنند. برای همین به ان عمارت می‌رود و خدمتکاری می‌کند. ( البته باید بگم کمی جلوتر که برویم وقتی که سلین با شاهرخ پسر جهانگیر حرف می‌زند و با صحبت کوتاهی که با او داشت کمی ابهام در را*بطه با اینکه ممکن است این خانواده چنین قسطی نداشته‌اند و شاید پای شخص دیگری نیز در میان باشد بود ) داستان سیر مطلوبی را طی می‌کرده است و اصلا تند نبوده و نویسنده توانسته وقت کافی برای خواننده‌ها بگذارد تا بتوانند هر اتفاق را درک و هضم کنند. پس داستان برای روایتی که ژانر قالبش جنایی و ژانر مکملش عاشقانه است، به نسبت خوب بوده و مخاطب می‌توانست اتفاقات را هضم کند.

۳. بافت متن:
جمله بندي، توصيفات، احساسات و... به صورت لحن ترکیبی بيان شده است و این بافت در تمامی بخش‌های داستان وجود داشت. دیالوگ‌ها هم به صورت محاوره‌ای نوشته شده بودند.
نویسنده بافت مناسبی انتخاب کرده و خواننده‌ها می‌توانند اسان بافت متن ادبی را متوجه شوند. در این بافت از واژگان خوانا استفاده شده بود. انتخاب دیالوگ محاوره‌ای انتخاب مناسبی بود چون هم سطح باورپذیری بیشتر می‌شود و مسلماً خواننده با ديالوگ هاي محاوره‌ای، راحت‌تر و بهتر مي‌تواند ارتباط برقرار كند. درطول داستان رمان با همین بافت مونولوگ ادبی و دیالوگ محاوره‌ای پیش برده شده بود و بافت کاملاً منظم بوده است.

۴. دیالوگ‌هاو‌مونولوگ‌ها:
اندازه‌ی دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها مناسب بود‌.
نویسنده به طور مناسبی توانسته بود حالت تعادل را بین مونولوگ‌ها و دیالوگ ایجاد کند که باعث زدگی مخاطب نشود. مونولوگ‌ها، منظم بوده و به خوبي نوشته شده بودند. در مونولوگ‌ها احساساتی که شخصیت اصلی داستان یعنی سلین داشت مانند شادی، ترس، دلهره و نگرانی‌هایی که گهگاهی در طول رمان بود به خوبی منعكس میشد و خواننده رو در موقعيتي قرار مي‌داد تا به خوبي بتواند حس و حال درون شخصيت را از نزديك لم*س و درک كند.
ديالوگ‌ها به صورت محاوره نوشته شده و از سطح خوبي برخوردار بودند. نویسنده با توجه به سن‌ یا شخصیت متفاوت هر کدام دیالوگ‌هایی متناسب با منطق و ذهنیت به خواننده‌ها ارائه داده بود.
شخصيت‌ها و ديالوگ‌ها طي يك مدت زمان و رو به رو شدن با يكسري وقايع، پخته و جا افتاده‌تر می‌شدند.
در کل نویسنده مقدار مونولوگ‌ها و دیالوگ‌ها را به اندازه‌ی مناسبی در اثر بکار گرفته بود. شخصیت‌پردازی به صورت غیر مستقیم گاه در مونولوگ و گاهی مواقع در دیالوگ‌ها بیان شده است.

ارکان‌های ایده رمان
۱. بررسی ایده اصلی:
نمی‌تونم به طور قطعی بگم که نویسنده چه ایده‌ای را انتخاب کرده. به طور خلاصه فهمیدیم که سلین قصد دارد تا پدرش را از زندان ازاد کند اما در پارت اخری که گذاشته شده به یکباره با تصمیم ناگهانی شاهرخ به اینکه سلین را به عنوان مع*شوقه در عمارت که مهمانی بزرگی در ان برگزار شده بود معرفی کند تمام نقشه‌ای که سلین داشت را تحت شعاع قرار داد.
تا قبل این جریان و اتفاق جدیدی که برای سلین افتاد فکر می‌کردم که ایده داستان در را*بطه با ازادی پدرش و مدرک جمع کردن است اما نویسنده با ایجاد یک کشمکش دیگر داستان را پیچیده‌تر می‌کند. اما همه این‌ اتفاقات نشان می‌دهد که نویسنده وقایع داستان را بداهه ننوشته و بر روی آن‌ها فکر کرده است.
در کل ایده‌ی واقعا خوبی بود و خواننده‌ها ترغیب میشن برای خواندن داستان. ایده کلیشه‌‌ای نبود، باورپذیری ایده صحنه‌های رمان چاشنی حقیقت مانندی داشت که سبب باورپذیری خواننده می‌شد.

۲. بررسی پیام‌ رمان:
تا اینجا شاهد عزم و شجاعتی بودیم که «سلین» برای نجات پدرش داشت. می‌توان گفت او نشان‌دهنده‌ی کسی است که با مشکلاتی که روبه‌رو می‌شود سعی می‌کند بجنگد و تسلیم نشود که میتوان ان‌را یکی از پیام‌های رمان دانست باید دید که در ادامه ایا نویسنده به غیر از ایستادگی در برابر سختی‌ها دارد یا نه.
این یکی از نکاتی مثبتی است که نویسنده سعی دارد به مخاطب برساند هر چه مشکلات بزرگتر بشوند و با هربار شکست انسان‌هارا قوی‌تر می‌کند.

۳. ایده‌دهی و باورپذیری:
شروع های جدید همیشه عامل مهمی برای جذب مخاطب هستند نویسنده توانسته است تا باورپذیری ایده را به مخاطب‌ها القا کند از جمله جریانات رمان که در حال وقوع بود. نویسنده با استفاده از ژانرهای انتخابی صحنه‌ها و اتفاقات را بیان کرده است و به خوبی توانسته مکان درست انفاقات و جریانات در داستان برای مثال وقتی که «سلین» از زیرزمین بیرون می‌آید و وقتی که نگهبان‌ها بیرون هستند، با شاهین روبه‌رو می‌شود و اینجاست که هم ترس لو رفتن را دارد هم اینکه نمی‌توانست تشخیص بدهد ان شخص کیست وقتی سلین درون خود با احساساتش در حال جدال است شاهین به او می‌گوید که به داخل برود و در اسنجا باز هم سلین با اینکه شک و تردید دارد حرف او را گوش می‌دهد در اینجا مکان درست انتخاب شده و به قابل قبول بودن حوادث و اتفاقات کمک کرده است. اینکه چه اتفاقی در چه زمانی و در چه مکانی می‌افتد قطعا اهمیت زیادی در روند داستان دارند. شخصیت‌های داستان نیز از هر نظر نگاه کنیم گر چه متفاوت هستند اما نویسنده‌ آنها را به خوبی بیان کرده و شخصیت‌ها برای مخاطبان باورپذیر هستند.

ارکان‌های اصلی
۱‌. توصیفات (۵ بخش):
حالات:
حالات کارکترها در بین دیالوگ‌ها و صحنه‌ها به خوبی توصیف می‌شد. اینکه وقتی «سلین» در یک اتاق زندانی است و مدام افرادی از او ازمایش می‌گرفتند و او حتی رمق تقلا برای نجات خود نمی‌کند یا در قسمتی دیگر وقتی وارد عمارت می‌شود و مدتی مجبور به انتظار تا جهانگیر به دیدن او بیاید متوجه کلافگی سلین می‌شویم و حسی که به خواننده‌ها متنقل می‌شود. همچنین مثال دیگری که ذکر می‌کنم: در پارت‌های آخر وقتی (سلین) نمی‌تواند حرفی که شاهرخ زده است را هضم کند و متعجب و خس‌های گوناگونی که در این لحظه دارد را مخاطب حس می‌کند
زمان:
پرش‌های زمانی به خوبی نوشته شده بود و خواننده را دچار ابهام و گیجی نمی‌کرد. پرش‌های زمانی از جایی شروع شد که دختر داستان به یاد گذشته‌اش میفتد یعنی اوایل قبل از اینکه افرادی او را بگیرند و در اتاقی زندانی کنند؛ از این به بعد قسمت به مخاطب نشان داده می‌شود که چگونه به اینجا رسیده است.
نبود پرش های نامناسب زمان و پرداخت کافی به زمان وقوع داستان از قوت های دیگر این رکن است.
چهره:
نویسنده به خوبی توانسته است تا خصوصیات چهره‌‌ی هر کارکتر را در میان مونولوگ‌ و دیالوگ‌ها به صورت کلی به تصویر بکشد. نویسنده‌ از پشت هم ردیف کردن چهره‌ها خودداری کرده و چهره‌ی هر کارکتر را در میان اتفاقات و کشمکش‌ها بیا کرده است.
بیشتر چهره‌ی کارکترها بیان شده‌اند، نویسنده تمام چهره‌ها را به صورت غیر مستقیم به مخاطب انتقال داده و خواننده‌ها تصویر کاملی از چهره‌ی شخصیت‌ها دارند.
مکان:
این مورد هنوز نیاز به کار دارد چون بعضی از قسمت‌هایی که کارکترها از انجا گذر کرده‌اند یا در آنجا حضور دارند در ذهن خواننده‌ها کمرنگ است و هنوز نیاز به توصیف دارند همانطور که می‌دانیم فضا نقش مهمی دارد تا هم باورپذیری به سطح مطلوب برسد و هم اینکه خواننده‌ها تصویری تار از فضا نداشته باشند، نمی‌شد گفت خوب نبود اما می‌توانست بهتر باشد. برای مثال در اوایل داستان جایی که سلین وارد خانه می‌شود و بعد از انجا به اتاقش می‌رود بهتر بود کمی دیگر نویسنده به بررسی مکان می‌پرداخت؛ قسمت دیگری که نیاز به توصیفات بیشتری داشت بخشی بود که مادربزرگ سلین قرار بود به سفر برود و وقتی سوار اتوبوس می‌شود یا وقتی که مسافت بین خانه را ماشین طی می‌کنند نیاز داشت تا کمی از مکانی که در ان هستند توصیف بشود. البته آنقدر زیاد نبود که خواننده را به کل گیج کند و نتواند فضا را تصور کند.
در توصیف غیر مستقیم خواننده با راوی همراه می‌شود و با توجه به عکس العمل‌ها و احساسی که راوی دارد مکان و شخصیت برهم تاثیر متقابل دارند که گاهی مکان بر شخصیت تاثیر می‌گذارد و گاهی اوقات شخصیت بر نحوه‌ی ارائه‌ی مکان موثر است. با در نظر گرفتن این نکات و انچه که نویسنده در اثر بکار گرفته است این است که به خوبی توانسته هر مکان را به صورت غیر مستقیم به خواننده انتقال بدهد و مخاطب تصویر کاملی از مکان‌ها در ذهن خود داشته باشند. به جز بخش‌هایی که نام بردم.
احساسات:
احساسات عالی بیان شده بودند مخصوصا دلهره‌ها و ترس‌هایی که در قسمت‌هایی مثل وقتی که سلین شخصیتی که داستان از زبان او روایت می‌شود که می‌خواست به زیر زمین پشت عمارت برود و دنبال مدرکی برای اثبات بی‌گناهی پدرش بگردد. در همین حین استرس و ترسی که دخترک داشت به خوبی بیان شده بودند و این حس به مخاطب‌ها منتقل میشد.
به غیر از این جریان در بخش‌های دیگری مثل وقتی که در میانه‌‌ی شب با استرس ناشی از اینکه ممکن‌ است لو‌ برود و نتواند مدرکی جمع کند به پشت عمارت می‌رود حس ترسی که «سلین» دارد و فضای پیش امده به خوبی به مخاطب القا می‌شد. پس نویسنده در این قسمت هم توانسته بود تا احساسات خیلی خوب منتقل بشوند.

۲. شخصیت‌پردازی:
شخصیت پردازی یک رکن داستان نویسی می‌باشد که برای ارتباط خوانندگان با کارکتر ها است. در ادامه بررسی در می‌یابیم که شخصیت پردازی به سبک غیر‌مستقیم بوده ونوع شخصیت پردازی‌ها کمی کلیشه‌ای بود مثلا شاهرخ نماد پسری‌ست که فاقد احساس است و اخلاق تند و بدی با دیگران دارد. باید بگم که‌تعداد زیادی رمان هست که شخصیت پسر بخاطر حادثه‌ای در گذشته برایش افتاده این طور بی‌احساس و سنگ خودش رو جلوه میده.
اما چیزی که باعث می‌شد از کلیشه‌ای شدن شخصیت‌ها جلوگیری کند قلم نویسنده است که توانسته با نگارش متفاوتی نوع شخصیت را به خواننده‌ها ارائه دهد و از کلیشه‌ای شدن ان بکاهد.
جهانگیر مردی راحت طلب و همین طور باهوش است.
شاهین هم شخصیتی جدی و خشن داشت و همینطور کمی شوخ.
سلین شخصیتی نرمالی داشت و در بعضی مواقع کمی ترس داشت اما با این حال وقتی پای پدرش در میان امد تصمیم گرفت ریسک کند و در اینجا واقعا سعی کرد شجاعت کافی را داشته باشد تا وارد عمارتی شود که اصلا شناختی از ادم‌های ندارد.

۳. فضاسازی (تصویر پردازی):
رمان پر از کشمکش‌ها و تنش‌هایی بود که کاراکتر با خودش یا با محیط بیرون داشت از جمله وقتی برای بار دوم به زیرزمین عمارت می‌رود و شاهین او را غافلگیر می‌کند و تهدید کردن سلین تا دیگر به زیرزمین نیاید و امدن ناگهانی شاهرخ در این بین باعث اضطراب بیشتر سلین می‌شود و ما این‌را به خوبی حس می‌کنیم. برای پیاده کردن این تنش‌ها و کشمکش‌های کاراکتر، به سلسله توصیفات مکان و حالات و آماده کردن بدنه رمان بود که نویسنده به خوبی از پس این بخش بر اومد. بعضی از رمان‌ها تنش‌ها را پشت هم شرح میدن و به خواننده فرصت نمی‌دهند که در بطن نوشته برود و عمق آن تنش را درک کند ولی در این رمان به خوبی تنش‌ها مدیریت شده است و فضای رمان آماده بود به گونه‌ای که نه خواننده‌ها از آن تنش غافلگیر بشوند یا نه فضاسازی انقدر زیاده روی بشود که خواننده‌ها همه‌ی اتفاقات را بتوانند حدس بزنند.

۴. کشمکش‌ها:
کشمکش‌های داستان هم درونی و هم بیرونی بودند. به نوعی نویسنده با استفاده از کشمکش‌های مختلف جذابیت داستان را چندبرابر کرده بود.
وقتی که شاهرخ تصمیم گرفت تا سلین را به عنوان مع*شوقه انتخاب کند کشمکشی دیگر به داستان اضافه شد و داستان در نقطه‌ی اوج قرار گرفت. نویسنده توانست تا با ایجاد کردن یک کشمکش دیگر داستان را جذاب‌تر کند. چقدر خوب بود که نویسنده توانسته بود ابهامی و سوال‌های متعددی برای خواننده‌ها ایجاد و انها را ترغیب به خواندن کند. در اوایل داستان نیز شاهد زجرهایی بودیم که کارکتر اصلی می‌کشد و در اینجاست که ابهام‌ها و سوال‌هایی شکل می‌گیرد و نویسنده شروع به روایت گذشته و تمامی ابهام‌ها را رفع می‌کند. کشمکش‌های کاراکتر با عوامل بیرونی نیز بود که در دیالوگ‌ها و مونوگ‌ها به خواننده معرفی و باعث القای ژانر به خواننده می‌شد.

۵. پیرنگ:
یک شروع غیر کلیشه‌ای را شاهد بودیم اینکه شروع رمان با یک تنش آغاز شد و شروع شخصیت‌پردازی درونی کارکتر«سلین»بود. در داستان اوج‌ها و اتفاقاتی در هر کدام از پارت‌ها وجود داشت این اوج‌ و فرودها خوانندگان را جذب و از زدگی جلوگیری می‌کرد. در آغاز کم‌کم موقعیت کاراکتر به خواننده معرفی شد و بعد در میانه‌ دومین شخصیت فرعی داستان یعنی دوست سلین برای خواننده‌ها معرفی می‌شود؛ و شخصیت‌های دیگری مانند شاهرخ، شاهین و... به داستان اضافه شدند. به تدریج پیرنگ‌های اولیه داستان نوشته می‌شد و ابهامات وارد ذهن مخاطب می‌شد تا بخواهد ادامه‌ی رمان را حدس بزند. پارت‌‌های اولیه رمان صرف نوشتن پیرنگ وارد شدن سلین به عمارت بود و پارت‌های میانی که شامل وارد شدن کارکتر جدیدی به اسم شاهین و فهمیدن گذشته‌ی شاهرخ گذشته به تدریج ابهام زدایی می‌شد.
اولین چیزی که بعد از مطالعه داستان در یافتم این است داستان دارای هدف خاصی بود و این نشان دهنده این است که داستان پیرنگ دارد و نویسنده یک پیرنگ مشخصی را برای داستان چیده است و اتفاقی یک داستان را بدون فکر ننوشته است.

ارکان‌های پایانی
۱. ایرادات نگارشی (چهار بخش):
شکسته نویسی: دیده نشد.
تکرار: دیده نشد.
نیم‌فاصله‌ها:
میکنم❌
می‌کنم✅
خوش‌وقتم❌
خوشوقتم✅
پردردم ❌
پر دردم✅
غلط املایی:
چرخاندن❌
چرخاندم✅

۲. سخن منتقد:
در کل از خوندن چنین داستانی لذ*ت بردم. واقعا رمان جذابی بود. در طول زمانی که رمان رو مطالعه می‌کردم کمتر مشکلی دیده می‌شد که این قلم قوی شمارو نشون میده، فقط بعضی قسمت‌ها نیاز داشت تا بیشتر روی توصیف مکانش کار بشه. می‌دونید اون بخش‌هایی که گفتم برای این نیاز به کار داره چون که تصویر اون مکان در ذهن خواننده‌ها کمرنگ هست.

۳. توصیه‌های منتقد:
رمان اشکالات زیادی نداشت و به خوبی همه‌ی رکن‌ها رو مدیریت کرده بودین فقط کمی به مکا‌ن‌هایی که گفتم و اشاره شد بیشتر کار کنید تا خواننده‌ها تصویر بهتری از اون قسمت‌ها داشته باشند.
ژانر معمایی هم به رمان می‌خورد، نویسنده می‌تواند این‌ ژانر را هم اضافه کند. بخاطر اینکه در بعضی قسمت‌ها نویسنده اتفاقات و جربان‌های داخل داستان را طوری جلوه داده است که مخاطب به طور ناخودآگاه به دنبال دلیل باشد یا همیشه سوالی در ذهن او به وجود بیاید. این یک نکته‌ی مثبت است و کمک می‌کند تا داستان جذاب‌تر و خواننده مدام برای رفع سوال‌هایش رمان را ترغیب کند.

فقط در قسمتی از پارت اول جمله را به صورت حال یعد گذشته نوشته شده بود.

رمق تکان دادن هیچ‌کدام از اعضای بدنم را ندارم.
چشمانم، چشمانم آن‌قدر از این دستگاه‌ها نفرت دارد که اگر زبان داشت فرياد میزد و خدا را به یاری می‌طلبید.❌
رمق تکان دادن هیچ‌ کدام از اعضای بدنم را نداشتم.
چشمانم، چشمانم آن‌قدر از این دستگاه‌ها نفرت دارد که اگر زبان داشت فرياد میزد و خدا را به یاری می‌طلبید.✅

در همین افکار بودم که با نگرانی برای فردای پردردم خواب چشمان ملتهبم را دربرگرفت.❌
در همین افکار بودم
که با نگرانی برای فردای پر دردم، خواب چشمان ملتهبم را در برگرفت.✅
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا