تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد شورا نقد شورای رمان صدسال طولانی | آبان کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
1609168324339.png
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
*عنوان رمان:
عنوان رمان باید به گونه ای باشد که من خواننده جذب نوشته و رمان بشوم. در مرحله اول عنوان است که مخاطب را به خواندن رمان تشویق میکند.
عنوان رمان صدسال طولانی است در نگاه اول کمی طولانی به نظر می‌رسد. عنوان رمان کاملا با اتفاقات رمان مطابقت دارد، صدسال طولانی اشاره به اتفاقات آشنایی دو شخصیت شیوا و پارسا در رمان دارد. عنوان کمی رنگ و بوی کلیشه دارد اما در عین سادگی جذب کننده نیز هست. عنوان رمان باید با کلیت داستان و ژانر مرتبط بوده و همچنین از به کار بردن کلمات و نام‌های تکراری پرهیز بشه، در عین حال جذابیت کافی رو داشته باشه چرا که مخاطب در اولین نگاه ابتدا به عنوان و بعد جلد یک کتاب نگاه می‌کنه و بعد تصمیم به خودندش می‌گیره.

*جلد رمان:
رمان متاسفانه فاقد جلد بود و این یک امتیاز منفی برای رمان به شمار میرود. نویسنده باید در اولین فرصت برای رمانش درخواست جلد بدهد.

*ژانر:
ژانر رمان معمایی، عاشقانه، اجتماعی بود.
تا به این لحظه عاشقانه‌ی جدی‌ای شکل نگرفته بود، البته می‌شه حدس‌هایی زد که در ادامه عشقی بین طرفین به وجود بیاد اما پاشنه‌ی آشیل داستان بیشتر حول محور معمایی می‌چرخید.‌
ژانر سوم اجتماعی است که به نظرم اشتباهه بیشتر جنایی به نظرم بهتره با توجه به کشته شدن حامد بقیه اتفاقات بهتر بود نویسنده این ژانر رو جابه جا کند.


*خلاصه:
خلاصه باید کوتاه و مختصر باشه. نه اون‌قدر ساده که همه چیز رو لو بده و نه اون‌قدر مبهم که مخاطب رو گیج و سر در گم کنه. خلاصه این رمان بسیار طولانی بوده و بیشتر اتفاقات داستان رو لو داده بود. چنین خلاصه‌ای جذابیت چندانی برای مخاطب نداره اما با وجود همه اینها عنصر جذابیت داخل خلاصه رمان دیده میشد و این باعث حذب خواننده به رمان میشد.

*مقدمه:
رمان باید مقدمه داشته باشه و نداشتن مقدمه برای رمان یک نقطه ضعف به شمار می‌آید. متاسفانه این رمان فاقد مقدمه بود.

*آغاز:
مهمترین چیزی که خواننده رو به خواندن رمان دعوت یا باز میدارد، شروع رمان است. میشه گفت حیاتی ترین بخش کافه نویسندگان شروع و پایان رمان است.حالا اگر نویسنده یه شروع ضعیف و کلیشه ای داشته باشه در واقع قلم خود را زیر سوال میبرد.شروع رمان در میان بحث و کشمکش های زن و شوهری به نام های شیوا و پارسا می‌‌گذرد. دعوایی که از دیر آمدن پارسا به خانه نشأت می‌گیرد که برای شیوا غیر قابل باور و تحمل است. اما در خط آخر که گفته شده این اولین بار است که پارسا به دور از همسرش به خواب می‌رود نشان از عشق پارسا به همسرش می‌دهد و خواننده کنجکاو می‌شود بداند علت سردی رفتار پارسا در ابتدای رمان چه بوده؟ در کل شروع خوب و جذاب است.

*سیر:
سیر رمان نرماله. نه آنقدر تند که مخاطب سردرگم شود و نه آنقدر کند که حوصله‌سر بر باشد ولی به نظرت از لحظه گرفتن پارسا و شیوا به دست پریا کمی سیر رمان تند شده است.اما بعد از اون ما یک سیر عادی و در بعضی از اواقت کسل کننده را داریم پس بهتر بود نویسنده یک تناسب خاص رو میان سیر داستان رعایت میکرد.

*شخصیت پردازی:
نویسنده در زمینه شخصیت پردازی خوب عمل کرده. شخصیت شیوا یک فرد منظم و مقرراتی است که عاشق همسر و زندگی خود است. شخصیت پارسا یعنی همسر شیوا شخصیتی جدی و مسئولیت پذیر دارد که زندگی و همسرش برایش در اولویت قرار دارد.
در رمان پارسا در شرکتی که با حامد دوستش تأسیس کرده‌اند مشغول به کار است و کارهایش را به نحو احسنت انجام میدهد. پارسا مرد محکم و خودساخته ای است که بعد کشته شدن حامد دچار هول و ترس می‌شود و می‌خواهد برای در امان ماندن همسرش از او جدا شود، و این اوج علاقه این مرد را به همسرش نشان می‌دهد.
شخصیت پریا دختری قاطع و سلطه‌گر و بسیار جدی ساخته شده که در اصل صاحب اصلی شرکت حامد است. پریا شخصیت بسیار محتاطی دارد و در تصمیم گیری هایش تمام توانش را برای رسیدن به نتیجه مطلوب می‌گذارد و این از فرستادن یکی از افرادش به نام ساناز برای همسایگی و زیر نظرگرفتن پارسا مشهود است. شخصیت حامد به عنوان قربانی رمان شخصیتی خودساخته و عاشق همسر و فرزند خود ساخته شده. وی بسیار کوشا و مسئولیت‌پذیر است و تلاش زیادی برای ساختن زندگی ایده‌آل و رفاه برای خانواده خود میکند و در راه نجات خانواده‌اش کشته می‌شود.
شخصیت پرهام نابغه ای مرموز و بلندپرواز و طمع کار ساخته شده که برای رسیدن به اهدافش از هر کاری عبایی ندارد.شخصیت هانیه یعنی خواهر حامد است که دختری ساده و جدی و منظم ساخته شده و البته مسئولیت پذیر که نقش پر رنگی در رمان ایفا می‌کند.

*توصیف مکان:
نویسنده در توصیف مکان خوب عمل کرده اما میشد بهتر عمل کند مثلاً اتاقی که پارسا را داخل آن برده بودند را بیشتر توصیف میکرد تا درک مخاطب بهتری داشته باشد اما در هر حال خوب بود. توصیف مکان گاهی اواقت فراموش شده بود و رمان در تنگنای اتفاقات بود اما باید این حال میشد گفت که رمان توصیف مکان عادی ارائه داده.

*توصیف چهره:

نویسنده تاکنون چهره ای را توصیف نکرده. بهتر بود یک اطلاعات اجمالی از چهره هر شخصیت درون داستان می بود.

*توصیف احساسات:
احساسات به خوبی منتقل می‌شوند مثل گریه ها یا خشمگین شدن پارسا اما نویسنده میتواند بهتر از این‌ها عمل کند. توصیف حالات و احساست قوی‌تر از توصیفات چهره و مکان بود اما جای کار خیلی بیشتری داشت و نویسنده می‌تونست با پرداختن به این بخش مهم مخاطب رو بیشتر همراه‌ کنه.

*توصیف حالات:
نویسنده در توصیف حالات خوب عمل کرده و کاملاً احساسات و حالات به خواننده منتقل می‌شود اما به نظرم با توصیف بیشتر می‌تواند تأثیر بیشتری بر خواننده داشته باشد.
*تم:
تم داستان معمایی است و حول شرکت و اتفاقات آن می‌چرخد و پیداکردن قاتلان حامد و دشمنان پریا البته این داستان چاشنی جنایی هم درخودش نهفته بود و تونسته بود به خوبی حس معماگونه را در خودش حبس کند.

*دیالوگ و مونولوگ:
نسبت دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها در رمان باید مساوی باشد تا توازن آن بر هم نخورد.با اینکه نویسنده سعی کرده دیالوگ و مونولوگ را مساوی کند اما باز هم دیالوگ ها در رمان بیشتر هستند.

*زوایه دید و بافت:

زاویه دید سوم شخص است و با توجه با ژانر رمان زاویه درستی است‌ ‌. بافت رمان یکدست بود و در حول یک شرکت می‌گذشت. از نظر من این زاویه دید حاکم در رمان بود که باعث جذابیت بیشتر در ژانرش میشد.

*اشکالات و علائم نگارشی:
گاها جای علائم درست نبود و نیم فاصله‌ها رعایت نشده بود. شکسته نویسی نیز دیده می‌شد.

*ایده:
ایده رمان نوآوری زیادی نداشت ولی کلیشه‌ای هم نبود و جذاب بود. با یک خورده کشش ایده میتونست به یک شکل بهتر تبدیل بشود اما با این وجود رمان تونسته بود ایده ای به نسبت خوب رو توی خودش پرورش بدهد.

*باور پذیری:

خب اینکه چنین شرکتی باشه و چنین اتفاقاتی براش بیفته به نظرم غیر قابل باوره ولی میشه مجسم کرد که این اتفاق بیفتد.
در خصوص مبحث باور پذیری باید بگم که گاهی داستان از حقیقت مانندی دور می‌شد. مثل پسری که در پانزده سالگی وارد دانشگاه شده و در سن بیست و چهار سالگی دارای چنین جایگاهیه اما خب گاهی استثناء‌ وجود داره.

با تشکر از منتقد: @Atryssa.RA
قلمتان مانا @آبان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا