تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد شورا نقد شورای رمان عقرب | HILDA کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع Alien
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 116
  • پاسخ ها 2
وضعیت
موضوع بسته شده است.
برترین منتقد سال ۱۴۰۲
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,345
10,879
168
51839_45fd456b7e49602592b0fbe2461f9a99.png




با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @جِیران

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
تیم مدیریت تالار نقد

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برترین منتقد سال ۱۴۰۲
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,345
10,879
168
1643401292025.png

عنوان:‌ عقرب
نویسنده:‌ @@HILDA
ژانر:‌ جنایی،‌ معمایی،‌ تراژدی
خلاصه:‌
ماه برای همیشه در پشت ابر از شدت بوی خونین زمین پنهان می‌ماند.‌‌ شخصی با خنده‌های شیطانی از خیابان‌ها عبور می‌کند و تن آدمیان از ابهت گام‌هایش به لرزه در می‌آید. روز دیگر هرگز درخشانی‌اش را نشان نخواهد داد و شب ماندگاری خود را به آرورا نشان می‌دهد.‌ خون بر روی زمین جاری می‌شود و گیاه ترس در دل آرورا جوانه می‌زند.‌ هیچ‌کس از هیچ‌چیز باخبر نیست و عقرب،‌ همیشه بیدار و هوشیار است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برترین منتقد سال ۱۴۰۲
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,345
10,879
168
بسمه تعالی

نقد حرفه‌ای شورا رمان عقرب

ارکان میانی
۱-زاویه دید
زاویه دید داستان سوم شخص و دانای کل بود و تمام کاراکتر‌ها را پوشش داده بود.
بافت داستان یکدست بود و نوع نگارش داستان در نوع خود منحصر بفرد بود. ایراداتی بمانند مثال پایین در داستان زیاد یافت میشد که نیاز به اصلاح دارد. بهتر است
کلمه‌ی "چه کاری" را جایگزین کلمه "چیکار" که در زبان عام و ساده بکار می‌رود کنید.
(دیگر نفهمید چیکار می‌کند.‌ پارت ۲۳)

-۲ سیر داستان
بمانند بیشتر رمان‌های جنایی داستان با قتل شروع شد که از این حیص داستانی کلیشه‌ای را مشاهده کردیم.
داستان در اوج شروع شد و با قتل صاحب کافه و دیده شدن فرد عقرب نام توسط آرورا و آن نامه‌ی تهدید آمیز که روز خاکسپاری صاحب کافه بدستش رسید.
اتفاقات پشت سر هم رخ می‌داد. هر اوجی باید فرودی نرم داشته باشد، مخاطب هنوز از شوک قتل خارج نشده بود که نامه‌ی تهدید آمیز بدست آرورا رسید و شوک دوم بلافاصه زده شد؛ شاید اگر کمی تعلل می‌کردید و در افتادن اتفاقات عجله نمی‌کردید داستان بهتری را ارائه می‌دادید.


۳- بافت متن
داستان از زبان دانای کل بیان شده بود. بافت متن به جز موردی که پیش‌تر گفتم ایرادی نداشت. در بعضی جاها کلمات ساده و عام را در جمله‌ی ادبی خود بکار برده بودید.
بافت متن بهم ریختگی نداشت و نویسنده به خوبی توانسته بود از پس این نوع نگاشتن بربیاید.


۴- دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها
باور پذیری دیالوگ‌ها: دیالوگ‌ها از نظر باور پذیری خوب بودند مخاطب با خواندن دیالوگ می‌تواست حدس بزند کدام کاراکتر در حال صحبت است، نویسنده با مهارت برای کاراکتر‌ها شخصیت متفاوتی را ارائه داده بود که همین امر در نوع بکار گرفته شدن کلمات توسط کاراکتر‌های مختلف متفاوت بود.
اندازه‌ی دیالوگ‌ها نسبت به مونولوگ‌ها:
اندازه‌ی دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها به اندازه بود و نویسنده با توجه به دیالوگ‌های زیادی که بکار گرفته بود؛ اما به خوبی توانسته بود از دیالوگ محور شدن پارت‌ها جلوگیری کند.
یک‌نواختی دیالوگ‌ها:
دیالوگ‌ها بافتی محاوره‌ای داشتند. نویسنده با نوع نگارش دیالوگ‌های خود از یک‌نواختی آن‌ها جلوگیری کرده بود.


ساختمان ایده
۱- بررسی ایده‌ی اصلی

همان‌طور که در خلاصه ایده‌ی افشا شده داستان با هول محور قتل و خون‌ریزی شروع می‌شود که مخاطب می‌تواند نوع ایده‌ی داستان را همان ابتدا بفهمد؛ اما تعلیقی که برای افشای شخصیت عقرب بکار رفته بود جذابیت داستان را دو چندان کرده و مخاطب را برای ادامه دادن رمان ترغیب می‌کرد.
ایده‌ی اصلی داستان با توجه به موضوعش که قتل‌های زنجره‌ای است کلیشه‌ای محسوب می‌شود؛ اما این کلیشه با نوع نگارش نویسنده کمتر به چشم می‌خورد و نویسنده بیشتر از آنکه بخواهد به کلیشه‌ی داستان فکر کند، پی آن بود که شخصیت قاتل را از میان کاراکتر‌ها بیابد.
در واقع نویسنده با دادن شاخ و برگ به ایده‌ی اصلی، داستان را حالت کلیشه خارج کرده است.


۲- بررسی پیام رمان
نویسنده به قدری که تلاش کرده بود معمای داستان را مجهول نگه داشتن شخصیت عقرب حفظ کند، برای پیام اصلی که لازمه‌ی یک داستان وقت صرف نکرده بود؛ اما با توجه به اشاراتی که به گذشته‌ی ارورا شده بود و اشاراتی به فراری بودن او داشت، شاید در پارت‌های آینده به پیامی که این موضوع دارد بیشتر پرداخته شود.



۳- ایده‌دهی و باور پذیری

ایده‌ی رمان از دسته ایده‌های کلیشه‌ای محسوب شده و از سطح باورپذیری پایینی برخوردار است؛ اما با توجه به معمایی بودن داستان و احتمال پرداخته شدن بیشتر به شخصیت آرورا در پارت‌های آینده شاید داستان باورپذیرتری را شاهد باشیم.
اینکه قاتلی حاذق متعدداً توسط آرورا غافلگیر می‌شود باورپذیری داستان را پایین آورده است.
مطمئناً از این حیص باورپذیری داستان پایین آمده است.


ارکان اصلی
۱- توصیفات
توصیف احساسات: با توجه به حاذق بودن نویسنده در توصیف احساسات و نوع بکارگیری کلمات درمورد آن، احساسات کاراکتر برای مخاطب کاملا ملموس بود.
نقاط اوج احساسات کارکتر ارورا زمانی که توسط شخص قاتل خفت شده بود و انتظار مرگ را می‌کشید مطلوب بود و مخاطب احساس کاراکتر را درک می‌کرد.


۲- توصیف حالات
توصیف حالات کاراکتر مطلوب بود، اما میشد با کمی توصیف بیشتر و پرداختن بیشتر به حالت‌ها داستان بهتری را ارائه دهید.
مثلاً زمانی که ارورا در آغو*ش عقرب است و انتظار مرگ را می‌کشد فقط با خود حرف می‌زند که نمی‌خواهد بمیرد و خیلی کم برای نجات تقلا می‌کند. می‌توانستید کمی تقلای بیشتر را در حالات کاراکتر بکار بگیرید.


۳- توصیف زمان
زمان داستان در حال بود، اتفاقات و معما‌ها در همین بازه‌ی زمانی بازگو می‌شدند و فکر کردن ارورا به گذشته‌ی تلخش می‌تواند نوعی فلش بک به حساب آید که در نوع خود داستان را جذاب‌تر می‌کند.



۴- توصیف چهره:
توصیف چهره‌های کاراکتر کم بود، در چهره‌ی آرورا فقط اشارات غیر مستقیم به موهای آبیِ رنگ کرده‌اش و چشمان مشکی‌اش و در چهره‌ی نویان چشمان آبی‌اش تنها اشاره‌ای بود که به چهره کاراکترها شده بود و برای باقی کاراکتر‌ها تصویر ذهنی در مخاطب وجود نداشت.


۵- توصیف مکان
توصیفات مکان مطلوب بود؛ اما میشد با کمی پرداختن بیشتر به جزئیات تصویر واضح‌تری از مکان‌ها در ذهن مخاطب ایجاد کنید.
مثال مکان کافه‌ای که آرورا در آن کار می‌کند، به جز میز‌های چوبی مستطیل شکل توضیح زیادی از کافه در ذهن مخاطب وجود ندارد، می‌توانید با اشارات غیر مستقیم به فضای کافه و شکل دادن مکانی که در ذهن خود دارید، تصویر کافه را در ذهن مخاطب بهتر به تصویر بکشید.


۲- شخصیت پردازی
به شخصیت کاراکتر‌ها به خوبی پردازش شده بود، بی‌تفاوتی ارورا، مغرور بودن بویان و احساساتی بودن اشلی کاملاً حرفه‌ای به نمایش درآمده بود.
اشارات غیر مستقیم به حالات کاراکتر‌ها، حرکات و نوع حرف زدنشان برای آن‌ها شخصیت‌هایی متفاوت ایجاد کرده.
نویسنده این رکن را به خوبی به تصویر کشیده و نقصی در کار دیده نمی‌شود.


۳- فضاسازی
به جزئیات فضای رمان و تصویر سازی از مکان‌ها پرداخته شده بود. فضای خانه‌ی آرورا با آن بهم ریختگی و بی نظمی برای مخاطب ملموس بود.
یا کاناپه‌های رنگ و رو رفته‌ای که آرورا در افکارش به آن فکر می‌کرد، فضای کوچک خانه‌ی آرورا در ذهن مخاطب تصویر خوبی دارد؛ اما اگر همین اتفاق در کافه هم بیوفتد اثر بهتری را ارائه خواهید داد.


۴- کشمکش‌ها
فضای داستان مملو از کشمکش بود، کشمکش‌های درونی و بی پایان آرورا با خود و کشمکش‌های بیرونی کاراکتر‌ها با یکدیگر.
شروع کشمکش‌ها از همان ابتدا مشهود بود، کشمکش عقرب با مقتول خود. همان ابتدا کشمکش‌ها به اوج رسیده بود و فرودی را شاهد نبودیم چرا که بلافاصله کشمکش‌های درونی آرورا شروع و بعد ماجرای کشته شدن صاحب کافه و کشمکش‌ کاراکتر‌ها با هم از شوک این اتفاق نه تنها کشمکش‌ها را فرود نیاورد بلکه بیشتر به اوج کشانید و این داستان تقریبا تا آخر ادامه داشت چرا که در بیشتر سکانس‌ها کاراکتر‌ها در حال کشمکش‌ بودند.


۵- پیرنگ
پیرنگ داستان از همان ابتدا مشخص است، فردی مجهول که مجنون‌وار می‌کشد و از این کار لذ*ت می‌برد و داستان هول محور این فرد مجهول و مقتول‌هایش می‌گذرد.
نویسنده با اضافه کردن شخصیت آرورا و بال و پر دادن به این شخصیت با توجه به اینکه اصلاعات کمی از او برای مخاطب خود فاش کرده، کمی به معمایی بودن داستات افزوده؛ اما معمای اصلی پیدا کردن عقرب بود. همان‌طور که پیش‌تر گفتم پیرنگ داستان کلیشه‌ دارد اما نویسنده با نوع نگارش صحیح و پرداختن به شخصیت‌های مختلف این کلیشه را کمرنگ کرده است.

ارکان پایانی

ایرادات نگارشی
ایرادات نگارشی زیادی وجود نداشت به جز تک کلمه‌های اندک.
پائیز❌
پاییز✅
غمین❌
غمگین✅
بافت متن ادبی‌ست و استفاده از کلمات محاوره‌ای نادرست می‌باشد، مثال پایین فقط یکی از این اشکالات هست، توصیه می‌شود داستان را ویرایش کرده و امثال مثال پایین را تصحیح کنید.

دیگر نفهمید چیکار (چه کار✅) می‌کند.‌



فعل‌ها:
با توجه به زمان حال داستان فعل بود که در رمان استفاده کرده‌اید نادرست می‌باشد. بود یک فعل گذشته می‌باشد و بیشتر برای فلش بک‌ها استفاده می‌شود.

علائم نگارشی به درستی در حای خود قرار داشتند و ایرادی مشاهده نشد، فق گاهاً از سه نقطه در اتمام جمله استاده شده بود و نقطه پایان گذاشته نشده بود برای مثال.
چشم‌هایم را بستم...❌
چشم‌هایم را بستم... .✅

سخن منتقد
رمان زیبایی بود، از خوندن داستان زیباتون لذ*ت بردم، امیدوارم ایراداتتون رو ویرایش کنید و داستانتون رو بی عیب و نقص تر ارائه بدید.
ژانر‌های انتخابی کاملا با داستان هم‌خوانی داشت.
با آرزوی بهترین‌ها برای نویسنده‌ی عزبز.


توصیه منتقد:
توصیه می‌کنم کمی بیشتر فضاسازی کنید. کمی از شخصیت عقرب را افشا کنید، چون ابهام زیاد مخاطب را دلزده می‌کند.
کمی بیشتر چهره‌های مخاطب را شرح دهید‌
و در آخر با همین روند پیش بروید، خیلی خوب بودید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا