تحلیل کتاب:
پرنس میشکین در کتاب ابله مانند راسکولنیکف در کتاب جنایت و مکافات، در مرکز داستان و بهمنزله محور اصلی و مفهوم روحانی
رمان است. همه جا حاضر است و در همه ماجراها شرکت دارد و با جزءجزء داستان مربوط است. نویسنده او را بارها وصف و بر ویژگیهای شخصی او تاکید میکند. اشخاص داستان پیوسته از او حرف میزنند و بر او قاضی میشوند. محکومش میکنند یا بزرگش میدارند و او خود مدام پیش ما اعتراف میکند.
کتاب ابله یکی از شاهکارهای داستایوفسکی است و این کتاب مانند اغلب داستانهای قرن 19 اروپا و روسیه را*بطه عمیقی با داستانهای مسیحی داشته است. ایده اصلی کتاب ابله به عقیده داستایوفسکی، ارائه تصویر کامل از یک انسان زیبا است.
نویسنده در کتاب ابله ایدههای سیاسی و مذهبی را در کنار هم به کار بسته است.
آنچه بزرگی این اثر را دوبرابر میکند، شخصیت پرنس و رویارویی قوی او با مرگ است… مفهوم مرگ در این
رمان با اعدام گره خورده و «ابله» اعدام یک قاتل فرانسوی به وسیله گیوتین را توصیف میکند. در این داستان نوعی وساطت موزون بین قتل و اعدام وجود دارد. این مسأله جایی به قویترین و غیرقابل تحملترین شکل نمایان میشود که «میشکین» ما را با وحشت قطعیت وقوع مرگ روبهرو میکند، اینکه با وجود سلامت کامل ذهن و بدن، بدانی مرگ اجتنابناپذیر و مقرر است. طبیعت ناخوشایند مشاهده نزدیک این احساسات غیرقابل تصور، از تجربه شخصی و موثق خودِ «داستایوفسکی» نشأت میگیرد. او خود به اعدام محکوم شد، اما بر اثر حکمی ناگهانی مشمول عفو سلطنتی شد. این در حالی بود که دوست او که نفر جلوییاش در صف بود، جان خود را از دست میدهد.
ویژگی منحصربهفرد کتاب ابله مانند سایر آثار داستایوفسکی، روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را براساس نوشتههای «داستایوفسکی» ارائه کردهاند. اکثر داستانهای او همچون شخصیت خودش، سرگذشت مردمان عصیانزده، بیمار و روانپریش است.
از طرفی در کتاب ابله به دنیای پول و میلیونرها و سرمایهداران و بازارمردان و رباخواران و ماجراجویان حریص وارد میشویم و قدرت مهلک پول را بر روح آدمی میبینیم.
پایان بسیار تلخ
ابله می خواهد بگوید تنها جماعتی را می توان نجات داد که هنوز سنشان کم است و ظرفیت کمال گرایی را دارند.
اصرار میشکین به بخشش تمام افرادی که به او بدی کرده اند، احتمالا غیرقابل درک است. او نه تنها توهین های کلامی، فریبکاری و حتی خشونت را بلافاصله می بخشد، بلکه حتی پا را فراتر از این گذاشته و به آدم هایی که چنین کارهایی انجام داده اند هم کمک می کند. محبت میشکین در
رمان ابله باعث می شود صفات دیگر خود مثل عزت نفس و کرامت را نادیده بگیرد، ولی باید در نظر داشت که همین ویژگی باعث می شود میشکین تنها شخصیت
رمان باشد که به زندگی
ناستازیا به چیزی فراتر از یک زندگی هدر رفته نگاه کند.
به نظر می رسد داستایفسکی به دنبال ترسیم یک انسان ایده آل است. شاهزاده میشکین تمام ویژگی های کامل یک انسان را دارد. او صادق و صریح است. بر خلاف بقیه اعضا طبقه بالای جامعه، میشکین هیچ وقت با هدف کسب منفعت یا حفظ ظاهر احساسات خود را پنهان نمی کند. شاهزاده همیشه هرچه در ذهنش هست را بدون توجه به ملاحظه های اجتماعی بر زبان می آورد. میشکین هم چنین شخصیت بسیار صبوری دارد. میشکین توجهی به خودش ندارد. او هم فروتن است هم بخشنده و مهربان. این ویژگی های به ظاهر بی نقص در تضاد دنیای فاسد اطراف او قرار دارند.
از نظر داستایفسکی، انسان کامل با خودش خوبی نمی آورد، بلکه خوبی خودش هم عوض می شود، دستکاری می شود و منجر به نابودی آن شخص و کمالش می شود. دنیایی که شاهزاده میشکین وارد آن می شود از نظر اخلاقی در آستانه زوال است و در آن، پول اولویت اصلی است. در چنین دنیایی، پول نه تنها افراد را به آدم های بهتری تبدیل می کند بلکه یک عروس زیبا هم نصیب شما می کند .
میشکین اگرچه تلاش می کند روی آدم های اطرافش تاثیر بگذارد، ولی برعکس باعث نابودی خیلی از آن ها مثل ژنرال
ایولگین، ناستازیا و آگلایا می شود. ناتوانی میشکین در نجات آدم هایی که برایش اهمیت دارند، مخصوصا ناستازیا، او را به جنون می رساند.
رمان ابله هم چنین پر از گناهکاران مختلف است. از م*ست های بی خطری مثل ایولگین گرفته تا دروغگوها و یاغی هایی مثل
لبیدیف و
کلر و حتی آدمکش هایی مثل راگوژین. شاهزاده میشکین وقت قابل توجهی را صرف این گناهکاران می کند، حتی بعد از این که خیلی از آن ها به او توهین می کنند. آن ها هم از نظر اخلاقی و هم از نظر معنوی به شاهزاده نیاز دارند. تلاش میشکین برای کمک به آن ها حتی پس از هتاکی هایشان نشان دهنده نهایت مهربانی و از خود گذشتگی اوست.
رنج را می توان اصل اساسی
رمان ابله در نظر گرفت. شخصیت های
رمان صرف نظر از میزان ثروت، سلامت بدن یا با برنامه بودنشان، با رنج های ذهنی و حتی فیزیکی فراوانی دست و پنج نرم می کنند. این رنج ها اغلب توسط کسانی صورت می گیرد که بیش از بقیه به آن ها نزدیک هستند. در
رمان ما انواع رنج را می بینم: از بیماری و افسردگی و میل به خودکشی گرفته تا خیا*نت عشقی و اعتیاد به مشروب و فقر و سرافکندگی و مهم تر از همه، قتل. به نظر می رسد ناظر رنج بودن به ابزاری برای آزمودن شخصیت ها تبدیل می شود. خیلی از آن ها در هنگام رو به رو شدن با رنج با بدبینی به آن نگاه می کنند و حتی آن را انکار می کنند، آن ها با نهایت وجود تلاش می کنند خود را از رنج یک شخص دیگر دور نگه دارند.
منبع: دکتر رستمی
نظر شما در مورد نقد این کتاب چیست؟ آیا از این نویسنده کتاب دیگری خواندهاید؟ اگر این کتاب را نخواندهاید، آیا به مطالعه آن علاقهمند شدید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.