تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد و بررسی نقد کتاب سنگ صبور از صادق چوبک

  • شروع کننده موضوع شکارچی
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 780
  • پاسخ ها 3
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,053
3,774
148
18
بسم‌آنکه‌می‌نگارد‌برصفحه‌دل
خطوط‌آشنای را

ضمن سلام و درود
در این تاپیک قصد داریم به نقد و بررسی کتاب معروف "سنگ صبور" بپردازیم.

پس با ما همراه باشید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,053
3,774
148
18
نقد کتاب سنگ صبور:

رمان سنگ صبور ماجرای افرادی است که در یک خانه‌ی اجاره‌ای حیاط دار قدیمی در اتاق‌های مجزا زندگی می‌کنند. زنی از ساکنین این خانه به نام گوهر ناپدید شده است و این سرآغاز ماجراهاست.

داستان بصورت تک گویی بیرونی یا تک گویی نمایشی از زبان شخصیت‌های مختلف بیان می‌شود. سنگ صبور بیست و چهار فصل دارد و در هر فصل داستان را از زاویه‌ی دید شخصیت‌های مختلف داستانی می‌بینیم.

احمد آقا، بلقیس، کامل زری، جهان سلطان، سیف القلم شخصیت هایی هستند که داستان را از زاویه دید آن‌ها می‌بینیم. انتخاب این فرم داستانی به خواننده امکان می‌دهد که به تمام زوایای تاریک داستان نوری تابانده شود و این به اصطلاح چند لتی شدن داستان شده است که صداهای شخصیت‌های بیشتری در داستان شنیده شود که هر یک دایره‌ی لغات، لحن و لهجه‌ی مختص خود را دارد.

اما خب در بکارگیری این فرم زیاده روی هایی هم شده است. مثلا حتی حذف شخصیتی مثل جهان سلطان به داستان و روند آن آسیبی نمی‌زند و یا گاهی بیان یک اتفاق داستانی از زاویه‌ی دید یک نفر کفایت می‌کرد و شرح آن از زبان دیگر تنها محدود به بکارگیری زبان و لهجه‌ متفاوت است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,053
3,774
148
18
هشت فصل داستان را احمدآقا، پنج فصل را بلقیس، شش فصل را کاکل زری، چهار فصل را جهان سلطان، و یک فصل را سیف القلم روایت می‌کند. شخصیت‌های داستان در دل روایت اتفاق گم شدن گوهر خانوم به شرح سرگذشت خود نیز می‌پردازند و اتفاق گم شدن زن بهانه‌ای می‌شود تا هر یک زندگی خود و نقش خود در این اتفاق را مرور می‌کند.

و از این رهگذر ما با زندگی هر یک از این افراد آشنا می‌شویم. و بهتر بگویم با سیر سقوط هر یک از این افراد از جایگاهی که قبلن بوده اند تا زندگی امروز آشنا می‌شویم. شخصیت پردازی‌های صادق چوبک در این رمان بسیار دقیق و جزئی تصویر شده اند. از ویژگی‌های جسمی تا ویژگی‌های روحی همه بصورت جزئی به کلمه در آمده اند. شخصیت‌های رمان بسیار باورپذیرند.

بسیاری صادق چوبک را پیرو مکتب ناتورالیسم می‌دانند. که درباره‌ی سیاهی‌ها و زشتی‌های جامعه به زبان ساده‌ای می‌نویسد. در سنگ صبور نیز شخصیت‌ها از طبقه‌ی فرودست جامعه انتخاب شده اند و رمان داستان زندگی هر یک از این آدمهاست احمدآقا که شخصیت نویسنده‌ی این رمان است نویسنده‌ای که تصمیم دارد داستان این آدم‌ها را بنویسد. شاید به نوعی او بدل صادق چوبک باشد و در مورد انگیزه‌ی نوشتن از این همه زشتی و سیاهی این گونه می‌نویسد:

آخه این چه نوشتنی داره؟ تو میدونی برای نوشتن زندگی آلوده و چرک این چند نفر، آدم ناچاره چه لغات و کلمات طرد شده‌ای را روی کاغذ بیاره؟ اونوخت جواب مردم رو چی بدم؟ آخه * و گ و چرک و خون و فحش بده آدم رو کاغذ بیاره. اینا بده، مهوعه. آدم دلش آشوب میفته. حیف نیس؟

مگه نمی‌بینی زندگی گوهر و جهان سلطون چه جوره؟ سر و کارشون با چیه؟ تو بهشت زندگی می‌کنن؟ تو پر قو غلت می‌زنن؟ تو میخوای زبون سعدی رو تو دهن اونا بذاری؟ اینا زندگیشون اینه که می‌بینی و زبونشونم همینه که از صب تا شوم می‌شنوی. تو منتظری جهان سلطون از فلسفه‌ی ملاصدرا حرف بزنه؟ تو یادت رفته که حقایقی هم هس. اگه بخوای چشاتو ببندی و نخوای حقیقت رو ببینی و آنوخت نویسنده هم باشی که نمیشه.

باورهای دینی و خرافی باعث فرو رفتن هر چه بیشتر زندگی این افراد در بدبختی و فقر است. همانطور که می‌بینیم در حرم شاه چراغ دماغ کاکل زری خون می‌آید و همین باعث می‌شود تا برچسب حرام زادگی بر او زده شود و مادر و فرزند را از خانواده طرد کنند و سپس مادر که از خانواده و جامعه طرد شده است، برای گذران زندگی به تن فروشی روی می‌آورد.

تصویری که صادق چوبک از جامعه‌ی ایرانی در آن زمان و افراد فرودست جامعه می‌دهد همان طور که پیشتر در این متن آمده است به قدری دقیق و جزیی است که شناخت زیادی از جامعه و این طبقه‌ی اجتماعی و ویژگی‌های روحی و نحوه‌ی زندگی و تفکر آن‌ها به ما می‌دهد. . صادق چوبک با بیان سرگذشت هر یک ار این افراد به نقش جامعه در شکل گیری شخصیت و جایگاه امروزی این افراد می‌پردازد.

بسیاری از گناهان و بدی‌های این افراد را ناشی از تاثیر جامعه و افراد آن می‌داند. این رمان تماما سیاه است و امید و نقطه‌ی روشنی در آن دیده نمی‌شود. شخصیت‌ها هر چه بیشتر دست و پا می‌زنند بیشتر در بدبختی فرو می‌روند و نجات دهنده‌ای وجود ندارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,053
3,774
148
18

عناصر داستانی و درون مایۀ سنگ صبور​

سنگ صبور جلوه گاه ارائۀ درون مایهاي متوسط در هنري ترین شکل بهره گیري از برخی عناصر داستانی است. یکی از دلایل اعتبار سنگ صبور وجود تکنیک ها و مهارتهاي به کار گرفته شده، در این اثر است. به این عناصر تا آنجاکه با درون مایه این داستان ارتباط دارد، پرداخته خواهد شد.

زاویۀ دید و شیوة روایت​

ارزشمندترین تکنیکی که چوبک در این داستان به کار می گیرد تکنیک نوع روایت و زاویه دید

است. زاویۀ دید این داستان به شکل اول شخص است. یعنی هر یک از شخصیتهاي خود را معرفی میکنند. احمدآقا، بلقیس، جهان سلطان، کاک لزري و حتی سیف القلم. در این داستان هرگز حضور راوي احساس نمیشود. روایتگري چوبک در این داستان هرگز بر خواننده سنگینی نمیکند و چوبک در پسِ شخصیتها و روایت کل داستان مصداق عینی سخن فلوبر نویسندة مادام بواري است، آنجا که می گوید: « شخص نباید خود را در اثرش وارد کند. هنرمند باید همانگونه که خداوند به صورت نادیدنی و درعین حال چون قادري مطلق در آفرینش حضور دارد، در اثر خود حضور داشته باشد. باید حضور هنرمند را در همه جاي اثرش حس کنیم، اما هیچگاه او را نبینم»

(ارغنون، 1385: 296) چوبک در روایت داستان، حضورِ غایب دارد. هم هست و هم نیست. هست از این نظر که داستان را روایت می کند. نیست از این روي که هرگز وجود روایتگر او محسوس و ملموس نیست.در تکنیک جریان سیال ذهن یا تک گویی درونی، خواننده یا مخاطب در مرکز داستان قرار می گیرد. او بین خود و نویسنده واسطه اي نمیبیند. شخصیتهاي داستان خواننده را با خود به ژرفاي حوادث و کنشهاي داستان می برند و او را بدون هیچ واسطه و مانعی درگیر عمل داستانی و موجهاي معنایی می کنند.

در سنگ صبور، زاویه دید اول شخص به صورت لغزنده به کار رفته است. یعنی گاه از احمدآقا می لغزد و به سوي بلقیس میرود و گاه این زاویه دید از جانب او لغزیده به سوي کاکل زري کشیده می شود. در تمامی مواردي که نویسنده، زاویه دید لغزان به کار گرفته است، تکنیک جریان سیال ذهن و تک گویی درونی مشاهده میشود. تکنیک تک گویی درونی با یکی از پیامهاي مهم و محوري سنگ صبور یعنی تنهایی در ارتباط مستقیم است.

چوبک تنهایی کاراکترهاي داستان سنگ صبور را با تکنیک تک گویی درونی انعکاس و بازتاب داده است. از نظر ماهیت، جریان سیال ذهن یا تک گویی درونی، تکنیک انفراد و مفرد بودن است، به گونهاي که از این تکنیک همواره پیام تنهایی به گوش میرسد. با خود گفتن،در ناخودآگاه خود غرق شدن و به دیگران بی اعتماد و بی اعتنا بودن و پیوسته با خود در انزوا خلوت کردن و ذهن را به آشوب روح پریشانِ تنها سپردن، همه و همه بیانگر این حقیقت است که چوبک در انتخاب تکنیک جریان سیال ذهن و نوع محتوا و درون مایهاي که پرورانده است، رابطۀ دقیقی مشاهده میکرده است. همۀ شخصیتها اعم از احمدآقا، کاکل زري،بلقیس و جهان سلطان و سیف القلم به شیوة تک گویی درونی روي آورده اند. شیوه و تکنیکی که تنهایی و تک افتادگی انسانهاي عصر مدرنیته و روزگار ماشینیسم را به احسنِ وجه القا کرده است.
زمان و مکان
زمان واقعی داستان، فقط چند روز را در برمی گیرد؛ یعنی از وقتی که گوهر مفقود می شود تا زمانی که جنازة او در خانۀ سیف القلم به دست می آید و البته در این زمان محدود با توجه به بهره گیري از تکنیک جریان سیال ذهن، خواننده به زمانهاي بسیار دور، به تاریخ ایران نیز کشانده می شود، اما زمان ملموس و عینی داستان فقط چند روز از شیراز سال 1312 را شامل می شود که زلزله اي تمام شهر را می لرزاند و در همان سال قاتل بالفطرهاي با اعتقاد به ایدئولوژي خشونت بار خود ک*مر به قتل روسپیان و دلالان محبت و بیماران سیفلیسی و سوزاکی میبندد. چوبک در پردازش درونمایۀ داستان که مقابله با خرافات و کارکرد مذهبِ توجیه گر فقر و فساد و بیان کابوس تنهایی انسانها، چه روشنفکر و چه عوام است، زمان مناسبی را برگزیده است.

منبع: تحقیق.نت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا