هشت فصل داستان را احمدآقا، پنج فصل را بلقیس، شش فصل را کاکل زری، چهار فصل را جهان سلطان، و یک فصل را سیف القلم روایت میکند. شخصیتهای داستان در دل روایت اتفاق گم شدن گوهر خانوم به شرح سرگذشت خود نیز میپردازند و اتفاق گم شدن زن بهانهای میشود تا هر یک زندگی خود و نقش خود در این اتفاق را مرور میکند.
و از این رهگذر ما با زندگی هر یک از این افراد آشنا میشویم. و بهتر بگویم با سیر سقوط هر یک از این افراد از جایگاهی که قبلن بوده اند تا زندگی امروز آشنا میشویم. شخصیت پردازیهای صادق چوبک در این
رمان بسیار دقیق و جزئی تصویر شده اند. از ویژگیهای جسمی تا ویژگیهای روحی همه بصورت جزئی به کلمه در آمده اند. شخصیتهای
رمان بسیار باورپذیرند.
بسیاری صادق چوبک را پیرو مکتب ناتورالیسم میدانند. که دربارهی سیاهیها و زشتیهای جامعه به زبان سادهای مینویسد. در سنگ صبور نیز شخصیتها از طبقهی فرودست جامعه انتخاب شده اند و
رمان داستان زندگی هر یک از این آدمهاست احمدآقا که شخصیت نویسندهی این
رمان است نویسندهای که تصمیم دارد داستان این آدمها را بنویسد. شاید به نوعی او بدل صادق چوبک باشد و در مورد انگیزهی نوشتن از این همه زشتی و سیاهی این گونه مینویسد:
آخه این چه نوشتنی داره؟ تو میدونی برای نوشتن زندگی آلوده و چرک این چند نفر، آدم ناچاره چه لغات و کلمات طرد شدهای را روی کاغذ بیاره؟ اونوخت جواب مردم رو چی بدم؟ آخه
* و گ و چرک و خون و فحش بده آدم رو کاغذ بیاره. اینا بده، مهوعه. آدم دلش آشوب میفته. حیف نیس؟
مگه نمیبینی زندگی گوهر و جهان سلطون چه جوره؟ سر و کارشون با چیه؟ تو بهشت زندگی میکنن؟ تو پر قو غلت میزنن؟ تو میخوای زبون سعدی رو تو دهن اونا بذاری؟ اینا زندگیشون اینه که میبینی و زبونشونم همینه که از صب تا شوم میشنوی. تو منتظری جهان سلطون از فلسفهی ملاصدرا حرف بزنه؟ تو یادت رفته که حقایقی هم هس. اگه بخوای چشاتو ببندی و نخوای حقیقت رو ببینی و آنوخت نویسنده هم باشی که نمیشه.
باورهای دینی و خرافی باعث فرو رفتن هر چه بیشتر زندگی این افراد در بدبختی و فقر است. همانطور که میبینیم در حرم شاه چراغ دماغ کاکل زری خون میآید و همین باعث میشود تا برچسب حرام زادگی بر او زده شود و مادر و فرزند را از خانواده طرد کنند و سپس مادر که از خانواده و جامعه طرد شده است، برای گذران زندگی به تن فروشی روی میآورد.
تصویری که صادق چوبک از جامعهی ایرانی در آن زمان و افراد فرودست جامعه میدهد همان طور که پیشتر در این متن آمده است به قدری دقیق و جزیی است که شناخت زیادی از جامعه و این طبقهی اجتماعی و ویژگیهای روحی و نحوهی زندگی و تفکر آنها به ما میدهد. . صادق چوبک با بیان سرگذشت هر یک ار این افراد به نقش جامعه در شکل گیری شخصیت و جایگاه امروزی این افراد میپردازد.
بسیاری از گناهان و بدیهای این افراد را ناشی از تاثیر جامعه و افراد آن میداند. این
رمان تماما سیاه است و امید و نقطهی روشنی در آن دیده نمیشود. شخصیتها هر چه بیشتر دست و پا میزنند بیشتر در بدبختی فرو میروند و نجات دهندهای وجود ندارد.