انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

متون و دلنوشته [ نیلوفر رضایی ]

Kallinu

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,951
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
آدمي كه از يه جايي به بعد فقط سكوت ميكنه، تبديل به يه آدم آروم نشده؛
فقط خسته شده از جنگيدن!
اونجايي كه منتظر جنگيدنش بودي ولي ديدي فقط يه لبخند بهت زد بدون روزِ رفتنش نزديكه!
بعضي از آدما وقتي باهات ميجنگن يعني براشون مهمي
و وقتي هم ديگه نسبت بهت بي تفاوت ميشن يعني دارن زندگي كردن بدون تو رو به خودشون ياد ميدن!
از هر جنگي نترس!
بعضي از سكوتا از جنگ هم ترسناك ترن!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
كاشكی قهر ميكرديم
از هم جدا ميشديم
بعد يه مدت بي هوا پيام ميدادی
'هيچكس تو نميشه'
ميدونی خيلی وقته حس نميكنم با بقيه برات فرقی داشته باشم!
آدما گاهی لازمه از هم دور شن تا جای بعضی چيزا توو زندگيشون خالی شه و بتونن خوبی و بدی بود و نبود كسيو تشخيص بدن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

بالا