انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

متون و دلنوشته ❤سوال های ِ بی جواب ❤

Diako

معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
عضویت
13/6/21
ارسال ها
17,001
امتیاز واکنش
59,583
امتیاز
298
سن
33
محل سکونت
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
تاپیکی برای سوال های عاشقانه و احساسی
سوال های بی جواب ...

.

.

.

:icon12:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جوابِ سوالم تو باشی اگر
ز دنیـــا ندارم سوالی دگر , که من
پاسخی چون تـــــــــــــــــو می خواستم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حس میکنم دنیا خالیست
لعنتی دوست داشتنی
مگر تو چند نفربودی ...؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏بی جواب ترین سوال دنیا
همونجاس که
سعدی میگوید"من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی؟"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پرواز میکنم به دورترین نقطه خاطرات باهم بودنمان‎
هنوز قلبم به طپش می افتد‎
هنوز نفسم بند می آید‎
هنوز گونه هایم سرخ می شود‎
هنوز وجودم گّرمیگیرد‎
توهنوز عاشقم هستی ؟؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه قدر باید بگذرد تا آدمی،
بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟
و چه قدر باید بگذرد تا بتوان ،
دیگر او را دوست نداشت؟
من او را دوست داشتم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این روزها
سهم من از قاصدکها تنها فقط دیدن و رقصیدنشان در باد است
چرا دیگر برایم از تو خبر نمی آورند؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یادم باشد دیگر هرگز خاطره هایم را کند نکنم
مثل آتش زیر خاکستر می ماند
حساب از دستم در رفته
چندمین بار است که با یاد نگاه آخرت آتش می گیرم...؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آیینه ام را با آیینه ی اتاقت عوض میکنی؟
این فقط مرا نشان میدهد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سلام روزگار
چه میکنی با نامردی مردمان
من هم
اگر بگذارند
دارم خرده های دلم را
چسب میزنم
راستی این دل
دل می شود ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سخن گفتن درد دل یک نوع احتیاج است و گوش کردن یک هنر
تو بیشتر هنرمندی یا محتاج؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حالا کــــــــه رفــــــــته ای
دلم بـــــــــرای تو
بیشـــــــــتر از خودم میســــــــوزد
فکــــــــــر میکنی
کســـــــــی به اندازه مــــــــن
دوســـــــــتت خواهد داشــــــــــت . . . ؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میان هر نفسی که می کشم همهمه ای است از همه پنهان
اما از تو چه پنهان ؟
میان هر نفسی که می کشم تـــو هستی که می کِشم تو را ، که
می کُشی مرا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چنــدان هـــم دور نیستــــی ؛
فقط به انــدازه ی یک نمیـــدانم از مــن فاصـــله گـرفتــه ای
آری ، "نمیـــدانم" کجـــایی ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟
کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری…
بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نوشته هايم را مي خواني
و
ميگويي چه زيبا
راستي
درد هاي آدم ها زيبايي دارد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در تلاطم امواج اقیانوس نگاهت
خود بگو :
چگونه آرام گیرم ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هر جا که می بینم نوشته است :
” خواستن توانستن است ”
آتش می گیرم ، یعنی چه ؟!
یعنی او نخواست
که نشد ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یــــادت هســــــــــت
خــــیالــــــت هســــــت
خــاطــــــــــراتت هســـــت
فقط کمـــی... جای تــــــو خالیــــــست
نمی آیی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بهـــــــــــانه گیر زبان نفهـــــــــم
دلم را می گویم
آخـــــــــــــــــــــــ ر تو را از کجا برایش بیاورم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

بالا