با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان و داستاننویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @Narcissus yousefi
* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!
* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.
* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بیتوجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.
با توجه به اینکه نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگدهی و سطحبندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید. ?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد
نام رمان: به فاصلهی یک رویا
نویسنده: M£Riya
ژانر: اجتماعی، تراژدی، عاشقانه
خلاصه:
به دستهایش نگاه کرد، خالی بود. به پشت سر خیره شد، پلها شکسته بودند. روشنایی مقابل به سلولهایش فراخوان حضور میداد؛ اما هنوز به هویتش شک داشت. با دستهای پر از هیچ و پاهای گره خورده به ریسمان پوسیدهی خاطرات کورسوهای امید را پی میگرفت بلکه از تاریکی مطلقی که خودش را در آن حبس کرده بود، نجات یابد. برای مطالعه کلیک کنید!
بهنامتعالی نقد رمان "به فاصله یک رویا "
منتقد رمان "نارسیس یوسفی"
نوع نقد "نقد حرفهای شورا"
تاریخ تحویل "۲۸ مرداد ۱۴۰۰"
نقد شماره 1
?ارکانهای میانی?
۱. زاویهدید:
زاویه دید یعنی موقعیت راوی در انتقال روایت
زاویه دید اثر شما اول شخص محدود بود. همهی پارتها توسط شخصيت امیرعلی روایت شده بودند. یعنی داستان از نگاه امیرعلی و با ضمیر "من" بود؛ همچنین قابل ذکر است که چرخشی نبودن زاویهدید و یکنواختی آن از نقاط قوت رمان بود
۲. سیر داستان
سیر داستان تا حدودی مناسب بود، اما در برخی قسمتها توصیفات و حس آمیزی بسیار موجب کند شدن سیر شده بود. مواردی چون انتقال احساسات درونی و کشمکشهای درونی مسبب این مورد شده بود؛ که البته این یک امری طبیعیست و لازمه ذکر است که گاها یک نوشته برای انتقال هیجانات میبایست دارای نوسانات سیر باشد.
بارزترین مثالی که برای سیر کند میتوانم شرح دهم؛ به شرح زیر است:
روانکاو و روانشناسهای متعددی دیده بودم؛ اما به خیال خودم درد من درمانی جز مرگ نداشت.
پلکهایم را بهم فشردم، خواب برای آدمها معنی آرامش میدهد، معنی فراغت، شاید هم فراموشی آنچه گذشته، برای داشتن قدرت مقابله با آنچه که در فرداها انتظارشان را میکشد. برای منی که خواب قتلگاه عزیزانم بود، ترسناکترین اتفاق ممکن در شبانه روز بود، حتی ترسناکتر از سر و کله زدن با آدمهای مختلفی که وارد بوتیک میشدند.
برای خیلیها شب به رنگ سکوت است؛ اما برای من که هر شب با جیغ و نالههای پیرزنی در خیالم دستانم به رعشه میافتد، خواب خودش یک کابوس به تمام معناست.
۳. بافت متن
بافت کلی متن ادبی بود اما به صورت مونولوگهای ادبی و دیالوگهای محاوره.
این بافت کاملا مناسب ژانر اجتماعی رمان بود و مسبب دلنشینی و زیبایی آن شده و مفهوم و محتوای اثر را به آسانی به خوانندگان منتقل میکند. حالت ملموس جملات و ساختار جایگاه فعل و فاعل به خوبی رعایت شده بود. با توجه به ادبی بودن مونولوگها دست شما برای استفاده از لغات نو و به کارگیری آرایههای ادبی چون تناقض، تضاد، تشبیه و باقی ارایهها بازتر است؛ بنابرین در استفاده از آنها کمکاری نکنید.
۴. دیالوگهاومونولوگها
دیالوگها با بافت محاوره نوشته شده بودند و مشکل خاصی نداشتند، اما اگر نویسنده اطلاعات اندکی همچون توصیفات مکان، شخصیت، چهره و... را هم در بطن دیالوگها قرار میداد؛ جذابیت رمان بیشتر میشد.
مونولوگها با نثر ادبی و به خوبی نوشته شده بودند و اندازهیشان نسبت به دیالوگها به طور تقریبی خوب بود، اما همچنین بهتر است نویسنده از نگارش پارتهای سراسر مونولوگ طولانی و بیدیالوگ پرهیز کند، چرا که موجب کلافگی خواننده میشود.
نویسنده حس آمیزی و توصیفات اندرون مونولوگ رمان را به خوبی قلم زده بود و خوانندگان با مطالعهیشان میتوانستند حس درونی شخصيت و... را دریابند.
?ارکانهای ایده رمان?
۱. بررسی ایده اصلی
اگر بخواهم ایده را به صورت خلاصه وار بگویم، سبحان یا همان امیرعلی پس از تصادف به کما میرود و در رویایی که کاملا شبیه واقعیت بود تا مدتی روزگار خود را سپری میکند، اما بالاخره یک روز رویایش بیدار میشود و میفهمد که خوابهای او حقیقت ندارند و نوعی خیال بودند، ولیکن با این حال باز هم یک پیامی برای امیر علی داشتند و آن هم این بود که او سقفی برای عزیزانش بسازد.
تا این قسمت ایده اصلی مشکلی نداشت و به دور از کلیشه بود و ایدههای فرعی هم در کنارش به آن جذابیت میبخشید.
۲. بررسی پیام رمان رمان پیام اخلاقی تقریبا خاصی داشت.
پیامهایی همانند پس از مرگ عزیزانمان همواره به یاد آنان باشیم و اینکه انسان هر چهقدر هم که گذشتهی تلخی داشته باشد با تلاش و توکل بر خدا میتواند آیندهی بهتری را برای خود بسازد.
میزان پردازش به پیام مناسب بود اما اگر اندکی بیشتر شود، بهتر است.
۳. باورپذیری
میزان باورپذیری ایده بالا و قابل قبول است. تصادف امیرعلی، رفتن او به کما، دیدن رویاهای پی در پی و... همهی اینها باورپذیری کافی رو دارند و هضمش برای خواننده ممکن میباشد. اما گاها برای انتقال جنبه حقیقی از مکالمات امروزی نیز به صورت روایت معمولی به کار بگیرد و تنها حول صحنههای که مرتبط با ژانر هستند، پردازش نکنید.
?ارکانهای اصلی?
۱. توصیفات
از دیگر قوتهای رمان توصیفات به اندازه بود و که مشکلی نداشت، اما در برخی موارد توصیفات بسیار مسبب کلافگی خواننده شده بود.
توصيف احساسات: احساس همهی شخصيتها به خصوص شخصيت اصلی یا همان سبحان به درستی توصيف شده بود.
توصیف حالات: توصيف حالات رمان تا حدی مطلوب بود اما شایسته است نویسنده بیشتر رویش کار کند تا بهتر شود.
توصیف زمان: توصیفات زمان هم خوب بود اما گهگاهی استفاده نکردن از " *** " باعث میشد تا خواننده دچار ابهام و گیجی شود.
همچنین برای تنوع بخشیدن به اثر و ایجاد یک انتقال زمانی از توصیفات خلاقانهای چون (به فکر فرو رفتم، گذشته رو مرور کردم و
.. ) با اندکی تغییر استفاده کنید.
توصيف چهره: توصیفات چهره هم بد نبود، ولی بهتر است بیشتر شوند و مابین متون قرار بگیرند.
توصيف مکان: توصیفات مکان تقریبا مناسب بود و نويسنده به خوبی به آن پرداخته بود و به این دلیل خوانندگان با مطالعه رمان به درستی میتوانستند محل حضور شخصیتها را در ذهن خود مجسم کنند.
۲. شخصیتپردازی
در رمان خواننده با شخصیتهای بسیاری آشنا میشد و نويسنده با شور و اشتیاق هر شخصيت را معرفی میکرد.
شخصیتپردازی رمان در قابل قبول بود.
تعدادی از شخصيتها به خوبی معرفی و توصيف شده بودند و شخصيتهای بسیاری گنگ و مبهم بودند.
شخصيت امیرعلی(سبحان) شخصيت اصلی این رمان بود و نويسنده تقریبا به خوبی از پس شخصيت پردازیاش بر آمده اما باز هم جای کار بسیار است.
او پسریست بیست و هفت الی بیست و هشت ساله که تقریبا در آستانه سیسالگی است. موهای مشکی تازه کوتاه شدهای دارد و به دلیل گذشته غمانگیزش از زندگی ناامید میباشد.
همچنین باقی شخصیت فرعی نیز تا حدودی به اندازه مناسبی پرداخته شده بودند.
شخصیتهای همه جانبه و ساخت تخیلات نویسنده با رفتارهای متفاوت میزان پرداخت به شخصیت پردازی را قابل قبول جلوه داده بودند.
۳. فضاسازی (تصویر پردازی)
تصویر پردازی و فضاسازی درست باعث میشود تا رمان از حالت بیروحی و سادگی خارج شود و مخاطبان به آسانی فضا را در ذهن خود مجسم کنند.
در این رمان نویسنده به خوبی توانسته از پس این مرحله بر بیاید و مشخصات ظاهری جامع و صحیحی از فضای رمان داده است و اما اگر باز هم روی آنان کار کند مشکلی ندارد.
۴. کشمکشها
کشمکش های رمان هم درونی و هم بیرونی بودند و نویسنده با استفاده از کشمکشهای مختلفی مسبب جذابیت رمان شده.
میزان پرداخت نویسنده به کشمکش ها قابل قبول بود و اما در حد انتظارات مخاطب نبود. با توجه به ژانر عاشقانه و زندگی ای که در جامعه امروزی رخ داده انتظار بیشتری از کشمکشهای درونی که میباست کارکتر اصلی دچارش میشد؛ داریم.
۵. پیرنگ
این رمان دارای هدف خاصی بود که نشان دهندهی این است که نویسنده پیرنگ مخصوصی را برای رمان نگاشته است.
همهی اتفاقات درون رمان نشان میدهد که نویسنده ماجراها را الکی ننوشته و روی آنان از قبل فکر کرده.
?ارکانهای پایانی?
۱. ایرادات نگارشی
اشکالهای نگارشی بسیاری در متون دیده شد که موجب کاهش دلنشینی رمان شده است.
نویسنده در بعضی جاها از علائم نگارشی درستی استفاده نکرده بود.
مثال:
شاید برای قربانیها فضای بهتری طراحی شده باشد، نمیدانم.
شاید برای قربانیها فضای بهتری طراحی شده باشد؛ نمیدانم!
مکث در موارد این چنین لازم نیست:
سهم من از زندگی سوالهای بیجوابی بود، که نمیدانستم کسی پاسخی برای آنها داشت یا نه؟
سهم من از زندگی سوالهای بیجوابی بود که نمیدانستم کسی پاسخی برای آنها داشت یا نه؟
پس از اتمام جمله میبایست از "." استفاده شود:
خودش را کنارم جا کرد،
خودش را کنارم جا کرد.
جا به جایی فعلها:
باید برم نونوایی
باید به نونوایی برم
۲. توصیههای منتقد
۱- توصیف چهرهها را بیشتر کنید.
۲- ایرادات نگارشی را تصحيح کنید.
۳- روی شخصيت پردازی بیشتر وقت بگذارید.
موفق و پیروز باشید.
نارسیس یوسفی
*** @M£Riya