تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

همگانی *~*خاطرات ترسناک کاربران*~*

سرپرست بازنشسته
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Apr
1,611
2,024
168
خواهر کوچیکم وقتی بچه بود بردمش حموم من ۱۳ سالم بود اون ۳ سالش بود کف مالیدم به بدنش بعد بردمش زیر دوش یه لحظه بازوشو ول کردم لیف رو بردارم نمی‌دونم چیکار کرد که پاش لیز خورد و سرش خورد به دیوار حموم? زد زیر گریه و... الهی بمیرم براش از اون روز به بعد اصلا دیکه نبردمش حموم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Jun
3,719
2,015
193
وای وحشتناک ترین اتفاق زندگیم وقتی بود که تازه وارد مدرسه شده بودم، فکر می‌کردم حالا دیگه خیلی بزرگ شدم?
توی مدرسه با دوستام شرط بستیم که هرکی بره توی انباریه مدرسه ( که حتما می‌دونید چقدر ترسناکه) قوی تره.
من رفتم چشمتون روز بد نبینه اینا در رو قفل کردن و رفتن حالا من نزدیک به نیم ساعت که زنگ تفریح بود توی انباری موندم و جیغ زدم.
از اون موقع از فضای بسته و تاریک خیلی می‌ترسم??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
382
259
63
دنیای آدم بزرگا
وضعیت پروفایل
???? ???????? ???? ??? ????? ??????
یه روز خونه تنها بودم
تو آینه ی ساعت قدی جای خودم مامانم بود با چهره ی ترسیده دیدم
خیلی حس بدی بود هرگز فراموشش نمیکنم-!??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا