حقیقتش یه سری حرفا بودن نه اونقدر دنبالهدار که بشه اسمشونو گذاشت دلنوشته، نه اونقدر دمدستی که بشه تو نمایه جا داد.
گفتم اولین پست باید جذاب باشه؛ ولی الان ۳:۲۶ صبحه و نه من جذابم نه نوشتههام؛ در نتیجه؟ توضیحات این وبلاگ شد: نوشتههایی بدون ژست قشنگ… چون ژست قشنگا معمولا خوابن این موقع شب.
حالا بیاید یه کم درمورد ژین حرف بزنیم.
شاید بگید چرا؟ چون اینجی کُلیش واس ماس
ژین یعنی زندگی. همون زندگی که بعضی وقتا مثل سیروان خسروی میگیم: دوست دارم زندگی رو و دو دقیقه بعد مثل احسان خواجهامیری میزنیم تو فاز: اگه این زندگی باشه من از مردن هراسم نیست.
البته مردم عامیانهترش رو میگن: تف تو زندگی. (حتی اونی که تو ذهنت هست رو هم میگن خودم بیشتر اونو میگم حقیقتا) خب حقم دارن بعضی وقتا تفم کمشه.
ولی من هرچی فکر میکنم، نمیتونم ژین رو تو اون...