You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
کُــــنجِ مــاهـ!
و من در گوشهای از این سیارک تاریک، خودم را باقی گذاشتم. اینجا ماه است؛ سرزمین راز.
تنها کلبهای، در تاریکترین گوشهی آن، به چشم میخورد که ساکنش امید به آرامش دلش دارد.
https://xx.sahand-music.ir/Archive/G/Googoosh/Googoosh%20-%20E'jaz/06%20Nagoo%20Bedroud.mp3
ارغوان آمد و نسیم سپیدار سحر، گل مریمی چید و با خود برد. آنقدر دور و آنقدر متروک که دست احد و الناسی به مریم نرسد. آن را برد، بر درون غاری عاری از ابر و نور. آن را برد، بر سر در خانهای متروک، دشتی بیآب و هرجا که رهگذری در آن نباشد.
بیچاره گل... بیچاره مریم!
نسیم او را از خاک و ریشه جدا کرد و مریم با تمام وجود با او همراه شد. آخر خیال میکرد از باغچهی دل به گلستان عشق مهمان خواهد شد. مریم رفت و رفت و رفت. خشک شد اما دل به نسیم داده بود. نسیم او را رها کرد. گل خشکیده اما، به امیدی واهی دل بسته بود.
مگر رسم نبود گل خشکیدهی عاشق، قاب شود بر روی طاقچهی مهر معشوق؟
مریم خشک شد اما قاب نشد. ارغوان آمد و خبر عزای مریم به نسیم داد.
قصهی ما که به سر...
https://dl6.lennamusic.ir/music/c/chris-grey/Chris-GreyMake-The-Angels-Cry-320.mp3
تو...
تکهای از من بودی.
همان تکه که هزاران فرسنگ از او دورم.
ستاره را دیدهای؟
همانی که همیشه، سر که بالا میآورم نزدیک توست.
فکر کنم دیگر تمام فرشتهها فهمیدهاند تو، لیلای اویی و او مجنون تو نیست.
تو حتی نمیدانی، ستارهای هرشب، همانند سایه پی تو میآید و زیباییات را تماشا میکند.
حس میکنم این روزها کدرتر شده است.
شاید چون؛
نور تو به روی او نمیتابد...
و شاید، من همان ستارهام!
فرشتهها...
برای عشقمان گریه میکنند.
من صدای گریهشان را میشنوم...
هر شب!
از همان فاصله...