بی‌صدایی

و شاید اینها گوشه‌ای از حرف‌هایی باشد که میان بی‌صدایی شب‌های تاریک تنهایی، آواز تک نفره‌ای در خیالاتم شده بود. شاید حتی نوشتنش هم اشتباه بود.
زندگی، چه واژه آشنایی، انگار هنوز هم همان طعم وسوسه انگیز و طمعکارانه را دارد. و تو شاید هنوز به آن پی نبردی، یا شاید تک تک کلمات جمله‌هایم که روایت است از چنین صحنه‌های آشنایی را به خوبی درک کنی و چنان آنهارا حس کنی که در اعماق وجودت شمعی روشن شود و تو را به دام فکر و خیال بیاندازد. بله، این سخنان تنها از یک بی‌صدا می‌توانند زنده شوند؛ بی‌صداهایی که خود را میان سایه‌ای از فکر و خیال و در جنگ‌های همیشگی درست و غلط حبس می‌کنند، چنان دنیا را در این سایه رصد می‌کنند که بی آنکه دیده شوند، ببینند. می‌دانی، این خصلت بی‌صدایی است؛ اینکه انقدر از درد دیگران درد کشیده باشی که خود را فراموش کنی، انقدر از سیاهی زندگی دیده باشی که هرگاه از رنگ‌های دنیا دیدن کنی سایه‌ای روبه روی چشمانت را در بر خواهد گرفت و بی شک نگرش آدمی را تغییر می‌دهد. تنها...
Header Image
نویسنده
بی صدا
ساخته شده
ورودی ها
1
عقب
بالا پایین