۲ (ایوان آغاز می‌کند،در باب نفرت پراکنی)

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع گوربه یشمی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • Read time: 0 minutes
  • بازدیدها: 58
ایوان از خواب بیدار شد. صبحانه‌ای خورد و به سراغ موبایلش رفت. وارد فضای مجازی شد. چند خبر مربوط به اشخاص مشهور نظرش را جلب کرد. در برخی از آن‌ها، بدترین توهین ها به اشخاص مشهور شده بود. و جالبی ماجرا کجا بود؟ این افراد مشهور چند هزار کیلومتر دورتر از آن‌ها زندگی می‌کردند و حتی نقشی اندازه یک خلال دندان هم در زندگی آن‌ها نداشتند. کاربران حتی به خودشان هم رحم نمی‌کردند و همدیگر را هم مورد نفرت پراکنی قرار می‌دادند.
ایوان با خود می‌گفت این اشخاص چطور می‌توانند انقدر راحت نفرت پراکنی کنند، در حالی که چشمشان را روی نواقص خود می‌بندند؟ (نقص، چیزیست که در همه انسان ها وجود دارد).
ایوان می‌دانست که این تفکر او به خاطر حمایت از فرد مشهور یا موارد مشابه نبود. ایوان نگران آینده پر از نفرتی بود که انتظار دنیا را می‌کشید. ایوان با خود فکر می‌کرد اگر انسان ها، به جای نفرت پراکنی، وقت و انرژی خود را صرف رفع نواقص خود می‌کردند، دنیا جای بهتری می‌شد.
ایوان با خود فکر کرد.... چه چیزی باعث می‌شود آدم ها نفرت پراکنی کنند؟
چند موضوع به ذهنش رسید.
اولی این بود که احتمالا می‌خواستند با برجسته کردن نواقص دیگران (نواقص ظاهری، اخلاقی، فنی و...)، نواقص خود را فراموش کنند.در واقع به طور غیر مستقیم، با نفرت پراکندن، به خود می‌گفتند :« دیدی! حتی این هم بی‌نقص نیست. پس تو توی نقص داشتن تنها نیستی.»
دومی این بود که احتمالا می‌خواستند خود را از تنهایی نجات دهند. آن‌ها نفرت پراکنی می‌کنند، و تعدادی نظر آن‌ها را تایید می‌کنند. و این تایید، کمی تنهایی آن‌ها را تسکین می‌دهد.
سومی، که به نظرم حل شدن آن خیلی سخت است و از عمیق ترین و قابل درک ترین دلایل است، به دلیل شرایط محیطی و وضع نابسامان مردم است. که نفرت پراکنی را به عنوان مخدر می‌بینند. و توهین هایشان به طور غیرمستقیم به محیط و وضع نابسامان است.
ایوان بعد اینکه کمی فکر کرد، یک لیوان چای نوشید. آماده شد و به دانشگاه رفت.
عقب
بالا پایین