کاش میدانستید که مرگ چه موهبت بزرگی ست زمانی که دیگر نمی توان دمی نفس کشید در کنار این جمعیت خواب آلودِ وهم زده که برای زنده ماندن در دنیایی دود گرفته دست و پا میزنند و به خود میپیچند تا شاید خدایی از دور دست هایی که نمی دانند کجاست به دادشان برسد و با تکه ای نان به آنها امید روزهایی مسرت بخش را در دنیایی دیگر که آن راهم نمی دانند کجاست بدهد و برود تا زمانی که دوباره شکم گرسنه شان برای لقمه ای غذا نوای دعا سر دهد.