۴ (ایوان در تایم استراحت،درباب تغییر)

  • بازدیدها: 32
کلاس ایوان تمام شد.
در سالن دانشگاه منتظر کلاس بعدی ماند. حدود یک ربع تا کلاس بعدی زمان مانده بود.
پنج دقیقه به زمین خیره شد. قصد داشت بقیه تایم استراحت را هم به همین کار اختصاص دهد. منتها چیزی از درون وجودش را می‌خورد و او را از این کار منع می‌کرد.
ایوان با خود فکر کرد :« نمی‌شود راکد در یک جا ایستاد و انتظار رضایت*** داشت. شمشیری را تصور کرد که باید چکش کاری می‌شد تا به یک شمشیر خوب تبدیل شود. و هر چقدر هم آن شمشیر را با دقت و وسواس چکش کاری می‌کرد، باز هم جا برای چکش کاری داشت. این شمشیر برای او عین زندگی بود. او فکر می‌کرد باید ثانیه به ثانیه زندگیش را زیر ذره بین قرار بدهد و ببیند کجا به تغییر نیاز دارد؟ آنجا را چکش کاری کند و تغییر بدهد و این کار را تا پایان عمرش استمرار ببخشد.
واقعیت این بود که شمشیر خودش بیش از اندازه کج و معوج بود. آنقدر که خجالت می‌کشید نام شمشیر روی آن بگذارد.
تایم کلاس بعدی فرا رسید ولی استاد نیامده بود. ایوان به سمت خانه راه افتاد.
..............
پا نویس:

***
او واژه رضایت را به موفقیت، خوشحالی، آرامش و اصطلاحاتی از این قبیل ترجیح می‌داد چون به نظر او کلمات دیگر، نمی‌توانستند آن مفهوم رسیدن به حد والا را به طور کامل توضیح دهند.
برای مثال، میتوان الان خوشحال بود و شب عذاب وجدان داشت. به علاوه لذت های مانا را حاصل رنج می‌دانست.
موفقیت، شاید در اصل مفهوم خوبی باشد، ولی امروزه بیشتر در پول خلاصه می‌شود و ایوان همه چیز را در پول نمی‌دید.
آرامش.... ایوان کلمه آرامش را خیلی ناقص می‌دانست و کسانی که آن را هدف زندگیشان قرار داده بودند، آدم های تنبلی می‌پنداشت. چون عملا هر کار بزرگی (آموختن چیزی ارزشمند، ساختن چیزی ارزشمند، ایجاد یک رابطه ارزشمند و...) نیاز به به هم زدن آرامش و ورود به طوفان دارد. همین خروج از ناحیه امن و پرداختن به کاری بزرگ، لذت خاصی دارد. که البته جنس لذتش متفاوت است.
عقب
بالا پایین