در میان دنیایی دگرگون، در آن سوی کهکشانها، در فرای مرز پنداشتههایمان، آیا دنیایی از جنس نیکی، انسانهایی متحول و زدگانیای از تاروپود رویا وجود دارد؟
هستی که عظمتی ناگسستنی در ساختاری پنهان دارد و من آن گونه میدانم که شاید در کنجی از گیتی عصرجدیدی از وجودیت، نوآغازی ممکن بگردد.
آری گر زین سوی فطرت انسانی که سیاهی و ناپاکیای بیش نیست؛ انسانی وجودش باشد که سرشتش از صفای دلی با خلوصی نیکاندیش بر غم این ناپاکیها بکاهد.
به دنبال آرزوی مرثیهای از خوبی گر در رخسار جهانی دگرگون گشته میکاوم.
هستی که عظمتی ناگسستنی در ساختاری پنهان دارد و من آن گونه میدانم که شاید در کنجی از گیتی عصرجدیدی از وجودیت، نوآغازی ممکن بگردد.
آری گر زین سوی فطرت انسانی که سیاهی و ناپاکیای بیش نیست؛ انسانی وجودش باشد که سرشتش از صفای دلی با خلوصی نیکاندیش بر غم این ناپاکیها بکاهد.
به دنبال آرزوی مرثیهای از خوبی گر در رخسار جهانی دگرگون گشته میکاوم.