به کافه نویسندگان خوش آمدید
با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید
آخرین فعالیت Leila Moradii
-
فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده سرنوشتش را به کابوسی بی‌پایان گره بزند. در را فقط برای چند دقیقه باز کرد، فقط برای پرسیدن آدرس! اما حالا،... -
« فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده سرنوشتش را با اتفاقی عجیب عجین سازد.او که زمانی در آن سوی آینه‌ها خود را می‌نگریست به خود میبالید اکنون...
-
فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده سرنوشتش را به راهی بکشاند که بازگشتی نداشته باشد... وقتی امضایش را زیر آن قرارداد گذاشت، صدای خش‌خش قلم...
-
ورود برای عموم آزاد است همراه شما هستیم با سری دهم چالش نویسندگی؛ جمله‌ی زیر را ادامه دهید: « فکرش را نمی‌کرد یک انتخاب ساده...
-
Leila Moradii به موضوع نظارت همراه رمان زخمه‌ی خلقان | ناظر: Azaliya پاسخ داده‌است.سلام قشنگم چهار پارت https://forum.cafewriters.xyz/threads/39670/post-351792
-
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.حسام، همان طور که نگاهش مثل عقاب شکاری صورت دخترک را جست‌و‌جو می‌کرد، با ژست خاصی کت آبی نفتی‌اش را از تن بیرون کشید و تمسخرآمیز پاسخ...
-
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.شبنم چشم از مسیر رفتنش گرفت و دست زیر چانه نشاند. - خیلی مشکوک میزد، مگه نه؟ چیزی نگفت و شانه‌ای به علامت ندانستن بالا انداخت. در حال...
-
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.زن عمو با سینی چای پا در سالن گذاشت و خنده‌کنان گفت: - سرپا نگهشون ندار مادر. بیاین بشینین که تا سال تحویل کلی حرف واسه گفتن مونده...
-
Leila Moradii به موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» پاسخ داده‌است.دخترک از سر بدن درد و یا شاید خوابی که دیده بود هم‌چنان می‌گریست. کنارش روی لبه‌ی تخت نشست. دو قرص از ورق جدا کرد و با لیوان آب به...
