آخرین فعالیت لیلا مرادی
-
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با
Like واکنش نشان داد.
باد موهای کوتاهش را عمدا به بازی گرفته بود. هوا گرگ و میش بود و تقریبا همه‌جا تاریک بود. سردی هوا به کنار، طاهر ترسیده بود. بسم الله... -
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با
upset واکنش نشان داد.
با بالا آمدن گرسوز، تازه توانست چهره‌ی شمسی را ببیند. با برداشتن دستش، تازه طاهر توانست نفسی راحت بکشد: - گوشت رو بده من ببین چی می‌گم... -
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با Like واکنش نشان داد.
انگشت اشاره‌اش را به طرف خودش گرفت: - من داشِتَم، می‌دونی که؟ نباس از من بترسی! طاهر خیره به پتوی قرمز دوردوزی شده‌اش مشغول بازی با...
-
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با
Wow واکنش نشان داد.
محمود سیخی میان دندان‌هایش برد: - د همین کارا رو می‌کنی همه رو از این خراب شده فراری می‌دی. خواست به سمت اتاقش برود، که شمسی مانع شد: -... -
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با Like واکنش نشان داد.
طاهره به گرمی استقبال کرد و دستانش را محکم دور محمود پیچید: - مواظب طاهر باش، نزار بهش بد بگذره. طاهر ایستاده بود و به لحظه‌ی وداع...
-
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با
rose واکنش نشان داد.
نگاه طاهر آرام بود. حتی صدایش بغض نداشت و همین طاهره را بیش‌تر بهم می‌ریخت. به آب حوض خیره شد. تصویر مبهمی از ریسه های رنگی در آب افتاده... -
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با rose واکنش نشان داد.
چانه‌ی پسرک را ول کرد. غذا هنوز در دهان طاهر باقی مانده بود. از ترس شمسی حتی غذا هم از گلویش پایین نمی‌رفت. شمسی قبل از خارج شدن از...
-
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با
Sad واکنش نشان داد.
شمسی با سینی غذا وارد اتاق شد. موهای جوگندمی لجوجش از روسری بیرون آمده بود. از چشم‌های مشکی درشتش خشم می‌بارید. اخمی ظریف روی پیشانی... -
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با rose واکنش نشان داد.
اصغر چشم‌هایش را بست. هر چقدر با خودش می‌جنگید، آخر طاهر برادرش بود و همین لـ*ـذت انتقام را زهرمارش می کرد: - من از تنهایی و تاریکی...
-
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با upset واکنش نشان داد.
بی‌تفاوت به پاک کردن سبزی‌هایی که صبح زود از آقا مسلم خریده بود، ادامه داد. طاهره نفس‌زنان خودش را به چهارچوب در رساند. با دیدن طاهر در...
-
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با
Angry واکنش نشان داد.
طاهره دستش را به زانوی علیل‌اش گرفت و یاعلی گویان از جایش بلند شد. لنگان‌لنگان خودش را به چهارچوب در رساند. درد پایش تا مغز استخوانش... -
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با Angry واکنش نشان داد.
طاهره بینی‌اش را با روسری آبی فیروزه‌ای ساده‌اش پاک کرد و موهای مشکی حالت دارش را زیر روسری فرستاد: - خدا می دونه مرگ رو به دوری از تو...
-
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با Sad واکنش نشان داد.
کتاب داستان ماه پیشانی را که دیگر رنگش به زردی و کاغذهایش به طرز عجیبی از هم جدا شده بود را بست و چشمکی حواله‌اش کرد: - قصه‌ی ما به سر...
-
لیلا مرادی به Mitra_Mohammadi نوشته در موضوع در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی با Like واکنش نشان داد.
عنوان: داهل نویسنده: میترا محمدی ژانر: اجتماعی عاشقانه ناظر: @زهرا سلطانزاده خلاصه:در دهه‌ای غبارآلود، کودکیِ یک پسر با خیابان گره...
-
لیلا مرادی به RED Qᴜᴇᴇɴ نوشته در موضوع اطلاعیه درخواست تگ انحصاری برای رمان | تالار رمان با rose واکنش نشان داد.
اثر شما در صف بررسی قرار گرفت نتیجه به زودی اعلام می‌شود. با تشکر از صبوری شما.