به کافه نویسندگان خوش آمدید
با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید
آخرین فعالیت Alirix
-
Alirix به ماه تی تی نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته دختری از جنس بهار |مائده با
Like واکنش نشان داد.
آینده در نظر او، بیشتر از گذشته ای که ندیده بود و تنها درباره اش شنیده بود، مبهم دیده می شد.قلب او پر از شکوفه های بهاری امیدواری بود که... -
Alirix به ماه تی تی نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته دختری از جنس بهار |مائده با Like واکنش نشان داد.
هر چند او خود را بیشتر از دیگران، مقصر می‌دانست. او گمان می‌کرد که چون نمی‌تواند خوب با اطرافیانش کنار بیاید، پس احتمالا مقصر واقعی او...
-
Alirix به ماه تی تی نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته دختری از جنس بهار |مائده با Like واکنش نشان داد.
بهاری بودن برای او دشوار نبود. او این چنین، انتخاب کرده بود.زندگی او، خلاصه می‌شد در این جمله: با امید سبز بمان. او دلیل دارا بودن...
-
Alirix به ماه تی تی نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته دختری از جنس بهار |مائده با Like واکنش نشان داد.
او خیلی بزرگ بود. افکار او تنها متعلق به انسانی با درک بالا بود. شاید گاهی خیلی بد اعصبانی می‌شد؛ اما درک و شعورش در مقابل انسان هایی...
-
Alirix به ماه تی تی نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته دختری از جنس بهار |مائده با Like واکنش نشان داد.
تنها، ماندن در دنیای امن خیالات برایش کافی نبود. او باید گاهی رویاهایش را با واقعیت ترکیب می کرد و خاطرات شیرینی می‌ساخت. کاری که...
-
Alirix به چَڪاوڪِ سِـپید؛ نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته دختری از جنس بهار |مائده با Like واکنش نشان داد.
•○°●| به نام خالق واژگان |●°○•° نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم! ...
-
Alirix به ماه تی تی نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته دختری از جنس بهار |مائده با Like واکنش نشان داد.
نام اثر: دختری از جنس بهار نویسنده: مائده [میم.شین] ژانر: فانتزی،اجتماعی،تراژدی موضوع:دلنوشته سال نشر: ۱۴۰۲ منتشر شده در: انجمن کافه...
-
Alirix به آســرِه¡ نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته مهجورِ مغموم | نرگس غلامی با Like واکنش نشان داد.
پارت هشتم: بهار رفته است پیر شدن انسان‌ها را هیچ‌گاه نمی‌توانی از سن حک شده درون شناسنامه‌شان یا زمستان شدن فصل موهایشان متوجه شوی...
-
Alirix به آســرِه¡ نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته مهجورِ مغموم | نرگس غلامی با Like واکنش نشان داد.
پارت هفتم: سکوت "سکوت" اندرونِ این کلمه‌ی چهار حرفی، حرف‌های زیادی وجود دارد! گاهی آدمی سکوت می‌کند زیرا حرفی برای گفتن ندارد و گاه...
-
Alirix به آســرِه¡ نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته مهجورِ مغموم | نرگس غلامی با Like واکنش نشان داد.
پارت ششم: در بندِ اما لحظه‌هایم غمگین و غم‌هایم سهمگین، آه از لحظه‌های تلخ بی‌شیرینی. دگر مجویید مرا، خبرم نیست! گم شده‌ام میان اما‌های...
-
Alirix به آســرِه¡ نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته مهجورِ مغموم | نرگس غلامی با Like واکنش نشان داد.
پارت پنجم: نجوای مرا بنْگر! این‌روزها از آینه‌گریزانم؛ دست دوستی‌ِ پر مهرش را رد می‌کنم و صدای تلخ شکستن قلب آینه، دمی مرا رها نمی‌کند...
-
Alirix به آســرِه¡ نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته مهجورِ مغموم | نرگس غلامی با Like واکنش نشان داد.
پارت چهارم: قبرستان کلمات ذهنم شده است قبرستان حرف‌هایی که گفته نشده و به جای بر زبان آوردن، در اعماق ذهن دفن شدند! نمی‌دانم شاید هم...
-
Alirix به آســرِه¡ نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته مهجورِ مغموم | نرگس غلامی با Like واکنش نشان داد.
پارت سوم: بهاری که زمستان شد. گفت شب‌ها ماهیت غم‌انگیزی دارند، گه‌گاهی بهارِ روزم در شب خزان می‌شود. گفتم: «روز و شب شنیده‌ای؟» با...
-
Alirix به آســرِه¡ نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته مهجورِ مغموم | نرگس غلامی با Like واکنش نشان داد.
پارت دوم: یک جهان فاصله به گمانم واژه‌ها در ذهن هر کسی یک عطر به خصوص دارند. همانند گم کردن که در ذهن افرادی ممکن است فقط به معنای...
-
Alirix به آســرِه¡ نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته مهجورِ مغموم | نرگس غلامی با Like واکنش نشان داد.
پارت اول: خنده‌ی گریان. صدایی آرام به گوشم می‌رسد؛ گوش‌نواز و پر نشاط است. گویا خنده‌ای‌ست لبریز از شادمانی. لبخندی می‌زنم. صدای آن...