به کافه نویسندگان خوش آمدید
با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید
آخرین فعالیت Alirix
-
قلبم، ضربان ندارد؛ فقط تپشِ خاطره است. تو، در هر سکوت، فریاد می‌زنی بی‌صدا. نبضِ من، با تو تنظیم نمی‌شود؛ با نبودنت می‌لرزد. هر تپش،... -
آینه، چهره‌ام را نمی‌شناسد؛ تو را می‌جوید در خطوطِ گم‌شده. چشم‌هایم، به جای دیدن، تو را می‌گریند. هر پلک، پرده‌ای‌ست بر صحنه‌ی نبودنت. و...
-
تو را به یاد نمی‌آورم، اما فراموشت نکرده‌ام. نامت، چون بوی خاک باران‌خورده، در ذهنم جاری‌ست. نه تصویر، نه صدا فقط حسِ بودنِ بی‌حضور. مثل...
-
آغاز تعرض… در سکوت مرگبار انزوای نفس چون خنجر نامرئی رخنه کرد که آهسته در پرده‌ی تاریکی فرو می‌رود و هیچ ندایی جز فغانی خموش، بر جای...
-
Alirix به سایهـ سٰـار نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته مَحآق | اثری از آشوب با
Like واکنش نشان داد.
•○°●| به نام خالق واژگان |●°○•° نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم! پیش از... -
«بنام شاعر زندگی» ********************************************************* نام اثر: مَحآق نام دلنویس: سحر راد(ملقب به آشوب) ژانر...
-
عالی
-
سلام وقت بخیر رمان مژدار چه تگی داره؟
-
درخواست رنک نویسنده رسمی داشتم رمان مژدار را تمام کردم کافه نویسندگان در حال تایپ دارم چهار داستان کوتاه تمام کردم
-
شاید روزی گریختم؛ که می‌داند شاید روزی از پنجره‌ها رو به آسمان پرواز کردم. چه بسا که شاید در آسمان هم به دیوار خوردم. اما که می‌داند...
-
سقوط می‌کنم، میان واژه‌های تلخ ناگفته. غرق می‌شوم، میان تمام اشک‌های نریخته. تمام می‌شوم میان ناتمامی‌ها. و در آخر می‌میرم، میان تمام...
-
می‌دانی، سخت بود. دلم گرفت. دلم اشک خواست و نریخت. دلم قدم زدن خواست و راه نیامد. دلم نفس خواست و هوا نبود. دلم هرچه خواست نشد. دلم...
-
Alirix به زهرا سلطانزاده نوشته در موضوع در حال ویرایش دلنوشته سطرهایی برای هیچکس | زهرا سلطانزاده با Like واکنش نشان داد.
من در میان جمعیت ایستاده بودم، اما تنهایی، مثل سایه‌ای سنگین دور گردنم حلقه زده بود. تو از کنارم گذشتی، بی‌آنکه بدانی هر نگاهت، هم عشق...
-
Alirix به زهرا سلطانزاده نوشته در موضوع در حال ویرایش دلنوشته سطرهایی برای هیچکس | زهرا سلطانزاده با Like واکنش نشان داد.
دوستت داشتم، با دلی که از ترسِ شکست، حتی جرات تپیدن بلند نداشت. در این سکوت، فاصله میان ما مثل کوچه‌ای تاریک بود که من تنها، با ترس از...
-
Alirix به زهرا سلطانزاده نوشته در موضوع در حال ویرایش دلنوشته سطرهایی برای هیچکس | زهرا سلطانزاده با Like واکنش نشان داد.
در سکوتی که هیچکس نمی‌شنود، عشقی کاشتم بی‌آنکه بدانی. نه دست تو را گرفتم، نه لبخندت را لم*س کردم، فقط در سایه‌ی نگاهت، بی‌صدا سوختم. مثل...