آخرین محتوا توسط BITA

  1. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد | به قلم محدثه رستگار

    *** در دیار رویاهای خود از هر آرزو جا مانده‌ام مرهم زخم همه بودم ولی خودم در غمم تنها مانده‌ام ساحل آرامش خواستم اما حالا در دریای رنج‌ها مانده‌ام روزی چه شلوغ بود دور من اکنون از کل عالم رها مانده‌ام دگر بر دهر من نتابید خورشید تا ابد گرو در میان شب‌ها مانده‌ام *دهر به معنی اقبال یا...
  2. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد | به قلم محدثه رستگار

    *** هرگز نگفتم به هیچ‌کس ولی آن شب در خودم جان دادم کوله‌باری از دردها و بغض‌ها هدیه به این دل ویران دادم با خون‌دل‌های بی‌وقفه‌ی خود غم به آسمان جهان دادم فریاد نزدم هرگز ولیکن هربار به چشمانم خواب پریشان دادم پس از آن شب من نگریستم اما به سینه‌ام تا ابد بغض سوزان دادم دل سپردم به هرچه سهم...
  3. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد | به قلم محدثه رستگار

    *** گفته بودم نشود بدتر از این غم‌ها ولی دنیا دردتر از این‌ دردها نشانم داده است چه محال‌‌‌ها را با بی‌رحمی پشت هم هدیه به قلب پریشانم داده است خوشبختی نیست مصلحت دل من به این خاطر سیاهی به جهانم داده است بخت تاریک ما را سحری نیست دگر این فلک مرا درد بی‌درمانم داده است بغض آمد و ماند! کار از...
  4. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد | به قلم محدثه رستگار

    *** ز دنیا گله دارد دل زخمی من چرا اقبال من شده چنین؟ هربار حسرت و غصه و غم در دنیا سهم من بوده همین هر دم با امید بلند شدم محکم‌تر از قبل خوردم زمین هرگاه دمی آرام و خرّم می‌شوم حوالی‌ام رنج‌ها می‌کنند کمین قلبم چنان فجیع کُشته شده که گشته کل وجودم خونین به خنده‌های من نگاه نکن زندگی بر...
  5. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد | به قلم محدثه رستگار

    *** از رویاهایم گذشتم اما دگر دلی ز من جا مانده بر مزار خنده‌های خویشتن با غربت اندوه‌، تنها مانده در خشکسالی شادی‌ها دلم در حسرت دریا مانده هر شبی را صبحی‌ست ولی در من هنوز هم زخم‌ شب‌ها مانده آبشار سعادت فقط افسانه بود دل من آواره درون صحرا مانده از تمام خاطرات شیرین من برایم غمی به وسعت...
  6. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد | به قلم محدثه رستگار

    *** آن‌قدر غم خورد‌ه‌ام در زندگی که دگر از زیستن سیر شده‌ام در اول راه پُر غم و دردِ جوانی من قرنی دل‌خسته و پیر شده‌ام شلیک حقایق چون به خورد من نرفت بارها با عمق دل زخمی هر تیر شده‌ام راه خِرَد امن و در دستان معشوق شمشیر هربار با دل و جان قربانی شمشیر شده‌ام عزیزان آمدند، به دلم خنجر زدند...
  7. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد | به قلم محدثه رستگار

    *** در دلِ نوشته‌هایم غمی مانده تا همیشه این همه حسرت و غصه آتش زده مرا ز ریشه من آن درخت پُرشکوفه که زدند به جانم تیشه در این دنیای بی‌رحم، حتی سنگ زخمی شده از شیشه شده‌ ویرانه‌ی متروک آن دل زیبای عاشق‌پیشه
  8. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد | به قلم محدثه رستگار

    *** گیرم که روز خوب بیاید بعد از این همه درد اما نوش‌دارو پس از مرگ سهراب چه سود؟ باران عشق بی‌فایده ببارد بر بام خانه‌ی دل وقتی غم بی‌مهری سوزاند هرچه بود و نبود آن‌که دیروز آتش زدی را نتوانی دگر زنده کنی! از او هرچه رسد به تو، فقط هست خاکستر و دود این‌ها واژه نیستند، خون‌گریستن‌های قلبم‌اند...
  9. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد | به قلم محدثه رستگار

    *** قسم به لحظه‌هایی که دلم هردفعه شکست قسم به بغضی که تا همیشه در نفس‌گاه من نشست دنیا با من مهربان نبود خنده‌هایم به قصه‌ها پیوست هربار عشق ورزیدم من احساساتم ازهم گسست دگر محال است که کسی آن منِ پُرمهر را آوَرَد به دست!
  10. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد | به قلم محدثه رستگار

    *** دردی درون سینه دارم که دگر نمی‌شود هرگز درمان از کوله‌بار این دنیا به من رسیده یک دل پریشان خانه‌ی مملو از شادی دل نابود شد به دست ساکنان مسافر زخمیِ دل‌مُرده‌ای‌ام که جایی ندارد در این جهان با این روح آغشته به غربت افتاده‌ام دگر از تاب و توان اگر این تازه آغاز راه‌ست پس صد ای وای بر...
  11. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار معرا | به قلم محدثه رستگار

    *** تو عشق را هردم از نگاهم خواندی ولی شهر دلم را با غمت سوزاندی *** من جان می‌سپارم برای یک نگاهت اگر تنها شوی ای یار، آغوشم پناهت
  12. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار معرا | به قلم محدثه رستگار

    *** آخرش «ما» شدنمان فقط در قصه‌ها ماند دل من تا همیشه از غمِ دوری تو خواند *** در دل من قصه‌ی تلخ عشقی پنهان شده است همچون سرمای غم‌انگیز زمستان شده است
  13. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار معرا | به قلم محدثه رستگار

    *** آخرش از غمت مُردم در هر گریه‌‌ی بی‌اشک اما گفتی خوش به حالت که دمی غصه نداری! *** عزیز جانمی، رویای باطل منی حتی گر هزاران‌بار زمینم بزنی
  14. BITA

    در حال تایپ مجموعه اشعار معرا | به قلم محدثه رستگار

    *** چشمان تو چون جنگل و دریاست دلم از زیبایی‌ات محروم و تنهاست *** او رفته و یادش با من است بر دل من تا ابد حکم می‌کند
عقب
بالا پایین