محبوبم!
حال که در قعر خیره به مهتابم و شمارش ستارگانم از دستم گریخته،
کاش رایحه تنات فراتر رود از هرچه سرابِ سرد است و باری دیگر، بیرون از درهای رویا در آغو*ش بگیرمت!
محبوب من!
تو را قسم بر جانِ من و جانِ تمام عاشقان،
بر بالینم بازگرد
که آغو*ش تو به از جان و جهان!
بازگرد و بیش از این جان مرا نستان!