آخرین فعالیت گوینده
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با
rose واکنش نشان داد.
بالاخره به مقصد رسیدیم. با عجله پیاده شدم و از مسیر سنگ‌ریزه‌ای که دو در ورودی‌های باغ و اصلی خونه رو در بر می‌گرفت، گذر کردم. در... -
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
حدود ده دقیقه از زمانی که هیراد گفته بود گذشته بود؛ مگه نگفته بود تو راهه؟ زمزمه کردم: - پس کجا مونده. دل تو دلم نبود تا از محتویات فلش...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
لبخندی روی ل*ب‌هام نقش بست. از فکر این که فلش اون جا مخفی شده بوده، در پوست خودم نمی‌گنجیدم. حتما همین اطراف افتاده؛ البته اگه هنوز درون...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
با خودم زمزمه کردم. - یعنی چه اتفاقی افتاده؟ زمانی که مطمئن شدم دیگه کسی اون اطراف نیست، از پشت درخت بیرون اومدم. البته چندان هم بد نشد...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
تمام تلاشم رو کردم تا فکرم رو از این مسئله منحرف کنم که تا حدی موفق هم عمل کردم. آرشام به پسری که موهای مشکی رنگ کوتاهی داشت و در حال...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
پس از این که خنده‌ی هر دو نفرمون فروکش کرد؛ ل*ب زد. - حدس شنیدن این جمله رو ازت می‌زدم؛ ولی نه به این صراحت. تک‌خنده‌ای زدم. - چون حرفت...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
از اون حالت متعجب در اومد و ابرویی بالا انداخت. به سمت تابلوی نقاشی آویزونی که نقش یک جنگل تاریک رو داشت، قدم برداشت و من هم فقط برای...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
برای لحظه‌ای حس کردم دیگه کار از کار گذشته و همه چیز تموم شده. نمی‌شد از نگاه خیره‌ش برداشت خاصی کنم. بدون این که کوچکترین حرکتی از جانب...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
به دختری که حالا ارمیا اون رو سمر خطابش کرده بود خیره شدم. پوفی کشیدم. - آخه یه پلیس، این جا چی کار می‌کنه؟ دستی به صورتش کشید و کلافه...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
سعی کردم خودم رو از زیر دستش نجات بدم؛ اما نتونستم. انگار فقط داشتم انرژی خودم رو هدر می‌دادم. اون دختر که شاهد تقلای من برای بیرون...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
این حال بدون توجه به حرف خودم به کارم ادامه دادم. صدای زیاد آهنگ گوش رو کر کرده بود. کل کشوها رو زیر و رو کرده بودم؛ اما دریغ از فلش...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
جریان درد رو توی بازوم حس کردم؛ اما بدون هیچ حرکت و کوچکترین واکنشی ایستاده بودم که البته مقابل آرشام هم نمی‌تونستم واکنشی از خودم نشون...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
*** بعد از جدا شدن از کارن و سوار ماشین شدن، به قصد برگشت به خونه‌ی خودم، راهی شدم. سرم رو به صندلی تکیه دادم. خواستم کمی افکار مزاحمی...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
کام عمیقی از سیگار گرفت که باعث شد خودش هم به سرفه بیفته. با این که کلافه شده بودم؛ اما صبر کردم تا سرفه‌هاش تموم بشه و حرف نیمه تمومش...
-
گوینده به M I R A S نوشته در موضوع در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی با rose واکنش نشان داد.
پرسید: - چرا پیش من دنبال علتش می‌گردی؟ به اسلحه‌ی توی دستش که من رو نشونه گرفته بود خیره شدم. پوزخندی زد. طرز نگاهش و حرف زدنش با من،...