آخرین فعالیت Helen.m

  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    آن روز دختری که روبه رویم نشسته بود سرشار از درد بود دردی که بر تک تک سلول های بدنش نفوذ کرده بود. دختری که به سن 15 سالگی نرسیده...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    پس از آن روز مهرداد رابطه‌اش را با صدف قطع کرد. صدف هرکاری می‌کرد تا او را کنار خود نگه دارد اما موفق نشد! این صدف بود که وابسته‌ی او...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    صدف در سن حساسی بود، او در خانواده‌ای بزرگ شده بود که محبت اندکی نثارش می‌کردند. صدف گمان می‌کرد با آشنایی با آن پسر می‌تواند او را عاشق...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    صدف با دیدن مادرش سعی کرد اشک‌هایش را پنهان کند اما موفق نبود، با بغض روبه او گفت: - آن مرد همسر تو است؟ برای چه از من پنهان کردی؟ من...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    گویا عشق رامین به پریا آتشین بود که در طول 3 سال دوام آورده بود. پریا زن مطلقه و دختری به همراه داشت که دو سال از صدف بزرگت‌تر بود. همسر...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    سهیلا دیگر تحمل رفتارهای نا پسند رامین را نداشت، با خود گفت: - تا چه زمان می‌توانم او را رام خودم کنم؟ صدف بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد، سهیلا...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    سراغ پیامک‌هایش رفت، از یک شماره‌ی ناشناس پیام داشت. آن را باز کرد، نوشته بود: - عزیزم رسیدی؟! قطره‌های اشک از چشمانش سرازیر شدند،...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    دیر آمدن او اوایل باعث افتخار خانواده‌اش بود، زیرا گمان می‌کردند به فکر زندگی‌اش است و برایش تلاش می‌کند! در شب تولد دو سالگی صدف همه...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    او از حرف‌های دیگران می‌ترسید، از رفتارهای همسرش که با خودخواهی‌هایش به او و زندگی‌اش بی‌توجهی می‌کرد! مگر او از زنان دیگر چی کم داشت؟...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    *** یک سال از رفتن‌شان نزد پزشک می‌گذشت، رامین از آن روز به بعد نسبت به همسرش بی‌تفاوت‌تر شده بود. دیگر مانند سابق با يکديگر جر و بحث...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    مدتی گذشت تا رامین و سهیلا با شرایطی که دارند کنار بی‌آیند و یکدیگر را بپذیرند. اما آن‌ها همچنان با یکدیگر بحث می‌کردند و هر شب صدای جر...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    *** بزرگترین اشتباه پدر و مادرها این است که گمان می‌کنند عشق بعداز ازدواج به وجود می‌آید! آیا عشق رامین و سهیلا هم این‌طور بود؟ آن‌ها...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    جلوی آینه‌ می‌ایستد. به انعکاس تصویرش درون آینه خیره می‌شود. مانند هر روز با خودش صحبت می‌کند، قطره‌های‌اشک از چشمانش سرازیر می‌شوند...
  • Helen.m
    Helen.m به S. Ghazal نوشته در موضوع داستانک قربانی | S. Ghazal با Like Like واکنش نشان داد.
    نام داستانک: قربانی نویسنده: غزل کاظمی‌نیا ژانر: اجتماعی خلاصه: گاهی اوقات با یک اشتباه یک فرد می‌شکند، با یک حرف دل می‌شکند! انسان‌ها...
  • Helen.m
    #اعتراف دو یه کتاب که دوماه منتظر موندم و بالاخره خریدمش رو فقط نصفشو خوندم و این جریان مال دو سال پیشه:cautious:
عقب
بالا پایین