اما امان از عمادی که تنش عادت کرده بود و طاهری که سگ لرز میزد و صدای دندانهایش مته روی اعصاب عماد بود:
- خبر مرگش بلاخره اومدن؛ پاشو بلندش کنیم.
طاهر با تمام خستگی مثله فشنگ بلند شد. اکبر دواندوان به آنها ملحق شد. عماد ابرو درهم کشید:
- کدوم گوری بودی؟
اکبر طاهر را کنار زد و زیر بازوی ممد را...
مجید خودش را به عماد رساند:
- نکن سر جدت! همین ممدی که آش و لاش افتاده سرپا شه قبرمون رو میکنه.
اکبر نگاهی به اطراف انداخت. فعلا خبری نبود. تنها صدای سوزهی باد بود و خشخش برگها و گرد و خاک:
- تا کلاغا خبردار نشدن باس ردش کنیم بره. من میرم دنبال اوستا حسن، مجید کشیک بکش. شمام ممدی رو ببرین...
دستش را به سمت خودش گرفت:
- من بهت جا دادم، لقمه گذاشتم دهنت از گشنگی تلف نشی. بهت ارج و قرب دادم که امروز شدی ممد کلهخر دوزاری... حالا واس من زبون دراز کردی بیوجود؟
ممد ترسیده قدمی به عقب برداشت. گرمش شده بود:
- نه به مولا... آقا بخدا کفنم کنن...
شاغلام بیتوجه به حرفهای ممد سگک کمربندش را...
نام اثر:
داستان شای(جدال حلقهها)
نویسنده: zeynabgol
شروع نظارت:۱۴۰۴/۰۷/۱۴
وضعیت: در حال تایپ
لینک رمان:
https://forum.cafewriters.xyz/threads/42110/
لینک نظارت:
https://forum.cafewriters.xyz/threads/42111/
نام اثر: اقلیم تباهی
نویسنده@Blue Lady
شروع نظارت: ۱۴۰۴/۰۷/۰۷
وضعیت: در حال تایپ
لینک اثر:
https://forum.cafewriters.xyz/threads/40446/
لینک نظارت:
https://forum.cafewriters.xyz/threads/40465/
نام اثر: نرگس رعنا
نویسنده: ملیکا کاکو
شروع نظارت:رمان رعنا
شروع نظارت: ۱۴۰۴/۰۷/۰۷
وضعیت: در حال تایپ
لینک اثر https://forum.cafewriters.xyz/threads/40889/
لینک نظارت: https://forum.cafewriters.xyz/threads/40892/
نام اثر: واپسین لحظه
نویسنده: @زهرا مشرف
شروع نظارت:
وضعیت: در حال تایپ
لینک اثر: https://forum.cafewriters.xyz/threads/41953/
لینک نظارت:
https://forum.cafewriters.xyz/threads/41954/