-
-
حسین یحیائی به موضوع اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان پاسخ دادهاست.درود خانم ژینا ویرایش کردم لطفا دوباره بررسی کنید محبت کردید تگ خوب بهش دادید اگر ممکنه بعد از بررسی تگ عالی بگیرم براش درخواست تگ فرعی... -
حسین یحیائی به موضوع چالش 🌞سحرخیز باش🌞 پاسخ دادهاست.15 7:00
-
۱۰۹ ۴:۴۵
-
حسین یحیائی به حدیثه خانم نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با
Like واکنش نشان داد.
سهراب چند ثانیه با تعجب علی را نگاه کرد. قطرات اشک در چشمانش حلقه زد. بهخاطر هوا بود یا صحنهای که نظارهگر شده بود، کسی نمیداند. چند... -
حسین یحیائی به حدیثه خانم نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
خیابانهای سرد تهران بود که زیر چرخهای پاترول مشکی علی له میشد. نیم ساعت گذشت و علی به خیابان چهاردهم رسید. با یکی از دوستانش تماس...
-
حسین یحیائی به حدیثه خانم نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
فاطمه وسایل مریم را روی دسته مبل و گذاشت و گفت: - کاش بچهها رو اخراج نمیکردید. - همشون برن بهدرک. دیگه حوصله کارگاهم ندارم. علی...
-
حسین یحیائی به حدیثه خانم نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
علی مات و مبهوت سرجایش نشسته بود. فاطمه بلند شد تا به دنبال مریم برود که علی صدایش زد: - خانم هاشمی دیگه چی درمورد مریم میدونید؟ -...
-
حسین یحیائی به حدیثه خانم نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
علی سمت مریم رفت: - بشین. چیزی شده؟ مریم بغضش را خورد: - میخوام از اون خونه بلند شم. علی بدون توجه به حرف مریم گفت: - چرا ماسک زدی؟ زیر...
-
حسین یحیائی به حدیثه خانم نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
علی در حال بالا رفتن از پلهها بود که یکی از دخترهای جوان مزون که حالتی به هم ریخته داشت. با مزههای درحال پروازش از بالای پلهها به علی...
-
حسین یحیائی به حدیثه خانم نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
این اولین باری نبود که زیر دست و پای او له میشد. وقتی میلاد از خانهاش بیرون رفت، از جایش بلند شد و به روشویی رفت. دوباره صورتش غرق خون...
-
حسین یحیائی به حدیثه خانم نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
مقدمه بگذارید در جمع شما فضاهایی وجود داشته باشد و اجازه دهید بادهای آسمان بین شما برقصند. عاشق یکدیگر باشید؛ اما پیوند عاشقانه برقرار...
-
حسین یحیائی به HADIS.HPF نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
نویسندهی عزیز؛ ضمن خوشآمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود، خواهشمندیم قبل از تایپ رمان، قوانین تایپ...
-
حسین یحیائی به حدیثه خانم نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
عنوان : خیابان چهاردهم نویسنده : حدیثه ادهم ژانر: مافیایی-جنایی-عاشقانه ناظر: @مینِرا خلاصه: شاید اگر زمانی که کودکی بیش نبود خیلی از...
-
حسین یحیائی به حدیثه خانم نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
در این بین صدای ترانه به گوش رسید. - خانم هاشمی ! صورت فاطمه چرخید. تعجبزده نگاهش کرد. ترانه به مردی که پشت سرش بود اشاره کرد. - آقای...
-
حسین یحیائی به حدیثه خانم نوشته در موضوع بهکمکهوشمصنوعی رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم با Like واکنش نشان داد.
مریم یه سمت روشویی قدم برداشت. تلفنش دوباره زنگ خورد. همان شماره بود. مریم چند ثانیه به تلفنش خیره شد. نفس عمیقی کشید و تلفن رو جواب...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
بازدیدهای نمایه
700
آخرین بازدیدکنندگان
- 700 بازدیدهای نمایه
